سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین، علیرضا بهرامی، شاعر، روزنامه‌نگار و مدیر انتشارات آرادمان است. او طی گفت‌وگویی به نقد و بررسی سی‌ودومین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران پرداخت و درباره چشم‌انداز صنعت نشر سخن گفت. بهرامی معتقد است، وضع حوزه نشر در سال 1398 در هر صورت از برخی منظرهای اقتصادی و اجتماعی بهتر از سال گذشته خواهد بود.

ناشران با وجود همه بحران‌ها، آثار جدید قابل توجهی به نمایشگاه آوردند

علیرضا بهرامی با تاکید بر این که نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران در سال 1398 بسیار خاص و ویژه برگزار شد، توضیح داد: این رویداد امسال در موقعیت زمانی و با شرایط اقتصادی خاص و بحران کاغذ برپا شد. به دلیل تقارن با ماه‌ رمضان 10 روز تقویم نمایشگاه را جابه‌جا کردیم و از طرفی یک سری تغییر و تحولات هم در ساختار و بخش مدیریت داشتیم. جدای از فضاهایی که به صنعت نشر تحمیل شده بود، در زمینه پشتوانه‌های نمایشگاه از منظرهای حمایتی و تبلیغاتی هم شرایط خاصی را طی کردیم.

او با این توضیح که طبیعی است وقتی یک نمایشگاهی می‌خواهد در شرایط خاص برگزار شود باید در نزد دست‌اندرکاران نمایشگاه هم استراتژی خاصی وجود داشته باشد و تمهیداتی اندیشه شود، اظهارداشت: در خاطرم هست که وقتی شوک انتقال محل برگزاری نمایشگاه به شهر آفتاب وارد می‌شد، سیدعباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی که آن زمان معاون فرهنگی بود، تمهیدهایی در این باره اندیشید. به عنوان نمونه، بن‌های مشوق مثل بن‌های دانشجویی و دانش‌آموزی را طراحی کرد. محل نمایشگاه تغییر کرده بود و مردم باید از این تغییرات مطلع می‌شدند و به همین دلیل تبلیغات گسترده شهری صورت گرفت. برای رفت‌وآمد هم یک سری تسهیلات در نظر گرفتند. اما با وجود شرایط خاص نمایشگاه امسال، ‌چه تمهیدهایی برای این منظور طراحی و اجرا شد؟ تازه برخی از آن تمهیدها هم عملا حذف یا تضعیف شد.

بهرامی تصریح کرد: زمانی افتخار می‌کردیم که برای نمایشگاه کتاب به یک تقویم ثابت دست یافته‌ایم و این تقویم دارد در منطقه معروف می‌شود و اعتبار می‌یابد ولی به این فکر نکرده بودیم که این تاریخ، روزی با ماه ‌رمضان تداخل پیدا می‌کند و با این شکل برگزاری نمایشگاه، عملا برگزاری‌اش غیرممکن می‌شود. به هر حال، حالا که این تقویم را تغییر دادیم و زمان برگزاری نمایشگاه را حدود 10 روز عقب کشیدیم، اگر نه از پایان سال گذشته یا آغاز امسال، باید حداقل از 10 روز قبل، یک سری تبلیغات صورت می‌گرفت که مردم از تغییر زمان نمایشگاه مطلع می‌شدند ولی متاسفانه تبلیغات شهری حتی در روزهای ابتدایی نمایشگاه هم وجود نداشت که انتقاد برخی از دست‌اندرکاران نمایشگاه را هم برانگیخت. زمانی هم که بالاخره تبلیغات شهری انجام شد، در کمال تعجب دیدیم تاریخ برگزاری نمایشگاه در بیلبوردها چاپی نیز درج نشده یا بسیار ریز چاپ شده بود. انگار عداوتی در این زمینه وجود داشت. تبلیغات تلویزیونی هم نسبتا دیر شروع شد. با این حال فکر می‌کنم زمانی که مردم، بیشتر، از طریق شبکه‌های مجازی از برگزاری نمایشگاه مطلع شدند، لبیک گفتند و نمایشگاه را تنها نگذاشتند. حداقل برای دیدن، حضور پیدا کردند. اگر کتاب نخریدند، آمدند و کتاب‌ها و ناشران را دیدند و رفتند. از طرفی، ناشران هم با وجود همه بحران‌ها، تعداد عنوان‌های جدید قابل توجهی را به نمایشگاه آوردند. مولف‌ها هم که کتاب‌های‌شان را برای انتشار، به ناشران داده بودند. پس همه‌ گروه‌ها پای کار آمدند. سوال من این است که آیا به همین نسبت، سیاست‌گذاران کلان هم پای کار بودند؟

مدیرانی که به نمایشگاه کتاب به چشم موظفی اداری نگاه می‌کنند

او با تاکید بر این که دست‌اندرکارانی که سال‌های سال است در بخش‌های مختلف نمایشگاه کار می‌کنند، امسال هم زحمت خودشان را کشیدند، اظهار داشت: متاسفانه یک سری مدیران در رتبه‌های بالاتر بودند که انگار نمایشگاه کتاب دغدغه آن‌ها نبود. وزیر ارشاد دغدغه‌مندتر از بسیاری از مدیران حاضر شد؛ او می‌آمد در نمایشگاه قدم می‌زد، حتما ارزیابی می‌کرد و هم‌چنان تب و تاب داشت. اما برخی از مدیران اساسا چنین دغدغه‌ای نداشتند.

