سرویس تئاتر هنرآنلاین: اریک امانوئل اشمیت با نمایشنامه‌هایی مانند "عشق‌لرزه"، "خرده‌جنایت‌های زناشوهری"، "مهمان‌سرای دو دنیا"، "خیانت انیشتین" و "مهمان ناخوانده" و ... در ایران و البته جهان شناخته شده است. آخرین نمایشنامه‌ای که از او به زبان فارسی ترجمه و منتشر شده است، نمایشنامه‌ "اگر دوباره شروع می‌کردیم" است.

 نمایشنامه‌ "اگر دوباره شروع می‌کردیم" درباره‌ الکساندر، مردی حدود شصت ساله است که برای خرید خانه‌ قدیمی و خانوادگیِ خود بازگشته است. بر اثر اتفاق و اصابت با ساعتی قدیمی به گذشته برمی‌گردد. با جوانیِ خودش ملاقات می‌کند؛ درست در زمانی که باید مهم‌ترین تصمیمات احساسی، خانوادگی، شغلی و تحصیلی‌اش را بگیرد.

 به جز اینکه برخورد با ساعت برای بازگشت به گذشته، ایده‌ای اتفاقی به نظر می‌رسد، ایده‌ بازگشته به گذشته نیز چندان جدید به نظر نمی‌رسد و دستمایه‌ ساخت چند فیلم نیز بوده است. اما ایده‌ بازگشت به گذشته در دستگاه فکریِ اشمیت و در نمایشنامه‌ "اگر دوباره شروع می‌کردیم" با پرداخت و پیچش‌های نمایشی، تعلیق‌ها، غافلگیری و طنز خاص نویسنده نو شده است.

 در این اثر و بیشتر آثار اشمیت این پرسش اصلی مطرح می‌شود: اگر نگاه، دانش و تجربیات سن کنونی‌ام را داشتم و می‌توانستم به گذشته برگردم چه تصمیماتی می‌گرفتم؟ اشمیت تفاوت نگاه در دوران مختلف زندگی را بررسی می‌کند. این دیالوگ در همین نمایشنامه مسئله را روشن‌تر می‌کند: "ما یه بچگی نداریم، چند تا داریم، بستگی به سنی داره که توش اونو تعریف می‌کنیم." اشمیت دکترای فلسفه دارد و این نگاه فلسفی و روان‌شناختی در آثار او عجیب نیست. او فیلسوفی است که نمایشنامه می‌نویسد و به دنبال نگاهی بالغ است. علاوه بر این اشمیت در آثارش به تحلیل روابط انسانی و اثبات نسبی بودن حقایق می‌پردازد.

 در نمایشنامه‌ "خیانت انیشتین"، انیشتین به جبران اختراع بمب اتم فکر می‌کند؛ چون خودش را در ساخت بمب اتم و استفاده‌ جنگ‌افزاری از آن مقصر می‌داند. در نمایشنامه‌های "خرده‌جنایت‌های زناشوهری" یک زوج دوباره گذشته را مرور می‌کنند. شخصیت مرد تصادف کرده و فراموشی گرفته است. فراموشی بهانه و تمهیدی است که نمایشنامه‌نویس برای مرور اتفاقات گذشته و بازگشت به آن در نظر دارد. اما نکته اینجاست که هر شخص می‌خواهد گذشته را آنطور که تمایل و دوست دارد به یاد بیاورد.

 اریک امانوئل اشمیت به شکل‌های متفاوتی تصمیمات گذشته و تأثیر آن بر آینده را به چالش می‌کشد. بنابراین واژه‌هایی مانند گذشته، جبران، تصمیم، اراده، جبر، آینده و از همه مهم‌تر "زمان" کلیدواژه‌ معنایی و مضمونی برخی نمایشنامه‌های او هستند.

