سرویس مد و لباس هنرآنلاین: منا جهانپور طراح لباس جوان زمان قابل‌توجهی از فعالیت خود در حوزه مد و لباس را صرف پژوهش درباره تاریخچه لباس ایرانیان و مؤلفه‌های هویتی آن کرده است.

جهانپور در این گفت‌وگو به بخشی از تحقیقات خود در این زمینه اشاره می‌کند که شامل بحث درباره پایان‌نامه‌اش با عنوان "بررسی مؤلفه‌های هویتی در طراحی نقوش لباس ایران" می‌شود. مشروح گفت‌وگوی هنرآنلاین با او را در ادامه بخوانید:

به‌عنوان پرسش ابتدایی لطفاً از بیوگرافی و پیشینه حضورتان در عرصه مد و لباس بگویید.

من متولد مشهد هستم. لیسانس نقاشی‌ام را در دانشگاه سراسری نیکبخت زاهدان گرفتم. بعد از پایان تحصیلاتم متوجه شدم مردم حقیقتاً توان خرید تابلوهای نقاشی من را ندارند. از کودکی حتی لباس‌هایی را که مادرم تهیه می‌کرد تغییر می‌دادم، مثلاً اگر پاپیون لباس وسط بود دوست داشتم آن را کج کنم و همیشه برای این کارها بین من و مادرم جنگ بود. بعد از مدتی حس کردم دلم می‌خواهد نقاشی‌هایم کاربردی شود و به این نتیجه رسیدم که خیاطی را خیلی دوست دارم. تلفیق هنرها به این دلیل که طراحی و فیگور را خوب بلد بودم و خیاطی هم می‌دانستم به من کمک زیادی کرد و احساس کردم به خواسته‌ام رسیده‌ام و حالا نقاشی‌هایم را تن مخاطبانم می‌کردم. وقتی وارد این کار شدم فکر کردم با تب طراحی لباس و علاقه مردم که همه می‌خواهند خاص باشند، چه‌ کار می‌توانم انجام دهم که کارهایم ویژگی جدیدی داشته باشد؟ هرچقدر برش‌های متنوع در کارها ایجاد می‌کردم بازهم نمی‌توانست خیلی به من کمک کند پس تصمیم گرفتم از رنگ‌های جسورانه استفاده کنم. در ترکیب رنگ‌های لباسم از رنگ سیاه استفاده نکردم و اصلاً مشکلی رتبه عنوان رنگ نمی‌شناسم و دوستش ندارم. نقاشی‌هایم را شروع کردم و به‌صورت ست مجموعه لباس‌ها را ارائه دادم و شعاری که روی کارت وزیتم زدم این بود "تن‌پوش پارسی به رنگ نقاشی" و وقتی با استادانم صحبت کردم گفتند که هر زن ایرانی دوست دارد چنین لباس‌هایی در کمدش داشته باشد حتی اگر از آن استفاده دائمی نکند. من یک کارگاه کوچک تأسیس کردم و کار انجام می‌دادم. خیاطی داشتم و طراحی‌های من را می‌دوخت و روسری و شال را خودم بالباس‌ها ست می‌کردم و روی همه آن‌ها نقاشی هم می‌شد. با حدود 12 دست لباس اولین شو خانگی را تجربه کردم و وقتی دیدم سود خوبی داشت و از من استقبال کردند به سمت کارگاه رفتم تا زمانی که به دلیل برخی مسائل تصمیم گرفتم در سال 94 ادامه تحصیل بدهم و دانشگاه تربیت مدرس در رشته هنر اسلامی قبول شدم، اما از ابتدا به استاد راهنمایم خانم دکتر زارع زاده گفتم دوست دارم در