بهرامی ادامه داد: نمی‌توانستم درک کنم برخی از مسئولان نمایشگاه شاید اطلاع نداشتند که نقص نمایشگاه چیست؟ آیا اصلا بررسی داشتند که برگزاری نمایشگاه در فضای شبه پادگانی مثل مصلی، چه ضرورت‌هایی لازم دارد و چه مشکلاتی را به وجود می‌آورد؟ نمایشگاهی را برگزار کردیم که مثلا درهای پشتی آن را می‌بستند و یک سرباز آن‌جا می‌گذاشتند و می‌گفتند مردم وارد نشوند! این خودش یک طنز بود که ما به اسم این که داریم مردم را هدایت می‌کنیم، از ورود آن‌ها به نمایشگاه جلوگیری می‌کردیم. در چنین وضعی، نمی‌توانیم توقع داشته باشیم که برخی از مدیران نسبت به نمایشگاه یک استراتژی مشخص داشته باشند. انگار به نمایشگاه کتاب به چشم یک موظفی اداری نگاه می‌شود. وقتی این بحث‌ها را به‌صورت موردی و اتفاقی با برخی مدیران در میان می‌گذاشتم، متوجه شدم در عین حال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و معاونت فرهنگی آن یک سری دست‌اندرکار دارد که اتفاقا دارای استراتژی هستند و مایل‌اند که این استراتژی‌ها پیاده شود، اما این‌که چرا نمی‌توانند، خودش جای بررسی دارد.

به نقطه اوج از روند کتاب‌سازی در صنعت نشر رسیدیم

او با اظهار تاسف از این که در سال 1398 به نقطه اوج و موقعیت حساسی از روند کتاب‌سازی در صنعت نشرمان رسیده‌ایم، تصریح کرد: ناشران بزرگ کتاب‌ساز از یک جهت خطرشان بیشتر است؛ چه آن‌هایی که در حوزه روان‌شناسی، کتاب‌سازی می‌کنند و چه افرادی که انگار کتاب‌سازی را در ساحت‌های روشنفکری دیگر هم انجام می‌دهند. به همین خاطر است که می‌گویم خطر ناشران بزرگ کتاب‌ساز بیشتر است، چون در نمایشگاه کتاب و در صنعت نشرمان یک جور پوپولیسم تقویت و تبلیغ می‌شود که این پوپولیسم، هم ناشر متعهد و ارزشی را شامل می‌شود و هم ناشر مدعی روشنفکری را در برمی‌گیرد. هم ناشر مدعی حوزه تخصصی شعر یا ادبیات را شامل می‌شود و هم ناشر مدعی حوزه روان‌شناسی یا دین و اندیشه را. زمانی که ناشری با استراتژی فله‌ای کار می‌کند، دیگر به مبانی فرهنگی و فکری اهمیتی نمی‌دهد. چند سالی بود که در حوزه کتاب کودک داشتیم خوب پیش می‌رفتیم. حتی ناشران بزرگی آمده بودند با نویسنده‌های شناخته‌شده کودک و نوجوان قرارداد بسته بودند که مثلا براساس داستان‌های شاهنامه کار کنند و در طول سال تعدادی از این‌گونه کتاب‌ها را تحویل بدهند. طبیعتا با فرایند فله‌ای وارداتی که نسبت به حوزه کتاب کودک صورت گرفت، دیگر آن رویکرد از اولویت خارج شد. البته این موضوع مختص به نمایشگاه کتاب امسال نیست اما در سال 1398 به نقطه اوج خود رسید و نشان داد که چشم‌انداز اوج‌گیرانه‌تری را هم می‌توان متصور بود.

