سرویس سینما// حسین سینجلی

یکی از بزرگترین دستاوردهای قرن بیستم، با توجه به نزدیک شدن به جامعه جهانی و شکستن مرزهای جغرافیایی؛ طرح جامعه آماری بر اساس نیاز روز جوامع بود. این دستاورد علمی از این جهت مهم جلوه می کرد که خواسته‌ها، داشته‌ها، برنامه‌ها و نیاز های جوامع را با نگاهی علمی و دقیق برای سیاست‌گذاران و برنامه‌ریزان خرد و کلان مشخص می‌کرد، تا نیازها رصد و برای آنها تعریفی مشخص ارائه شود. این مسئله در قرن بیستم توانست بسیاری از کشورهای جهان را در جهت نیل به خواسته‌هایشان کمک کند و معنای توسعه یافتگی بر مبنای همین جامعه آماری، امروز در گفتمان روز بین‌المللی قرار گرفته است.

همین نگاه آماری حتی بعدها به عنوان ابزار جنگ سرد قرار گرفت و واژگانی همچون تهاجم فرهنگی زاییده همین موضوع است. حال با این تعریف نگاهی به وضعیت نگاه آماری در کشور و مقولات فرهنگی و هنری می‌کنیم. در پیش و پس از انقلاب اسلامی ایران، جدا از موضوع سرانه مطالعه که آن هم در مسائل اجتماعی دیده شده است؛ تاکنون شاهد جامعه آماری در مقولات فرهنگ و هنر نبوده‌ایم. همین موضوع باعث شده تا هرگز در برنامه‌های کلان دولت‌ها، مقوله فرهنگ و هنر به عنوان یکی از شاخص‌های اصلی در برنامه‌ریزی کلان جامعه قرار نگیرد.

امروز نیاز جامعه ایرانی از لحاظ تولید آثار هنری اعم از فیلم، نمایش موسیقی، هنرهای تجسمی، و... مشخص نیست. از طرفی دیگر کمبودهایی همچون نبود مکان نمایشگاهی، تعداد صندلی سینما، تئاتر و موسیقی،تیراژ کتاب و مجلات نیز پوشیده مانده است. همین موضوع امروزه بیانگر این مسئله است که مدیران مقطعی حوزه فرهنگ و هنر چرا نتوانسته‌اند با برنامه‌ریزی کلان افق مشخصی برای فرهنگ و هنر ترسیم کنند.

اگر در نظر بگیریم وقتی که از جمعیت سینما رو جامعه، آماری وجود نداشته باشد، چگونه یک مدیر سینمایی می‌تواند برای زیرساخت‌ها، تهیه تجهیزات، تولید، اکران و... برنامه ریزی کلان داشته باشد. از سویی دیگر وقتی آماری از خود جامعه سینمایی اعم نیروهای بالقوه و فارغ التحصیل وجود نداشته باشد، این مدیر سینمایی چگونه می تواند برای آنها در زمینه اشتغال‌زایی برنامه ریزی کند.این موضوع حتی در سطح میانی جامعه سینمایی هم دچار اشکال خواهد بود و سینماگر به عنوان کسی که اثری هنری برای ارتقای سطح فرهنگی و حتی شکل تفننی آن برای جامعه تولید می کند، نمی داند برای چگونه مخاطبی و با توجه به کدام نیاز باید اثر تولید کند. ذکر این مثال می تواند در دیگر حوزه ها همچون هنرهای تجسمی، تئاتر، موسیقی و ادبیات باتوجه به ویژگی این هنرها قابل تسری باشد و همین امر نشانگر عمق فاجعه ای است که تاکنون رفته است.

حال در سال‌های آغازین دهه چهارم انقلاب اسلامی لزوم توجه به نگاه آماری به حوزه فرهنگ و هنر جدی به نظر می رسد و با توجه به این موضوع که ساخت یک جامعه از بخش فرهنگ آن جامعه آغاز می‌شود این مسئله نیازمند توجه جدی است.