حوزه لباس کارکنم و طراح لباس هستم و کارگاه هم داشته‌ام. دکتر زارع زاده به‌شدت من را حمایت کردند. ما در زیبایی‌شناسی مد اسلامی کار می‌کردیم و من مقاله‌های متعددی ترجمه کردم تا اینکه گفتند می‌توانی در جشنواره فجر لباست را ارائه بدهی. من هم سریعاً پکیجی طراحی کردم و در ششمین جشنواره مد و لباس پکیجی ارائه دادم که مطابق اصولی بود که خواسته بودند یعنی هم ایرانی و هم شامل اِلمان‌ بومی و هم پوشیده باشد. من طرح‌هایم را ارائه دادم اما متأسفانه حتی به بخش داوری هم نرسید. این اتفاق تلنگری برای من بود و فکر کردم که چرا آثارم به داوری نرسید؟ متوجه شدم نمی‌توان بدون هیچ اسم‌ورسمی به این حوزه وارد شد. من دانشجو بودم و اسم‌ورسم خاصی نداشتم و خیلی طبیعی بود. من موضوع پایان‌نامه‌ام را انتخاب کردم و خانم دکتر زارع زاده روی پروژه من خیلی کارکردند و موضوع من درنهایت "بررسی مؤلفه‌های هویتی در طراحی نقوش لباس ایران" شد. قرار بود مانتوهای اجتماعی و مجلسی را طراحی کنم. برای دسترسی پیدا کردن به این مؤلفه‌ها نگاره‌های خیلی زیادی را از بدو ورود تاریخ اسلام به ایران بررسی کردم، اما استنادم بیشتر روی نگاره‌های دوره قاجار بود به‌خصوص "هزار و یک‌ شب" صنیع الملک به این خاطر که او مردم‌نگاری می‌کرد و کارش صرفاً دربار نگاری محسوب نمی‌شد. به من گفتند می‌توان دربار نگاری را به مردم‌نگاری استناد داد. بعد از این قضایا یک سری مؤلفه‌ها را استخراج کردم که در قالب پنج رویکرد بود و درمجموع 16 مؤلفه زیرمجموعه این رویکردها بود. در فصل بعد لباس‌هایی را که به جشنواره پنجم فرستاده‌ شده بود به‌سختی پیدا کردم و دوره ششم را اصلاً نتوانستم پیدا کنم و عکس‌های دوره پنجم را هم به کمک یک دانشجوی دکترا به دست آوردم. بر اساس مؤلفه‌های هویتی بررسی‌هایم را شروع کردم آن چیزی که من بیشتر رو آن تأکید داشتم نقوش بود به این دلیل که رشته من نگارگری از گرایش‌های هنر اسلامی است. فکر می‌کردم آیا نقوشی که پیدا می‌کنم ایرانی هستند؟ آیا عناصر و اِلمان‌ ایرانی در آن وجود دارد؟ یکی از نکاتی که در آثار خیلی از افراد که همه آن‌ها حرفه‌ای و استاد من هستند دیدم این بود که مؤلفه‌ها و نقوش بومی در آثارشان وجود نداشت. من این مؤلفه ها را از کجا درآورده بودم؟ این مؤلفه‌ها ساخته ذهن من که نبودند، بلکه برآمده از تمام نگاره‌هایی بود که دیده بودم یا در نشست‌های تخصصی اساتید این رشته آن‌ها را شناخته بودم؛ و از پای صحبت جامعه‌شناسان و پژوهش‌گران این مؤلفه‌ها استخراج کرده بودم. در پکیجی که برای پایان‌نامه داشتم تنها شش لباس بودند که شرایط درستی داشتند.