علیرضا بهرامی

بازار کاغذ وقیح شده است

مدیر انتشارات آرادمان با این یادآوری که نمایشگاه کتاب امسال یک سری ویژگی‌های اقتصادی داشت، ادامه داد: البته که نمی‌توانیم از ناشران توقع داشته باشیم صرفا دغدغه فرهنگی داشته باشند. یک بنگاه نشر، به هر حال، یک بنگاه اقتصادی است. این‌جا نقش تعیین‌کننده سیاست‌گذاران است که چطور بتوانند سازوکارها را به سمتی سوق بدهند که ما با یک تهدید عملی مواجه نشویم. وقتی می‌گویم ناشران امسال در شرایطی که قیمت هر بند کاغذ بین 5 تا 7 برابر افزایش پیدا کرده بود، آمدند سهم خودشان را ادا کردند و کتاب‌ها را رساندند، یعنی ناشران کار بزرگی انجام دادند. اما بازار کاغذ آنقدر وقیح شده است که وقتی مقام معظم رهبری هم در نمایشگاه می‌گویند: "وضعیت کاغذ را سازماندهی کنید"، فردای آن روز قیمت کاغذ را به شکل قابل ملاحظه‌ای افزایش می‌دهند. به بسیاری از مسئولان صنف و وزارت ارشاد گفته‌ام، اگر ناشرانی که نقدینگی مالی محدودی دارند، امسال توانستند کتاب‌هایی با عنوان جدید به نمایشگاه برسانند، یا شعبده‌باز هستند، یا آنقدر توان مدیریتی دارند که باید مدیریت سایر امورمملکت را هم به آن‌ها بسپاریم. اصلا رفته رفته باید مدیریت نمایشگاه را هم به آن‌ها بدهیم؛ چون آن فردی که در این موقعیت می‌تواند از جیب خودش مدیریت کند، حتما دارای قابلیت مدیریت برای ماهیت‌های بزرگ‌تر نیز هست. در این وضعیت بنگاه‌های کوچک نشر به نمایشگاه کتاب آمده‌اند و در اطراف‌شان دیده‌اند که کتاب‌سازها بهتر می‌فروشند، دستگاه تبلیغاتی نمایشگاه در خدمت آن‌هاست، سیاست‌گذاری‌ها در جهت تقویت آن‌هاست، مخاطبان هم آن ناشران را ناشرتر حساب می‌کنند. شما چطور می‌توانید آن‌ها را کنترل کنید که در نمایشگاه سال آینده از مظاهر کتاب‌سازی نشوند؟

سال مرگ بنگاه‌های کوچک نشر فرهنگی

بهرامی با تاکید بر این که سال 1398، سال مرگ رویکرد بنگاه‌های کوچک نشر فرهنگی است، تصریح کرد: آن‌ها بیش از پیش به سمت کتاب‌سازی سوق پیدا می‌کنند، چون اولا واقعیت‌های عینی را می‌بینند. دوم این که بسیاری از مسئولان نمایشگاه و وزارت‎خانه ما به رغم این که رویکردهای ذهنی‌شان دور شدن از کتاب‌سازی است، عملا با بسیاری از تصمیم‌گیری‌ها و عملکردها، دارند ناشران را به سمت کتاب‌سازی سوق می‌دهند. در چند سال گذشته، از ناشران کوچک خصوصی به میزان 70 درصد هزینه غرفه‌، کتاب با 30 درصد تخفیف و موعد پرداخت یک‌ساله می‌خریدند. امسال مسئولان در ابتدای امر به آن‌ها اعلام کردند که به خاطر مشکلات مالی نمی‌توانیم امسال از شما حمایت کنیم. این رقم برای هر ناشر قابل ملاحظه نبود اما پیامی که داشت خیلی مهم بود. همچنین بن‌های دانشجویی با توجه به قیمت‌های جدید، بیشتر به سمت سالن کتاب‌های دانشگاهی و درسی سوق پیدا کرد که آن‌‌گونه ناشرها عملا نیازی به حمایت این‌چنینی ندارند.

او افزود: نمایشگاه و وزارتخانه انگار هیچ سازوکاری ندارند که نگذارند بن‌هایی که صادر می‌کنند به سمتی برود که همین‌طوری خود به خود به‌نسبت ناشران عمومی، متمول هستند. اگر هر فردی می‌رفت دو کتاب درسی و کنکوری می‌خرید، دیگر چیزی در کارتش باقی نمی‌ماند که بیاید کتاب عمومی بخرد. از طرفی بن‌کارت حدود40 تا 50 درصد اهل قلم را صادر نکردند. من به‌عنوان کسی که در غرفه آرادمان بودم کاملا درک می‌کردم که میزان خرید اهل قلم ما چقدر کاهش پیدا کرده است. به جرات می‌گویم، برخی از اهل قلم ما میزان خریدشان از نمایشگاه کتاب 1398 به حد صفر رسید. زمانی که به آن‌ها گفتند شما مشمول مشوق نشده‌اید، نمایشگاه را ترک کردند و رفتند. درست است که یکی از رویکردهای تغییر وضعیت بن‌های اهل قلم این بود که افرادی که کتاب‌سازی می‌کنند و به خاطر گرفتن بن اهل قلم می‌روند دل‌نوشته‌ها و پایان‌نامه‌هایشان را کتاب می‌کنند تا مولف محسوب بشوند، ولی انگار انگیزه اصلی در این تغییر، مشکلات مالی بودجه‌ای بود. یعنی اعتبارات‌شان کم بود که این نقشه را چیدند تا به تعداد کمتری از اهل قلم بن بدهند. به 4هزار نفر کمتر بن خرید دادند که با احتساب این که هر بن 250هزار تومان است یک رقم میلیاردی می‌شود. برای خانه کتاب که باید این رقم را پرداخت کند یک رقم قابل توجه است. با وجود این‌که آن‌ها هم مشکل مالی دارند، نمی‌توانند از این رقم بگذرند. اما این توجیهی نمی‌شود که من مولف یا ناشر از تاثیر آن سیاست فرهنگی یا ضد فرهنگی بگذرم.