 زمان به عنوان عنصری نمایشی از ابتدا مورد توجه نظریه‌پردازان بوده است. اما نگاه به این عنصر چه از نظر نمایشی چه فلسفی تغییرات عمده‌ای کرده است. برای مثال هانری برگسون در نظریاتش معتقد است که زمان عنصری فیزیکی نیست، بلکه عنصری ذهنی است. اندیشه‌های فلسفی و علمی ارنست ماخ و آلبرت انیشتین و دیگران در طی تاریخ بر تصور ما از زمان و البته زمان در نمایش تأثیر مستقیم و غیرمستقیم گذاشته است. پل ریکور در مهم‌ترین کتابش "زبان و گزارش" که در سه جلد نوشته است آرای آگوستین قدیس، ارسطو و خودش را درباره‌ زمان تحلیل و تدوین کرده است. از نظر ریکور زمان بدون روایت بی‌معنا است. او زمان و طرح را در رمان‌های آموزشی و متون تاریخی تک‌خطی می‌داند ولی زمان در آثار مدرن مانند جیمز جویس، کافکا، ویرجینیا وولف و بورخس نامعلوم است و همین امر امنیت ادبی را از خواننده گرفته است. خلاصه تعریف خطی‌ای که از زمان داستانی و نمایشی وجود داشت، جای خود را به زمان چندپاره و گسست‌های زمانی داده است.

در آثار اشمیت به هم‌ریختگی زمانی به ایجاد ابهام نمایشی کمک می‌کنند تا تصمیم نهایی شخصیت‌ها و اراده‌ آن‌ها به حالت تعلیق دربیاید اما باعث ساختار چندپاره نشده است. ایحاد تعلیق بزرگترین کارکرد پرش‌های زمانی در نمایشنامه‌های اشمیت است. در نمایشنامه‌ "اگر دوباره شروع می‌کردیم" تا لحظه‌ آخر مشخص نیست الکساندر با کدام‌یک از دخترهایی که در زندگی‌اش هستند ازدواج می‌کند. یا آیا او برای کار و تحصیلات به آمریکا می‌رود یا خیر. الکساندر با بیست‌سالگی‌اش ملاقات می‌کند اما این بیست سالگی را از اتفاقات آینده آگاه نمی‌کند؛ چون می‌خواهد همه‌ تصمیمات به طبیعی‌ترین شکل ممکن رخ بدهد. همین مسئله باعث می‌شود که تماشاگر از انتهای ماجرای او مطلع نشود و تعلیق نمایشی حفظ شود.

 زمان نمایشی و زمان داستانی با هم متفاوت هستند. در داستان راوی‌ای وجود دارد که زمان از دید او روایت می‌شود. اما عدم وجود راوی و رخ دادن آنی همه چیز روی صحنه‌ نمایش، اکنونیت خاصی به نمایش می‌دهد. پرتاب‌های زمانی و گسست‌ها در داستان راحت‌تر رخ می‌دهد؛ همه چیز در زبان رخ می‌دهد و البته به متن پیچش‌های خاص خودش را می‌دهد. اما به دلیل عینی بودن همه چیز بر روی صحنه‌ نمایش نیاز به تمهیدات صحنه‌ای و عینی است تا تغییرات زمانی نمایش داده شود. گرچه الکساندر شصت ساله به بیست سالگی‌اش می‌رود اما گویی همه چیز در اکنون رخ می‌دهد و یک زمان جاری داریم که مربوط به اکنون است.

 با این حساب از نظر ساختاری عنصر زمان در آثار اشمیت و به‌خصوص نمایشنامه‌ "اگر دوباره شروع می‌کردیم" قابل‌بحث است. اما به نظر می‌رسد این نگاه و تمهیدات نمایشی برای بازگشت به گذشته یا رجوع به آینده در آثار اشمیت فقط به دلیل نگاه فلسفی و روان‌شناسانه‌ او به زندگی و ارتباطات انسانی شکل گرفته است. در صورتی که بسیاری از نویسندگان قرن نوزده و ابتدای قرن بیستم دغدغه‌ فرم داشته‌اند، به گسست زمانی به عنوان یک کار تجربی، ایجادِ ساختاری معمایی، ایجاد ابهام داستانی و ... در داستان می‌پرداختند. البته نویسندگانی بوده‌اند که به جز دغدغه‌ فرم، هدف معنایی‌ای نیز در نظر داشته‌اند؛ برای مثال گسست‌های زمانی در یک اثر می‌تواند توصیف‌گر وضعیت روانی شخصیت یا شخصیت‌های آن اثر باشد. اشمیت نیز بیش از آنکه دغدغه‌ فرمی داشته باشد دغدغه‌ی اندیشگانی دارد. البته زمان در آثار او حضوری فیزیکی ندارد بلکه عنصری ذهنی است. او آنقدر در تبیین این زمان‌های نمایشی موفق بوده است که توانسته است خیلی نرم ذهن مخاطب را برای تغییرات زمانی آماده کند.