منا جهانپور

از بین چه تعداد لباس به این شش لباس رسیدید؟

فکر می‌کنم حدود شصت لباس و یا حتی بیشتر بود که تازه بهترین‌هایش را برای پایان‌نامه‌ام جدا کرده بودم. من حدود پنج مجموعه سه‌تایی از آن‌ها را در پایان‌نامه‌ام آورده بودم.

یعنی اساساً موتیف‌ها در این لباس‌ها ایرانی نبودند؟

ایرانی بودند اما در این میان نکاتی وجود داشت، مثلاً مانتو منشاً ایرانی ندارد و از اروپا آمده است. البته قبل از انقلاب هم استفاده می‌شد، اما بعد از انقلاب رواج بیشتری یافت. اگر دقت کنید لباس بانوان رنگ‌های متنوع‌تری داشت و به‌عنوان‌مثال چادر گل‌گلی می‌پوشیدند. یک نفر بلوز و شلوار می‌پوشید یک نفر پیراهن و... اما کم‌کم مانتو جای همه لباس‌ها را گرفت و انگار جایگزین همان پیراهن‌ها برای فضای بیرون‌شد و ابتدا با جوراب‌شلواری پوشیده می‌شد اما بعدها شلوار جایگزین آن شد و پوششی به اسم مانتو شلوار به وجود آمد. طراحان ما تا جایی که من دیده‌ام متأسفانه عناصر و موتیف های ایرانی را به‌عنوان یک بسته کنار می‌گذارند و وقتی طراحی‌شان تمام شد فکر می‌کنند که اثرشان باید به نحوی ایرانی شود و بته‌جقه یا ترنجی گوشه کار می‌گذارند. درواقع آن‌ها اِلمان‌‌ها را با فرهنگ ایرانی به‌روزرسانی نکرده‌اند. به‌عنوان‌مثال اگر می‌خواهم بته‌جقه را به‌عنوان اِلمان‌ ایرانی در کار استفاده کنم که نماد دوره قاجار در ایران است به‌عنوان اصلی اساسی باید آن‌ها در نظر بگیرم و یکی از مؤلفه‌های ما به‌عنوان تزئینات است که خودش قائم‌به‌ذات است و چیزی اضافه بر آن نیست یعنی اگر لباسی طراحی می‌کنم باید چارچوب کلی لباسم را در نظر بگیرم بعد بررسی کنم که بته‌جقه باید دقیقاً کجای لباس من قرار بگیرد و کجا می‌تواند بهترین حالت را ارائه دهد و ایرانی بودن را منتقل کند. ما متأسفانه دقیقاً همین مسئله را کنار گذاشته‌ایم. وقتی در این مسیر کار می‌کردم با استادم دنبال واژه‌ای مناسب برای آن بودیم و به تکه چسبانی رسیدیم. تکه چسبانی ادوار مختلف ایرانی اسلامی دارد.

یعنی چیزی شبیه کلاژ؟

بله درواقع کلاژی به‌شدت ناهمگون که به‌شدت دردناک است.

فصل چهارم پایان‌نامه شما تحلیل مطالعه موردی پژوهش، آثار طراحان مد و لباس در جشنواره مد و لباس پنجم بوده است.

بله چیزی که شما در پایان‌نامه‌ام می‌بینید عکس‌های رنگی هم دارد. برای رویکرد ملی‌گرایی و می‌خواستم از عناصر ایرانی استفاده کنم که یکی از آن‌ها سوزن‌دوزی بلوچ است و نقوش ترمه و برخی هم برگرفته از معماری‌های سنتی ایرانی است، اما این نوع طراحی نمی‌تواند ظرافت سوزن دوی بلوچی را برساند و احساس ازهم‌گسیختگی می‌دهد. در سوزن‌دوزی بلوچ اصلاً چنین تنش‌هایی را نمی‌بینیم. آثار آن‌ها بر اصل مانتو ساخته می‌شود و من هم همین را می‌خواستم. چیزی که من در جشنواره‌ها می‌دیدم این بود که آن‌ها گمان می‌کردند باید اصل مانتو را داشته باشند و فقط یک اِلمان‌ ایرانی به آن اضافه کنند. ایده استفاده از بناهای ایرانی در طراحی لباس خیلی خوب بوده و در طرحی که من بررسی می‌کردم پارچه درستی هم انتخاب‌شده بود که مناسب با پوست بدن است، اما این‌همه تکه‌های اضافه‌شده روی مانتو برای مصرف‌کننده راحتی می‌آورد.

این لباس‌ها بیشتر ما را به یاد پوشش مهد کودک می‌اندازد.