ناشرانی که با چنگ و دندان فعالیت فرهنگی می‌کنند را تحقیر کردیم

مدیر انتشارت آرادمان در بحث دیگری درباره اطلاع‌رسانی نمایشگاه، اظهارداشت: اول بگویم که منظورم از اطلاع‌رسانی انتشار اخبار و خبررسانی نیست، بلکه منظورم اطلاع‌رسانی در داخل نمایشگاه است. یعنی غرفه‌هایی که جست‌وجوی سیستمی می‌کردند و به مخاطبان می‌گفتند فلان کتاب و فلان ناشر را کجا می‌توانید پیدا کنید. با وجود احترامی که برای آن‌ها، کار و حرفه‌شان قائل هستم، معتقدم که آن‌ها هم امسال خیانت کردند. اما این خیانت چگونه صورت گرفت؟ اولا این موضوع که درباره محتویات واحدهای اطلاع‌رسانی، بعد از اتمام نمایشگاه، از مسیر غیرمسوول و غیررسمی خبررسانی شد، سهل‌انگاری مسئولان نمایشگاه بود که باید پاسخ‌گو باشند؛ چون آماری که بیرون داده شد، با سیاست‌های کلی مورد ادعای مسئولان نمایشگاه، معاونت و وزارتخانه، مغایرت داشت. بالاخره شما به‌عنوان واحد اطلاع‌رسانی آمده‌اید یک پروژه را تحویل گرفته‌اید و باید مثل یک نقاش یا نجار کارتان را انجام بدهید و بروید دستمزدتان را بگیرید. این که افراد بخواهند اطلاعات و آمار کاری را که انجام داده‌اند، در جهت تقویت فعالیت اقتصادی خودشان به خبر عمومی تبدیل کنند، به نظرم توجیه‌پذیر نیست. متاسفانه این نقد به همکاران رسانه‌ای هم وارد است که وقتی یک گزارش خام به آن‌ها داده می‌شود، همان‌جوری خام هم منتشرش می‌کنند و معلوم نمی‌شود تحلیل و نقش آن‌ها به‌عنوان روزنامه‌نگار در انتشار مطلب چیست؟ بنابراین می‌بینیم دوستانی که در زمینه تبلیغات کتاب فعال هستند، می‌آیند آمار را برای انتشار به رسانه‌ها می‌دهند تا بگویند ببینید ناشرانی که از پروموشن‌های تبلیغاتی ما استفاده کردند، می‌فروختند و شمایی که از پروموشن تبلیغاتی ما استفاده نکردید، ناخن می‌گزیدید و حرص می‌خوردید، پس برای سال آینده هدایت شوید و بیایید از پروموشن‌های تبلیغاتی ما استفاده کنید! آماری که دادند حتما واقعی بود ولی این آمار طبق سیاست‌های کلان وزارتخانه و فرهنگ کشور نباید اعلان عمومی می‌شد، باید به جایگاه‌هایی اعلام می‌شد که با واقعیت‌های موجود، بیش از پیش آشنا شوند و چاره‌ای بیاندیشند. ما به این شکل که انجام شد، عملا آمدیم توسط بخشی از خود نمایشگاه، ناشرانی را که با چنگ و دندان فعالیت فرهنگی کرده و کتاب‌های ارزشمند منتشر می‌کنند، تحقیر کردیم. به آن‌ها گفتیم ببینید کتاب‌های پرفروش‌ این‌ها بودند، همین کتاب‌هایی که هر روز در نمایشگاه از شما می‌پرسیدند و شما می‌گفتید من ندارم، همین کتاب‌های سطحی! و ناشران پرفروش افرادی بودند که این کتاب‌ها را منتشر کردند. این مثل یک تیر خلاص بود.

