سرویس تئاتر هنرآنلاین: تلاش برای ارائه نمونه‌های متفاوت و نسبتاً متمایزی از نمایشنامه‌های مهم و مشهور دنیای تئاتر، گاهی منجر به شکل‌گیری اثری جدید هم می‌شود، زیرا میزان تغییرات در متن جدید زیاد و نوع نگاه نویسنده هم به اثر قبلی دگرگونه است؛ در مواردی حتی نتایج خاصی از این تغییرات حاصل شده و می‌شود که برای تماشاگران غیرمنتظره و جذاب است. البته چنین روندی همواره محقق شدن شروطی را هم اقتضاء می‌کند: الزاماً باید از حواشی و داده‌هایی متناقض با هرکدام از دو اثر (اثر اولیه و ثانویه) اجتناب شود، تا هدف اصلی نویسنده از توسل به چنین شیوه خلاقانه‌ای مشخص گردد؛ دیگر این‌که خود پرسوناژهای محوری نمایش سبب نقض موجودیت نمایشی خود نشوند: گاهی نویسنده دوم دیالوگ‌های پرسوناژ محوری‌اش را دقیق و کاملاً هوشمندانه نمی‌نویسد و همین عاملی برای عدم شخصیت‌پردازی و بروز کاستی‌هایی در تحلیل موقعیت او (که جزو الزامات متن است) می‌شود.

نمایش "مده‌آ" به نویسندگی مسعود سمیعی و کارگردانی علی اصغر راسخ‌راد که هم‌اکنون در سالن قشقائی تئاتر شهر اجرا می‌شود، در این رابطه قابل بررسی و ارزیابی است.

اجرا به شکل "نمایش در نمایش" شکل گرفته و در آن یک گروه تئاتری  در حال تمرین نمایش مده‌آ هستند. کارگردان نمایش تمرینی و زن بازیگری که نقش مده‌آ را در تمرین مورد نظر ایفا می‌کند، زن و شوهرند. آن‌ها گاهی بعد از تمام شدن تمرین نمایش مده‌آ با هم مجادلات و اختلافاتی دارند  که نوعی قرینه‌سازی "برون نمایشی" برای اختلاف پرسوناژ مده‌آ با شوهرش "ژوزون" که درون متنی و درون نمایشی است، محسوب می‌شود؛ یعنی یک داستان واقعی هم به موازات داستان نمایشی "مده‌آ" در جریان است و البته هر دو هم در پایان به جدایی می‌انجامد.

مسعود سمیعی در متن اولیه نمایشنامه "مده‌آ" (اثر اوریپید و ژان آنوی) تغییرات زیادی داده که برخی روا و بعضی نارواست: مثلاً مسیحی کردن پرسوناژ مده‌آ و اشاره به داستان "سارا" در تورات و نیز تاًکید بر "موسی" و "مسیح" هیچ الزامی نداشته و عملاً نقض مضمون محوری اثر و ایجاد ابهامی تحلیل نشدنی در مقوله موجودیت خود "مده‌آ" است، چون در این نمایش موضوع محوری، مقایسه و ارائه دو نوع قدیم و جدید از پرسوناژ مده‌آ و همزمان تغییر نتیجه پایانی اثر اولیه به تناسب اثر دوم بوده است؛ اما استنباط مسعود سمیعی از نتیجه پایانی به طور نسبی شخصی و امروزی به شمار می‌رود، که در آن خبری از کشتن فرزند و دیگران توسط "مده‌آ" در میان نیست. لازم به یادآوری است که دقیقاً مشخص نیست پرسوناژهای بخش "برون نمایشی"، جزو ایرانی‌های مسلمان‌اند یا به دلیل وارد کردن اختیاری داده‌های دین مسیحیت در تمرین توسط بازیگر نقش مده‌آ، اقلیت مذهبی‌اند و یا اساساً خارجی‌اند: زن و شوهر واقعی گروه نمایشی، همدیگر را به اسم صدا نمی‌کنند و این سبب ابهام شده است.