ایده‌هایی که داشتند بد نبود و استفاده از سیاه‌مشق و کتیبه می‌توانست نتیجه خوبی بدهد، اما بدترین اجرا را برایم انتخاب کرده است. یکی از این آثار با دو چاک در کنارش راه رفتن را راحت کرده، اما چاپ کتیبه‌ای به آن بزرگی روی لباس برای مخاطب خوشایند است؟ رویکرد ملی‌گرایی در طراحی لباس دارای چهار زیرمجموعه بود؛ سازگاری الگو بافرهنگ جغرافیایی، متعارف بودن، ارزش‌آفرینی، هویت بخشی ملی رویکرد بعدی دینی بود؛ اعتقادات و باورهای مذهبی پوشیدگی و انتزاعی بودن. رویکرد بعدی رویکرد انسانی؛ زینتی بودن و تعادل یابی، حس خوشایندی و رضایت رویکرد اجتماعی هم به معنی بدیع بودن و تشخص بخشیدن که جایگاه اجتماعی دارد. رویکرد بعدی سلیقه‌سازی و همگام‌سازی و یا تمایز بخشی با اجتماع بود و در رویکرد آخر که فرهنگی بود می‌توانم بگویم نتیجه‌گیری همه رویکردها در آن قرار داشت. به تعریف، بدن در فرهنگ و جهانی‌سازی فرهنگی را بررسی می‌کردیم و می‌گفتیم آیا ما با لباس، سفیر فرهنگی ایران هستیم یا نه؟ آیا لباس ما در عین زیبایی و پوشیدگی می‌تواند به رم یا پاریس برود یا در هفته‌های مد در نیویورک یا پاریس شرکت کنیم؟ بله، ما می‌توانیم به این شرط که حداقل مؤلفه‌های موردنظر خودمان را داشته باشیم. طرح‌های زیادی هستند که مؤلفه‌های لازم را دارند، اما هماهنگی کافی ندارند. نکته‌ای که من در نتیجه‌گیری پایان‌نامه‌ام ذکر کردم این است که تمام آثار به‌صورت کامل، اعتقادات و باورهای مذهبی و پوشیدگی را که زیرمجموعه رویکرد دینی است رعایت می‌کنند، یعنی طراحان ما فقط به پوشیده بودن و حفظ اصول دینی فکر می‌کنند.

چقدر فکر می‌کنید برگزاری جشنواره مد و لباس فجر و تأکید بر پوشیدگی باعث چنین تأثیری در طراحی لباس‌ها شده است؟ فکر می‌کنید اگر همین جشنواره در خارج از کشور برگزار شود و از طراحان برای طراحی لباس دعوت شود، آیا بازهم این میزان از پوشیدگی به لحاظ فرم و قد و اندازه و سایر اِلمان‌‌ها چنین ویژگی‌هایی را خواهند داشت؟

اگر تأکید بر بحث مذهبی باشد، می‌گویند آثار باید مطابق عرف جامعه باشد، اما ایرانی بودن هم مهم است. ما در ایران اسلامی زندگی می‌کنیم. برخی طرح‌ها فقط در اسلام تولید می‌شوند نه در ایران اسلامی. در مصاحبه‌ای از لیلا حاتمی سال‌ها پیش خواندم که در جشنواره کن کارگردان فرانسوی به او روسری هدیه داده است. چرا این کار را کرده؟ به این دلیل که حجاب نماد بانوی ایرانی در دنیا است و همه این را می‌دانند. من اگر برای خارج از کشور هم طراحی کنم سعی دارم در عین پوشیدگی و ایرانی بودن فرم جذابی ارائه کنم. در بخش بدن در فرهنگ‌ها در رویکرد فرهنگی دو اصل را زیرمجموعه این مؤلفه قراردادم زیبا پوشی و بدن‌نما نبودن. در طرح‌های ما بدن‌نما نبودن رعایت می‌شود اما زیبا نیستند که این خیلی دردناک است.

منا جهانپور

شما دوره معاصر را بررسی کرده‌اید، اما به نظر می‌رسد تقریباً از ابتدای قاجار را شرح دادید؟