چشم‌انداز تاریک کاغذ

بهرامی درباره بحث کاغذ نیز توضیح داد: چشم‌انداز کاغذ هم که تکلیفش مشخص است. همان روزهایی که اخبار رسمی زیادی از درون وزارتخانه و حتی از سوی معاون اول رئیس‌جمهور می‌آمد که می‌گفتند مشکل کاغذ را حل می‌کنیم و گمرکات باید آزاد و انبارها کشف شوند هم این وضعیت برای من قابل‌ پیش‌بینی بود که امروز می‌بینیم وزیر اقتصاد گفته است، اصلا کاغذی در گمرکات دپو نشده است که من بخواهم آن‌ها را آزاد کنم. یعنی تمام حرف‌هایی که مسئولان ما در مدتی پیش زدند برمبنای یک پیش‌فرض نادرست و باد هوا بود؟! پاسخ چه مثبت باشد و چه منفی، به هر حال، یک جای اساسی کار، می‌لنگد. در این وضعیت کاغذ هم ناشران بیش از هر چیزی تحریک و تشویق می‌شوند به سمت کتاب‌سازی. البته در بین مسئولان برگزاری نمایشگاه و مسئولان صنف این اراده جدی در نزد برخی افراد وجود دارد که شرایط را به سمتی ببرند که کتاب‌سازی تقویت نشود. اما سوال من این است که چگونه؟ آیا این صرفا با گفتن این که ما بعد از نمایشگاه برای نمایشگاه آینده برنامه‌ریزی می‌کنیم، تامین می‌شود؟ آیا صرفا با رویکردهای درگیری بین نگاه‌های سوسیالیستی و نگاه‌های لیبرالی نسبت به اقتصاد نشر می‌توانیم به این اهداف برسیم؟

او اضافه کرد: نگاه‌هایی معتقدند که هم‌چنان باید یارانه به صنعت نشر تخصیص داده شود تا ما از آن منتفع شویم، چون آدم‌هایی هستیم که در تمام سال‌های گذشته آمدیم از یارانه‌ها برای کاری که نکردیم بهره‌ گرفتیم و متمول شدیم. یک نگاه دیگر هم معتقد به اقتصاد آزاد است و می‌گوید ما باید کلا همه چیز را رها کنیم و حتی به این هم توجه نمی‌کنند که مگر کشورمان اقتصاد آزاد دارد که اقتصاد نشرش آزاد باشد؟! یک نگاه سوم هم وجود دارد که خود من به آن نگاه معتقدم، نگاهی که واقع‌بینانه و بینابینی است. آن نگاه همان نگاهی است که این را می‌بیند که کشور لیبرالی مثل آلمان که اقتصاد موفقی دارد هم این دغدغه را دارد که 95 درصد گردش مالی صنعت نشرش در پنج انتشاراتی بزرگ است و پنج درصدش در 1400 انتشاراتی کوچک. به‌عنوان سیاست‌گذاران فرهنگی چه تمهیدی باید بی‌اندیشیم که این 1400 نشر را حفظ کنیم؟ برداشت من این است که آن‌ها به این دلیل می‌خواهند 1400 بنگاه نشر را حفظ کنند که تولید محتوا در این بنگاه‌های کوچک صورت می‌گیرد و بنگاه‌های بزرگ متکی بر سیاست‌های بازار آمریکایی و بنگاه‌های تجاری هستند، چون باید به سودآفرینی برسند. آن‌ها مثل مک‌دونالد غذا تولید می‌کنند، در تیراژ بالا، کیفیت محدود و قیمت ایده‌آل. تبلیغات گسترده‌ای هم انجام می‌دهند تا مشتری بیشتری داشته باشند. در حالی‌که ما باید به فکر طباخی‌ها و آشپزخانه‌های غذای خانگی‌مان باشیم، چون اگر طباخی و غذاخوری کوچک ما تعطیل شود، ممکن است یک سری از گونه‌های غذایی ما کلا منقرض شوند، اما اگر یک شعبه مک‌دونالد تعطیل شود، بقیه شعبه‌ها ساندویچ مک‌دونالد را تولید می‌کنند. پس در تمام دنیا تولید محتوا در بنگاه‌های کوچک صورت می‌گیرد و حتی می‌بینیم کشورهای لیبرال که اقتصادهای باز و آزادی دارند هم برای این بنگاه‌ها تمهیدهایی می‌اندیشند. سوال من این است که تمهیدات مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد ما برای این مقوله چیست؟

علیرضا بهرامی

مسئولان فرهنگی شعارها را زیر پا گذاشتند

مدیر انتشارات آرادمان ادامه داد: در سال‌های 1397 و 1398 یک اتفاق خیلی بد افتاد و آن هم این بود که به خاطر شرایط خاص کشور، مسئولان فرهنگی شعارهایی را که در 6 سال گذشته داده بودند، زیر پا گذاشتند. یک نمونه‌اش در مورد همین بحث توزیع کاغذ بود. توجیه‌هایی هم برای خودشان دارند اما نکته این است که حرف زدن در زمان شرایط طبیعی هنر نیست و مهم این است که شما در شرایط غیرطبیعی بتوانید به حرف‌های‌تان وفادار باشید. به هر حال، مسئولان فرهنگی تمام شعارها را زیر پا گذاشتند و الان باید بدانیم که چشم‌انداز آینده را براساس شعارهای قبلی می‌خواهند طراحی کنند یا براساس زیر پا گذاشتن شعارها! این که می‌گویند به دنبال این هستیم که حضور در نمایشگاه کتاب تهران دیگر کمی‌گرا نباشد، دقیقا یعنی چه؟ با کدام سازوکار؟ در تمام این سال‌ها ده‌ها و صدها نفر این حرف‌ها را زده‌اند، اما مهم این است بدانیم که چه ضمانت اجرایی دارید و برنامه‌تان برای اجرای آن چیست؟