زمان نمایشی از نظر به طول انجامیدن سه نوع دارد. اول، زمانی که اجرای یک نمایش به طول می‌انجامد که با توجه به اجرای هر کارگردان ممکن است متفاوت باشد. دوم، زمانی است که یک نمایش در آن اتفاق می‌افتد. در نمایشنامه‌ "اگر دوباره شروع می‌کردیم" اتفاق در یک بعدازظهر رخ می‌دهد. سوم، بازه‌ زمانی‌ای است که نمایش به طور غیرمستقیم به آن اشاره دارد. این نمایشنامه نگاهی به بازه‌ زمانی بیست تا شصت سالگی الکساندر دارد. البته به طور مستقیم‌تر به ملاقات بیست سالگی و شصت سالگی الکساندر منتهی می‌شود.

 معلوم نیست وقتی که الکساندر به خانه‌ قدیمی‌اش برگشته وقتی به ساعت برخورد می‌کند زمان چه‌قدر به طول می‌انجامد؛ آیا در حد یکی بیهوشی کوتاه بوده است یا آنقدر طولانی که اتفاقات یک روز در جوانی‌اش را دوباره دیده باشد؟ اما در واقع الکساندر اتفاقات یک روز از زندگی‌اش را مرور کرده است. اما زمان نمایشی به اندازه‌ یک روز یا به اندازه‌ یک بیهوشی به طول نمی‌انجامد بلکه در یک اجرای نرمال شاید یک ساعت به طول می‌انجامد.

زمانِ داستانی و نمایشی در دو سطح افقی و عمودی قابل بررسی است. سطح افقی به توالی رویداد و سطح عمودی به هم‌زمانی رویدادها می‌پردازد. اگر داستان بدون پرش و گسست باشد با نمایشی خطی مواجه هستیم. در نمایشنامه‌ اگر دوباره شروع می‌کردیم زمان خطی است. الکساندر برای خرید خانه‌ قدیمی‌اش برگشته و در یک بعدازظهر به مرور یک روز حساس از زندگی‌اش می‌پردازد. از تکنیک فِلَش بَک (بازگشت به گذشته) برای دادن اطلاعات استفاده می‌شود و تمهید بازگشت به گذشته با روشی تخیلی انجام شده است. در واقع تمهیدات زمانیِ اشمیت، جدید و فرمی نیست حتی تمهیدات نخ‌نما نیز هستند اما او به انسان امروزی توجه دارد.

 تحلیل نمایشنامه‌هایی از یک نمایشنامه‌نویس زنده و معاصر که مقبولیت جهانی دارند، می‌تواند دغدغه‌های انسان امروز را مشخص کند. الکساندر انسانی متوسط است که می‌خواهد بهترین موقعیت را برای خودش رقم بزند. او بر سر دو راهی است که روابط انسانی‌اش را فدای موقعیت جدیدش کند یا آنکه روابط انسانی‌اش را حفظ کند. شاید نمایشنامه‌ای با این مضمون به این دلیل موفق و محبوب است که دنیای کنونی ما پر از انسان‌های متوسط است؛ انسان‌هایی که یک‌جایی مجبور شده‌اند، میان موقعیت اجتماعی و ارتباطات انسانی یکی را انتخاب کنند. انسان‌ها اغلب به دلیل دغدغه‌های کاری و مالی از روابط انسانی و عاطفی خودشان غافل مانده‌اند. شاید زمان بلوغ برای انسان معاصر فرا رسیده است که به گذشته نگاه کند و چیزهایی مثل خانواده یا عشق را که در گذشته جا گذاشته است دوباره کشف کند و ببیند و به جبران اشتباهات گذشته بپردازد.