بله کل ادوار را در نظر داشتیم، اما چون مستندات ما بیشتر مربوط به قاجار بود و روی آن تأکید کردیم و کارمان هم علمی‌تر می‌شد با موضوع برخورد کرد. تأکید من روی نگاره‌های "هزار و یک‌ شب" است که بعدها در بازه زمانی خاصی وارد مد ایران شده است. در دوره گذار که ناصرالدین‌شاه به سن‌پترزبورگ رفت و لباس‌های بالرین ها راخرید و به بانوان حرم‌سرا داد، چقدر بانوان آن لباس را پوشیدند؟ آن دامن تور کوتاه بالرین‌های روسی تبدیل شد به شلیته‌های کوتاه پرچین مخملی و از جنس ترمه که مطابق فرهنگ ما بود و ذات ایرانی را درونش داشت. جوراب‌شلواری‌های سفید استفاده شد و روی آن بالاتنه‌های تنگ، نشست. زنان ایرانی لباس بالرین ها را بافرهنگ خودمان حل کردند و به‌نوعی از لباس بالرین ها ایده گرفتند. این همان چیزی است که طراح‌های ما به آن دقت ندارند. در بخش لباس‌های هویتی که در بخش سازگاری با فرهنگ و جغرافیا به این مسئله پرداخته‌ام می‌گویم که ما چقدر لباس جذاب در قوم‌های ایرانی مختلف داریم. سعی کرده‌اند که در کارهای مختلف از ایده لباس اقوام بهره برده‌اند، اما آیا درست استفاده کردند؟ نه استفاده‌ها زیبا نبود. مثلاً کاری را انجام می‌دهند اما رنگ‌بندی‌هایش اصلاً خوب نیست. اگر زن بندری لباسی با رنگ‌های خاصی می‌پوشد به دلیل اقلیمی است که در آن زندگی می‌کند و زیر آفتاب لباسش تلألؤ دارد و به همین دلیل چنی لباس‌های می‌پوشد، اما آیا شما می‌توانید چنین رنگ‌های متضادی را بپوشید، رنگ‌هایی که کاملاً بدون هامونی کنار هم قرارگرفته‌اند و مثلاً اگر لباس سبز می‌پوشد روی آن سوزن‌دوزی طلایی دارد. شما فکر کنید ترکیب رنگ قرمز و بنفش روی یک لباس بلند برای زن امروزی که می‌خواهد در اجتماع فعالیت داشته باشد مناسب است؟ در نگاه اول شاید این آثار زیبا باشد، اما وقتی دقت می‌کنید می‌بینید حتی پارچه‌های درستی هم انتخاب‌نشده است. من هرگز چنین پارچه‌هایی را برای مانتویی که قرار است در مهمانی پوشیده شود استفاده نمی‌کنم، به این دلیل که این پارچه‌ها قابل شستشو نیست و خیلی سخت اتو می‌شود و مناسب با پوست انسان نیست. پس هیچ مؤلفه‌ای در آن رعایت نشده است. درواقع این لباس‌ها ویترینی هستند و خیلی زیبا طراحی می‌شوند. وقتی یک سری از مدل ها را نگاه می‌کنم مثلاً یاد سربازهای هخامنشی می‌افتم و حالت موزه‌ای دارند. چنین یقه‌های بزرگی اصلاً در لباس ایرانی وجود نداشت و از لباس‌های آمریکایی و انگلیسی آمده است، پس در لباس ایرانی باید یقه‌ای طراحی شود که بتوان با آن بازی کرد و به‌نوعی همسو بافرهنگ خودمان شود. یک سری رنگ‌ها اصلاً در طراحی ایرانی وجود نداشته است و از نقاشی‌های چینی و ژاپنی آمده است. مثلاً رنگ صورتی در لباس‌های سنتی ما دیده نمی‌شود و اواخر قاجار وارد نگارگری و کاشی‌کاری شد. مثلاً در یک طرحی از طلایی و بژ استفاده کرده است تا طرح را هماهنگ کند، اما اصلاً جواب نداده است شاید اگر این طرح با همراه بود خیلی بهتر می‌شد. این آستین‌های چندتکه شبیه گل شاه‌عباسی به این بزرگی روی دست قرار می‌گیرد. چنین مانتویی را چه طور ست کنیم تا برای پوشیدن در جامعه مناسب باشد. منظورم این است که افراد تکه کاری می‌کنند مثلاً یک‌بخشی از کاشی‌کاری و یک‌بخشی از بنای معماری را استفاده می‌کنند. ما در نگارگری‌هایمان هیچ برش تیزی نداریم و در برخی مدل‌ها این تیزی برش اتفاقاً به نواحی از بدن اشاره می‌کند که ما می‌خواهیم دیده نشود. به نظرم این کارها توجیه‌پذیر نیستند.