بهرامی اظهار داشت: اتفاق دیگری که در نمایشگاه کتاب امسال افتاده که نگران‌کننده است. در سال‌های گذشته هم این وضعیت‌ها را داشتیم اما در نمایشگاه امسال وقتی نقدینگی محدودی وارد نمایشگاه شد، این نقدینگی توسط بنگاه‌های بزرگ نشر در سالن‌های مختلف مثل وکیوم و جارو برقی بلعیده شد. در سالن کودک، دانشگاهی و عمومی این‌طور بود. یعنی حدود 50 ناشر داشتیم که همان بلعنده 90 درصد نقدینگی نمایشگاه شدند و دو سه هزار ناشر داشتیم که 10 درصد را به خودشان اختصاص دادند. این نه تنها شرایط ناشران کوچک را سخت‌تر کرد، بلکه شرایط ورشکستگی را فراهم آورد. ورشکستگی فرمول اقتصادی دارد و زمانی اتفاق می‌افتد که دخل و خرج شما با هم نخواند و فاصله زیادی داشته باشد؛ اتفاقی که برای خیلی از ناشران در حال حاضر افتاده و نمایشگاه، محل نمود جدی آن برای این ناشران بود.

متهم به آمارسازی

او با بیان این‌که یک سری آمارها در زمان برگزاری نمایشگاه ارائه شد که نمایشگاه برخلاف حرف‌ها و تبلیغات موجود، افزایش فروش داشته است، تصریح کرد: اعلام شد 30 درصد افزایش فروش، 5 درصد افزایش تراکنش. برخی از دوستان و همکاران، مسئولان را به آمارسازی متهم کردند. من می‌گویم قبول ندارم آمارسازی شده است و فرض قطعی را بر این می‌گذارم که مسئولان آماردهنده آن‌قدر شریف و محترم هستند که به هیچ وجه این کار را نمی‌کنند، اما براساس همین آمار موجود اولا تعجب می‌کنم و دوما یقین حاصل می‌کنم که صنعت نشر ما ورشکست شده است. ابراز تعجبم از این است که دوستان می‌گفتند آمار فروش ما 30 درصد افزایش پیدا کرده است و ممکن است برخی بگویند کتاب هم 30 درصد افزایش قیمت پیدا کرده است و این به آن در. اما برای توجیه و نقضش می‌گفتند، این در حالی است که ما تراکنش‌های‌مان هم پنج درصد افزایش پیدا کرده است.

بهرامی ادامه داد: نمی‌دانم چه کسی و با کدام فرمول اقتصادی به آن‌ها مشاوره داد و چگونه به این نتیجه رسیدند که تراکنش بیشتر یعنی فروش بیشتر؟ شما اگر هزار تراکنش هزار تومانی داشته باشید فروش بیشتری دارید یا 10 هزار تراکنش یک تومانی؟ اما آن چیزی که من را به یقین می‌رساند که صنعت نشر ما ورشکسته است، اتفاقا همین آمارهای رسمی است. وقتی همه تایید می‌کنند که قیمت کاغذ و هزینه‌های تولید کتاب شما 400 تا 600 درصد افزایش پیدا کرده است، اگر کف آن یعنی 400 درصد را در نظر بگیریم، وقتی می‌گوییم فروش 30 درصد افزایش پیدا کرده است، یعنی تراز مالی ما منفی 370 درجه است! در واقع در حالی که هزینه‌مان 400 درصد بیشتر شده است، فروش‌مان فقط 30 درصد بیشتر شده است و این یعنی ما منفی 370 درجه عقب هستیم. پس ما داریم در مورد یک صنعت ورشکسته صحبت می‌کنیم. آیا مسئولان ما درباره یک صنعت ورشکسته فکر کرده‌اند و نقشه چیده‌اند؟

توجیه و استدلال‌هایی که یک سال دوام دارد

او با اشاره به مصاحبه‌ای از مدیرعامل موسسه نمایشگاه‌ها به‌عنوان متولی برگزاری نمایشگاه کتاب، توضیح داد: وقتی گفته‌های قادر آشنا را خواندم، نگرانم کرد. مثلا ظاهرا او گفته‌ که ما می‌خواهیم تمهیدی بی‌اندیشیم تا کتابفروشان در نمایشگاه‌ها حضور پیدا کنند. البته بعدا صحبت خود را اصلاح کرد و گفت منظورش نمایشگاه‌های استانی بوده است. او در برابر برخی دغدغه‌ها هم پیش‌دستی می‌کند و می‌گوید البته ما کتاب‌های ناشرانی را ارائه می‌کنیم که در نمایشگاه حضور ندارند و فلان و بهمان.