در دیالوگ‌ها تناقضات هویتی، عقیدتی، غیرمرتبط و حتی غیرسنخیت‌دار  وجود دارد: "من دخت خدا هستم، همانگونه که برادرم ناصری پسر خدا بود"، "من مال شما نیستم، مال خدا هستم"، "موسی نه، عیسی نه، این منم! زنی ایستاده در برابر آب و خاک، در آستانه فصلی سرد" (بخشی از شعر "ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد" اثر فروغ  فرخزاد)، "گریه کن! ضجه بزن، اما آرام باش!"، "برای ما همیشه وطنی پیدا خواهد شد، زخم خوردگان جهان زیادند"، "خشم‌ات را جرعه جرعه  فرو بنشان" و ... در برخی دیالوگ‌ها هم ذهنیت‌های نظری و تحلیلی خود نویسنده درباره پرسوناژهای متن‌اش، مستتر است: "من جانور عاشق و سازش‌ناپذیری هستم"، "من ناگفته همه زنان جهانم" و.... در کنار این‌ها، دیالوگ‌های زیبا و نمایشی هم وجود دارند: "تو کیستی که آن همه دوری و این همه نزدیک!"، "خوشبختی تو از مسیر سرگردانی من می‌گذرد"، "آن‌کس کی می‌زاید می‌داند که عشق چیست"، "من هر دری را که به روی تو گشودم، به روی خود بستم" و.... دیالوگ عجیب و نامناسبی که متناقض بودن بیش از اندازه‌اش، کمیک هم شده است: مده‌آ با خنجرش زخمی به ژوزون می‌زند و ژوزون در همان حال  می‌گوید: "آه، مده‌آ! تو پاسخ همه پرسش‌های جهانی!؟"

نمایش تمرینی "مده‌آ" که در بطن موضوع دوم، یعنی نشان دادن اختلاف کارگردان (شوهر) با بازیگر (همسرش) گنجانده شده، اغلب به شکل موزیکال و با شکل‌دهی‌های گروهی و حرکات موزون اجرا می‌شود و دیالوگ‌ها و مونولوگ‌های کوتاهی هم برای "مده‌آ" و "دایه" در نظر گرفته شده است؛ مضمون این صحنه‌های جمعی و شیوه حرکات بازیگران نامفهوم، قراردادی و صرفاً ریتمیک است: گاهی صحنه‌ها به صحنه‌های تمرین حرکات اولیه ژیمناستیک شباهت دارند؛ استفاده از "باتوم‌های نوری قرمز" در یکی از این صحنه‌ها هم تاًثیر مغایرت داری با مضمون و افکار "مده‌آ" دارد. همه پرسوناژها نیز با طراحی لباس و در بطن یک طراحی بسیار ساده در صحنه ظاهر می‌شوند. برخی از بازیگران از جمله بازیگر نقش "دایه" و خود کارگردان نمایش، چند نقش از نقش‌های نمایش تمرینی "مده آ" و غیرتمرینی را که بنا به پیش گفته‌ها هر دو، کلیت اجرای روی صحنه را تشکیل می‌دهند ) به عهده دارند.