برخی از طرح‌های کاشی روی لباس بیشتر شبیه پوست مار شده است و این ایراد کوچکی نیست.

من که طراح لباس هستم متوجه می‌شوم که این برش‌ها درست نیستند و باعث می‌شود مشتری از خرید آن صرف‌نظر کند. فکر می‌کنید این برش خطا از کجا سرچشمه می‌گیرد؟ نداشتن علم و تحقیق نکردن. من نمی‌گویم همه باید تحصیل‌کرده باشند در حالی‌ که می‌بینیم خانمی پنجاه سال گوشه خانه‌اش خیاطی کرده و همه این نکات را می‌داند پس این آگاهی ناشی از تجربه است، بنابراین یا باید تجربه کسب کنیم یا مطالعه. یکی از بهترین کارهایی که واقعا نمی‌شد ایرادی روی آن گرفت طرحی برآمده از سفال‌های نیشابور با استفاده زیرکانه از رنگ سفال و نقوش خورشید خانم و حوض ماهی در چین لبه لباس که هم زیبایی داشت و هم پوشیدگی و در عین سادگی خیلی قشنگ بود و نوک آستین بندینک خورده بود تا دست دیده نشود. تمام مؤلفه‌ها در این طرح رعایت شده بود. حرفم بدون سندیت نیست.

بین سه مقطع تاریخی قاجار، پهلوی و انقلاب اسلامی فکر می‌کنم دوره قاجار پوشش زن ایرانی با اصالت تر و شاخص‌تر بوده است و چون تأکید بر ایرانیزه کردن بوده هر طرحی که می‌آمده بدون مطالعه مورداستفاده قرار نمی‌دادند. با توجه به مطالعاتی که داشتید شما چه نظری دراین‌باره دارید؟

دوره قاجار به سه دوره تقسیم می‌شود؛ دوره سنت‌گرایی، دوره گذر از سنت به مدرنیته که ناصرالدین‌شاه به سن‌پترزبورگ سفر می‌کند و دوره سوم دوره تجددگرایی و فراموش کردن سنت‌ها بوده است. به نظرم تا انتهای دوره گذار سنت‌ها وجود داشته است. درواقع سنت‌ها در قلب مدرنیته نیز یافت می‌شوند. وقتی وارد تجددگرایی شدیم اروپایی‌ها به ایران رفت‌وآمد می‌کردند. می‌دانید که شاهان قاجار عاشق فرنگی شدن بودند. در آن دوره تاجران و درباریان بین ایران و اروپا رفت‌وآمد داشتند و لباس زنان اروپایی موردتوجه ایرانیان قرار گرفت. مد در آن زمان از حرم‌سرا وارد می شد و به استناد حرف عبدالله مستوفی در "شرح زندگی من"، لباس خانم‌های اروپایی که به دربار می‌آمدند، تقلید می‌شد و وقتی زنان اشراف چنین لباس‌هایی می‌پوشیدند بقیه افراد هم آن مد را دنبال می‌کردند، دقیقاً مثل همان حالتی که امروز شهرها می‌بینیم. "های فشن" هم همین کار را می‌کند یعنی مدی را برای افراد خاص از آن استفاده می‌کنند را طراحی می‌کند و همان مد کمک کم به شهرهای مختلف و سطوح کوچک‌تر وارد می‌شود. به نظر من تا اتمام دوره گذار بهترین و درخشان‌ترین زمان بوده، اما رضاخان با کارهایی که کرد همه‌ چیز نابود شد. او می‌خواست همه‌ چیز اروپایی باشد. او با فرهنگی که ایجاد کرد در بحث لباس مشکل به وجود آورد. بعد از انقلاب ما دچار چنددستگی شدیم و وضعیت لباس خیلی بد شد. شاید اگر به رویه قبل ادامه می‌دادیم و پیراهن‌ها را با جوراب‌شلواری می‌پوشیدند خیلی بهتر از لباس‌هایی بود که امروز در جامعه می‌بینیم. این لباس‌ها نه بویی از فرهنگ ایرانی دارد و نه اصالت اسلامی. جامعه به سمت مشکی رفته است. مردم لباس‌های تنگ و جذب و بدن‌نما می‌پوشند، اما به رنگ مشکی، و فکر می‌کنند لباسشان خیلی هم سنگین است! توجه نمی‌کنند که آستینشان کوتاه است و لباس تنگ است و فقط می‌گویند رنگ مشکی پوشیده‌ایم که جلب‌توجه نکند.