بهرامی ادامه داد: می‌خواهم بگویم این حرف‌ها کلا خطرناک است، چون همه این استدلال‌ها و توجیه‌ها یک سال دوام دارد و سال دوم یک نفر دیگر می‌آید این‌ها را لغو می‌کند و بحران‌ را بحرانی‌تر می‌کنیم. اما گذشته از این که می‌گویم این حرف آقای آشنا خیلی خطرناک است، تاکید دارم این حرف با دو رویکرد و شعار مورد ادعای وزارت ارشاد در تناقض صددرصدی است؛ چون این حرف اولا با فروشگاه‌‌ محور شدن و فروشگاه‌‌ محور بودن نمایشگاه‌ها در انطباق است و تقویتش می‌کند، در صورتی ‌که مسئولان همیشه گفته‌اند که دوست نداریم نمایشگاه، فروشگاه باشد و دوم این که با استدلال‌هایی ساده‌ می‌شود گفت که اگر کتابفروش‌ها به نمایشگاه راه پیدا کنند، کتاب‌سازی ما از آنچه که هست بیشتر و تقویت می‌شود. البته کتابفروشان هم دغدغه خودشان را دارند و گله‌ای که می‌کنند را نمی‌توان به راحتی نادیده گرفت. کتابفروشان می‌گویند نمایشگاه کتاب، فروش ما را کمتر می‌کند و وقتی این اتفاق بیفتد، کتابفروشان کوچک به حیات‌شان ادامه نمی‌دهند و به مرگ و جوانمرگی مبتلا می‌شوند، در نتیجه صنعت نشر آسیب می‌بیند. این نگرانی، نگرانی واردی است اما شما مدیرعامل موسسه نمایشگاه‌ها یا رییس صنف می‌شوید که آخر راه‌حل‌تان این باشد که کتابفروشان را به نمایشگاه بیاورید؟! شما آن‌جا قرار گرفته‌اید تا راه‌حل درست و موثر ارائه بدهید. شما باید کاری کنید که کتابفروشی‌ها و انتشاراتی‌ها بسته نشود. با این حال آخر خلاقیت‌تان این می‌شود؟!

شهر آفتاب یا مصلی؟

او نقدی هم به شورای شهر داشت و تصریح کرد: یک شورای شهر داریم که به آن‌ها رای دادیم تا وارد شورا شوند و یک سری از مسایل را بهبود ببخشند. اما با برگرداندن نمایشگاه کتاب از شهر آفتاب به مصلی امام خمینی(ره) یک لطمه بسیار بزرگ به نمایشگاه کتاب زدند. تعصبی روی شهر آفتاب ندارم ولی قرار این بود که مکانی برای برگزاری نمایشگاه‌ها داشته باشیم. میلیاردها تومان هم خرج کردند ولی دوستان در شهرداری و شورای شهر در چشم همه زل زدند و گفتند متاسفانه کاری نمی‌توانیم برای شما انجام بدهیم و جمع کنید و بروید. آقای صالحی که آن زمان معاون فرهنگی بود، آبروی خود را وسط گذاشت و نمایشگاه کتاب را به شهر آفتاب برد ولی همین منتخبان اهالی فرهنگ و هنر در شورای شهر، نه تنها کوتاهی کردند، بلکه خیانت هم کردند، چون بعد از آن هم انگار هیچ دغدغه‌ای نداشتند که نمایشگاه کجا می‌خواهد برگزار شود و چه سرنوشتی خواهد داشت. در نهایت امسال در یک مصاحبه حاشیه‌ای این وعده را دادند که ما سال دیگر برای برگشتن نمایشگاه کتاب به شهر آفتاب با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی صحبت خواهیم کرد.

بهرامی اضافه کرد: ناشران با برگزاری نمایشگاه در مصلی موافق هستند، چون رفت و آمدشان راحت‌تر است، آن‌ها نرفته‌اند ببینند در کره جنوبی و کشورهای متعدد نمایشگاه‌های کتاب‌شان در یک شهر آفتاب برگزار می‌شود. البته شهر آفتاب‌ آن‌ها استاندارد است و امکانات رفت‌وآمدی دارد. پس یک دلیل دیگر طرفداری ناشران از مصلی، تجربه‌ای است که از شهر آفتاب داشتند. آقای صالحی آن زمان گفت، به من اعتماد کنید و به شهر آفتاب بیاید ولی در نهایت خودش گفت اشتباه شد، برگردیم. وقتی می‌گویم خیانت شده یعنی به همه باورها و اصول‌های ما لطمه وارد شده است. در حال حاضر سطح گرفتاری شورای شهر ما نام‌گذاری خیابان‌ها شده است که به نظرم اقدام ارزشمند و قابل تحسینی است ولی قطعا دیگر بس است. انگار اصل این نام‌گذاری‌ها بیشتر به خاطر رقابت درون‌ شورایی بوده است. پس شورای شهر هم مردود بزرگ نمایشگاه امسال و در کل نمایشگاه کتاب تهران است.