پرسوناژ "مده‌آ" که خود را به قرینه "پسرخدا بودن مسیح، دخت خدا" می‌نامد، گاهی هم از خود خدا شکایت می‌کند و اینجا خواسته یا ناخواسته عملاً یک قیاس نسبی بین خدا، مسیح و شوهرش که او را رها کرده، شکل می‌گیرد و اتفاقاً فقط همین بخش از نمایش تاًویل‌دار است. در طول نمایش بارها و بارها خود "مده‌آ" و زنان دیگر به گونه‌ای شعاری می‌گویند: "من یک زنم!" و نویسنده محوریت موضوعی‌اش را به طریقی یک سویه بر خاطی و گناهکار بودن مرد و بی‌گناهی زن متمرکز کرده است: نمایش "مده‌آ" به نویسندگی و کارگردانی علی اصغر راسخ‌راد همانند نمایش  اقتباسی "ژان آنوی" (از نمایشنامه اصلی "مده‌آ" اثر اوریپید) با تبرئه و حتی معصومیت زنانه "مده‌آ" پایان می‌پذیرد، با این تفاوت که در این نمایش پرسوناژ  مده‌آ اساساً جنایتی مرتکب نمی‌شود و فرزندانش را نمی‌کشد، فقط در صحنه‌ای – آن هم به هنگام اجرای نقش در نمایش – "ژوزون" را که بازیگرش در حقیقت شوهر خودش است، زخمی می‌کند؛ بلافاصله بعد از این صحنه، دیالوگ مناسبی وجود دارد که "نمایش واقعی خارج از تمرین" را که مربوط به خودشان است، مهم‌تر و متناقض‌تر جلوه می‌دهد؛ ضمناً کاربری دراماتیک و کنایی خوبی پیدا کرده است؛ کارگردان نمایش درون متنی (شوهر) بعد از تمرین به بازیگرش (همسرش) که نقش مده‌آ را ایفا کرده و به میل خودش دیالوگ اضافه نموده است، می‌گوید: "از وقتی به این نمایش اضافه شده‌ای، هر لحظه اتفاق جدیدی می‌افتد"؛ در حقیقت، بازیگر زن دعوای خودش با شوهرش را وارد متن نمایش "مده‌آ" می‌کند.

نگره نویسنده به پرسوناژ "مده‌آ"، آنجا که ذهن او را به مسیحیت و حواشی غیرمربوط ربط می‌دهد، درست نیست، اما در جاهایی که قصد دفاع از شخصیت زن دارد و در پایان هم "فرزند کشی" او را حذف و صرفاً به جدایی دائمی‌اش از "ژوزون" بسنده می‌کند، زیبا و ابتکاری است: با وجود این، برخی تناقاضات در دیالوگ‌ها و "استفاده از داده‌های غیرسنخیت‌دار" و "نامتجانس از نظر معنا و کارکرد" مثل اشاره ضمنی به اشعار فروغ فرخزاد و دیالوگ پرسوناژ هملت و داده‌های مربوط به موسی، تورات، مسیح، مسیحیت و دیالوگ‌های شعاری) شخصیت‌پردازی الزامی پرسوناژ "مده‌آ" را با موانعی رو به کرده است. ضمناً در مورد کودکان مده‌آ توضیحات روشنی داده نشده است.

از نظر کارگردانی نمایش باید گفت شکل‌دهی‌های گروهی، حرکات موزون و موزیکال بودن اجرا صرفاً آرایه‌ای و نمایه‌ای هستند و چیزی به محتوا نیفزوده‌اند و اساساً"صحنه پرکن شده‌اند، اما میزانسن‌های دیگر به تناسب دو داستانه و دوموقعیتی بودن اجرا، در راستای مضمون و محتوای نمایش‌اند. موزیکال بودن نمایش کمکی به اجرا نکرده و این بخش‌ها تفننی شده‌اند. ژانر اثر که در اصل تراژدی بوده به ملودرام خانوادگی موزیکال تبدیل شده است.

بازی بازیگران معمولی و چندان برجسته نیست. استفاده از موسیقی چند جوره، فقط برای تهییجی کردن و موزیکال شدن اجراست تا بلکه نمایش  در دل و ذهن تماشاگران جای گیرد. در کاربری و طراحی نور هم چیز خاصی وجود ندارد و حتی برای کاربرد باتوم‌های نوری قرمز که در دست بازیگران قرار داده شده، تاویل و یا دلیل معینی ارائه نشده است؛ این باتوم‌ها حتی اضافی  و صرفاً  آرایه‌ای از کار درآمده‌اند. طراحی‌های لباس هم در حد همان کاربری تمرینی نمایش درون متنی و درون اجرایی "مده‌آ" است.

نمایش "مده‌آ" به نویسندگی مسعود سمیعی و کارگردانی علی اصغر راسخ‌راد از نظر متن حاوی نگره‌ای ابتکاری است، اما همان‌طور که اشاره شد، به طور همزمان ضعف‌هایی هم دارد. در کارگردانی نمایش داده‌ها و داشته‌های نمایشی تاویل‌دار و خاصی مشهود نیست و نمایش از یک اجرای معمولی و سلیقه‌ای فراتر نرفته است.