درواقع ملغمه‌ای از نگاه حاکم بر ملی‌گرایی، مذهب گرایی و غرب‌گرایی است؟

بله و به‌شدت فقط در حال تقلید هستیم. کار جذابی که آن زمان‌ها انجام شد و لباس بالرین ها را به لباسی ایرانی بدل کردیم، امروز وجود ندارد. انگار در این بین حلقه‌ای گم‌ شده است. مثلاً لمه مد می‌شود و همه لباس‌ها را با لمه می‌دوزند، اما فکر نمی‌کنند اگر فلان خواننده ترک لباس لمه می‌پوشد و روی استیج می‌رود اول اینکه او خواننده است و قرار است روی صحنه زیر نورپردازی قرار بگیرد. آیا ما که از او تقلید می‌کنیم خواننده‌ایم؟ قرار است روی استیج برویم؟ ما پکیج زشت و افتضاحی تشکیل می‌دهیم و با آن به خیابان می‌آییم.

 به نظرم در حال حاضر مهم‌ترین مشکل پوشش ایرانی‌ها بی‌هویتی است. بخشی از پایان‌نامه شما اشاره خوبی به تعریف هویت و چگونگی شکل‌گیری بحران هویتی دارد. اگر نتوان برای هستی یک پدیده محدوده حرکتی تعیین کرد، این دیدگاه در ذهن ما کیفیت پوشش را مشخص می‌کند و آنگاه می‌توان از بحران هویتی صحبت به میان آورد و هرگاه شناسایی غیر به دلیل عدم صراحت مؤلفه‌های هویتی خود امکان‌پذیر نباشد در این صورت هستی دچار بی‌هویتی یا بحران بی‌هویتی می‌شود. به نظر طراح لباس باید دانش نظری خودش را بالا ببرد. خیلی‌ها می‌گویند لباس‌های دانشگاهی مناسب نیست و به لحاظ عملی خیلی دانشجوها را توانمند تربیت نمی‌کند تا در بازار کار حاضر شوند، اما به نظر من از لحاظی مهم است اینکه با چه کیفیتی تدریس انجام می‌شود البته که طراح لباس باید تاریخ هنر ایران و جهان را خوانده باشد یا حداقل چند مقاله در رابطه با مفاهیم فرهنگ و هویت و اصالت را مطالعه کرده باشد که متأسفانه چنین چیزی وجود ندارد و دانشجویان خیلی سریع می‌خواهند به نتیجه برسند و درنهایت آش شله‌قلمکاری از انواع سلیقه‌ها می‌شود.