علیرضا بهرامی

از نظر تاریخی در یک موقعیت اضطراری قرار داریم

مدیر انتشارات آرادمان تصریح کرد: مجموع این‌ گفته‌ها یعنی از نظر تاریخی در یک موقعیت اضطراری قرار داریم و البته که یک دست هم صدا ندارد. با تمام ابراز نگرانی‌هایی که کردم، امیدوارم آقایان سیدعباس صالحی، محسن جوادی، ایوب دهقان‌کار، هومان حسن‌پور، محمودجواد حق‌شناس، قادر آشنا، نیک‌نام حسین‌پور و حسین انتظامی به کمک افرادی دیگر مثل سیداحمد رفیع ‌جواهری، مهدی اسماعیلی‌راد و سیدمحمد طباطبایی که برای نمایشگاه امسال از جسم و جان‌شان مایه گذاشتند، بیایند و آن‌ها را تنها نگذارند و در سطح عالی یک سری تمهید بی‌اندیشند. فکر می‌کنم اگر این اتفاق نیفتد در سال 1398 با مرگ بنگاه‌های کوچک تولید محتوای فرهنگی و ارزشمند مواجه می‌شویم و در موازات این افت و سقوط، با افزایش چشم‌گیرتر کتاب‌سازی در کشور مواجه می‌شویم که برای فرهنگ و آینده کشور مثل یک سم می‌ماند؛ سمی که هر کسی در مورد آن کوتاهی کرده باشد، در مورد کشتار آینده مسئول است.

نمایشگاه کتاب 1398 از نظر اقتصادی لطمه بزرگی برای نشر بود

بهرامی با تاکید بر این که نمایشگاه امسال از نظر اقتصادی لطمه بزرگی برای نشر بود، اظهارداشت: معتقدم بیش از آن که گرانی به میزان استقبال خرید مردم از نمایشگاه لطمه زده باشد، بار روانی گرانی لطمه زد. در واقع مردم با این نیت به نمایشگاه می‌آمدند که خرید نکنند. شما به‌عنوان ناشر در روند تولید، این ضرر را چطور می‌خواهید جبران کنید؟ چطور می‌خواهید سال دیگر هم بیایید همین کار را انجام بدهید؟ در این میان نویسنده‌هایی بودند که کارشان را با نشر آرادمان شروع کردند ولی بعد به سمت کتاب‌هایی رفتند که الان جزو پرفروش‌ها هستند. وقتی واقعیت آن‌ها و واقعیت مسئولان را جلو چشمانم می‌بینم، چرا نباید راه آن‌ها را پی بگیرم؟ ما فرزانگان نیستیم، ما دیوانگانی هستیم که داریم این کار را انجام می‌دهیم. به هر حال نتیجه نمایشگاه امسال این نشد که بگویم فعالیت‌مان را متوقف کنیم. سوتفاهم نشود، اتفاقا من دارم با انرژی‌ بیشتری کار می‌کنم ولی برای بسیاری از نشرها مثل ما نمایشگاه امسال نمایشگاه بدی بود. بیش از آن که ضربه اقتصادی داشته باشد، تخریب روحی داشت. توقعی که شما از جایگاه‌هایی دارید و عکس آن اتفاق می‌افتد، شما را مایوس می‌کند.

او با بیان این که البته معتقدم وضع حوزه نشر ما در سال 1398 در هر صورت از برخی منظرهای اقتصادی و اجتماعی بهتر از سال گذشته خواهد بود، گفت: نمایشگاه کتاب سال 1399 هم نتیجه سال 1398 است. ما در سال گذشته کشور از نظر اقتصادی و ارزی با یک شوک روبه‌رو شدیم که امسال دیگر این شوک را نخواهیم داشت، چون سطح همه چیز مشخص است. زمانی هم که با شوک مواجه نمی‌شویم کمتر کارگروهی تشکیل می‌شود که قرار است ما را نجات بدهد اما وضع را انگار بدتر می‌‌کند. نکته دیگر این است که هم ما و هم مردم کم کم با قیمت‌ها هماهنگ می‌شویم. همه این‌ها یعنی از یک بلاتکلیفی خارج می‌شویم و از این منظر وضع‌مان بهتر می‌شود. ولی ما در نمایشگاه سال آینده یا به عنوان کتاب‌ساز به نمایشگاه کتاب می‌رویم یا با کتاب جدید به نمایشگاه نمی‌رویم. این وضعیت اگر دو سه سال ادامه پیدا کند، یعنی کلا داریم به سمت مرگ تدریجی می‌رویم. همین حالا، مسئولان عالی رتبه فرهنگ باید به این موضوع فکر کنند که چرا وضعیت بنگاه‌های نشر بزرگ ما که در حوزه اندیشه کار می‌کردند، امسال بیشتر از سال‌های گذشته کچلی گرفته بود؟ این مسایل باید هم دغدغه رسانه‌ها باشد و هم دغدغه مسئولان.