به این دلیل که طراحی لباس را دانشگاهی نخواندم سعی کردم کتاب‌هایشان را بخوانم تا بی‌علم نباشم. به نظر آنچه داریم بیشتر کپی منابع خارجی است و من تأکید آن‌چنانی بر ایرانی بودن نمی‌بینم، کما اینکه من بچه‌های طراحی لباس زیادی می‌بینم که دانشجو مقاطع مختلف این رشته هستند و وقتی اسم لباس ایرانی را می‌آورم سریع همه آن‌ها ایده می‌دهند لباس را بلند کن، گشاد کن و یک جقه روی آستینش بکش! این خیلی بد است. خیلی شنیده‌ام که می‌گویند واحد لباس ایرانی هم در سیلابس درسی‌مان داریم، اما چه کسی این واحد را درس می‌دهد؟ بر چه اساسی انجام می‌شود و کدام محقق روی آن کارکرده است؟ من پای صحبت جامعه‌شناسان زیادی نشسته‌ام، اما آیا بحث‌های جامعه‌شناسی وارد سیلابس‌های درسی بچه‌های طراحی لباس می‌شود؟ فرهنگ و هویت ما با هم گره‌ خورده‌ است و همه این را می‌دانیم. حالا کسی که می‌خواهد مد را تعریف کند و طراح شود، وقتی تعاریف این‌چنینی را ندارد خروجی کارش چه می‌شود؟ او فقط یک‌گوشه کار مد و لباس را می‌گیرد و همین‌طور بالا می‌رود. اگر اینستاگرام را باز کنید پراست از پیج های خانه مد که انواع و اقسام لباس‌های را می‌توانید در آن ببینید. آن‌قدر چین روی لباس‌ها داده‌اند که فرد نمی‌تواند با آن راه برود! کسی که چنین لباسی را می‌پوشد هم شبیه عروسک‌ها می‌شود یا پارچه پرده‌ای را لباس کرده‌اند و لایی هم چسبانده‌اند و وقتی می‌پوشند شبیه کوزه سفالی می‌شوند! این فرد دوست خودم بود و خودش هم گفت که خیلی سخت است و نمی‌توانم با این لباس راحت راه بروم! مشکل اینجاست که علم و تحقیق نیست. متأسفانه در سیلابس‌های درسی تا جایی که من دیدم بحث‌های مفیدی نیست، هرچند اساتیدی هم هستند که صادقانه حرف‌های خیلی خوبی می‌زنند. خروجی بچه‌ها هم نشان می‌دهد که سیلابس‌ها خیلی درست نیست. من در پایان‌نامه‌ام بیشتر به نقوش تأکید کرده‌ام. شما فکر کنید می‌خواهید به یک مهمانی بروید و لباسی می‌پوشید و در آخر تصمیم می‌گیرید گردنبندی استفاده کنید. آیا زیورآلاتی با نگین سبز به لباس سرخابی شما می‌آید؟ حتی اگر به شما نیاید فکر می‌کنید که حتماً باید طلا داشته باشید و اگر نداشته باشم زشت است! جعبه‌ای از اِلمان‌‌ها و عناصر ایرانی را که شامل نگارگری، بته‌جقه و... است. تصور می‌کنید این ترکیب‌بندی چه می‌شود؟ در طراحی‌های این‌چنینی حرمت نگاره‌های ایرانی حفظ نمی‌شود. ما به سمت هرکدام از این طرح‌ها می‌رویم می‌بینیم که کلی پیشینه دارد یا ترنج ریشه عمیقی دارد که باید به آن توجه کرد و متأسفانه این اتفاق نمی‌افتد.

منا جهانپور

در این گفت‌وگو به لباس‌های اجتماع و مجلسی مد و لباس فجر پرداختیم. به نظرم این دوره لباس‌ها به لحاظ زیبایی‌شناسی پیشرفت زیادی داشته و امیدوارم روند روبه رشد ادامه پیدا کند. اگر نتیجه مثبتی حاصل‌شده ناشی از تلاش طراح‌ها بوده و دانش‌افزایی کرده‌اند که کلیدواژه دکتر قبادی هم هست و سعی کرده‌اند در مد و لباس ایران امروز تأثیرگذار باشند. هنوز هم که هنوز است برندهای خارجی و نگاه بازاری مد و لباس ما را جهت‌دهی می‌کند و هنوز طراح‌ها به هدفشان نرسیده‌اند.

من طراح تولیدی هستم و می‌بینم چه چیزهایی جلوی دست و پای طراح را می‌گیرد. هم قیمت‌ها بالا است و هم شرایطی وجود دارد که قیمت‌ها بالا و پایین می‌شود و طراح‌هایی که خوب کار می‌کنند به دلیل نوسان قیمت به‌سختی کار می‌کنند. باید از طراح‌ها حمایت مالی شود و کاری به برگزیده‌ها ندارم. ما باید ببینیم کدام طراح‌ها ایده‌های خوبی داشته‌اند و بنیاد می‌تواند به آن‌ها کمک کند و کارها کم‌کم پیش می‌رود و در تیراژ بالا به همه کشور می رسد.