هنرآنلاین: حسین هاشم پور:این روزها نقد نوشتن درباره تلویزیون مانند لگد زدن به کسی ست که به زمین افتاده، آن قدر همه این سال‌ها حرف حساب ها را نشنیده اند که حالا دیگر در کشمکش های درون سازمانی به خودزنی ها تاریخی دچارند.​

راستش رسانه خودشان است و به خودشان هم مربوط است، رسانه من و شما که نیست، برنامه مورد علاقه من و شما را که ادامه نمی دهند، ستاره مربع بازی و دورهمی هایی با هم دارند و خوش اند دیگر، یکی نوشته بود به من چه به شما چه؛

بله واقعا، اما راستش نه تا جایی که مانند این روزها بشود بلای خانمانسوز. ناسلامتی قرار بود دانشگاه باشد، نمونه کارد به استخوان رسیده اش سلیقه موسیقایی که در کشور باب کرده، سوپراستارهای پاپی که به خورد مردم بینوا داده و تازه خودش سر بزنگاه‌هایی مثل فلان کنسرت در بیست و سی و… اولین مدعی ارزش هاست!

دو اتفاق رسانه ای سبب شد تا چاره ای نماند بر نوشتن این یادداشت: صفحه هنری روزنامه همشهری سال نو را با گفتگویی خواندنی با سید مجتبی حسینی، معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی آغاز کرد، فرازی از این مصاحبه احتمالا اشک خواننده دلسوز هنر ایران را در آورد. خبرنگار محترم پرسیده است: وقتی شما در حوزه موسیقی پاپ بهنام بانی را به جشنواره موسیقی فجر دعوت می‌کنید در حوزه موسیقی سنتی هم باید کسی در همین حد و اندازه دعوت کنید.

و خلاصه پاسخ معاون هنری که تیتر مصاحبه مزبور هم هست این است که : " از قضا، در کمال شرمساری، تعداد سلبریتی‌های موسیقی اصیل و کلاسیک ما کم و انگشت‌شمار است."

آقای حسینی البته توضیح بیشتری هم می دهد:" می‌فرمایید که تعدادی هنرمند پرآوازه داریم در عرصه موسیقی مثل آقایان کلهر، علیزاده، ناظری… حالا اگر یکی از این معدود هنرمندان عزیز دچار مشکلی شود یا آن سال نخواهد در جشنواره شرکت کند یا در جای دیگری کنسرت داشته باشد شما دچار همین سوء‌تفاهم می‌شوید. کاش تعداد سلبریتی‌های موسیقی اصیل ما بیشتر از انگشتان یک دست بود تا چنین سوء‌تفاهمی ایجاد نشود…  اگر بخواهیم براساس شهرت داوری بکنیم تا زمانی که جشنواره فجر وجود دارد و بخشی به نام موسیقی پاپ دارد این بخش بر بخش سنتی سایه می‌اندازد… بالاخره هر کار بکنیم ممکن است یک خواننده پاپ از یک خواننده سنتی مشهورتر باشد اما کدام یک اثرگذارترند و کدام مشهورتر؟ "

آقای معاون هنری که حدود پانزده ماه است بر این مسند است، جا داشت این پرسش را مطرح کند که اگر بهنام بانی از بزرگان موسیقی مقامی و دستگاهی ایران معروف تر است مقصر کیست؟ یک جستجوی اینترنتی می گوید بهنام بانی مرداد 1395 با ترانه" علاقه خاص "ساخته حامد برادران به شهرت رسیده است، چرا او در این کمتر از سه سال معروف تر از مجید کیانی، رافائل میناسکانیان، منوچهر صهبایی، سیمون آیوازیان، محمد اسماعیلی،سعید ثابت، حسین بهروزی نیا و… است که در همین جشنواره موسیقی فجر روی صحنه بوده اند و اجرا داشتند.

این سلیقه را چه کسی، چه نهادی باب کرده است، مقصر کیست؟

در همین راستا،به تازگی آقای حسین علیزاده در جلسه خبری انجمن فیلارمونیک ایران گفته است:"ما بیش از اندازه موسیقی سرگرم‌کننده داریم."

ایشان هم نمی پرسند کدامین نهاد این موسیقی سرگرم کننده را شبانه روزی به خورد مردم می دهد؟

من دو دهه ای هست با رویکرد هنر یادداشت های عمومی می نویسم و بارها و بارها به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نمره های ردی و تجدیدی داده ام اما انصافا در این فقره موسیقی پاپ و شهرت یک شبه خوانندگان تازه از راه رسیده تقصیری متوجه آنان نیست، در جداول بودجه ای این وزارتخانه جستجو هم فرمایید نه امروز بلکه از دیروزها بودجه ای برای اشاعه و یا تولید اثر پاپ وجود ندارد، در دوره های مختلف هم شفاف اعلام کرده اند :اگر پاپ در موسیقی فجر هست هم از جنبه درآمدزایی ست و هم جور بودن ویترینی که برای جشن انقلاب می چینند.

حالا کدام نهاد است که هر شب در دهها برنامه گفتگو محورش خواننده چند تک آهنگ را ستایش می کند و آنتن چند میلیون نفری در اختیارش می گذارد؟ کجاست که سبب ناشناس ماندن مفاخر هنری ایران شده است و در عوض هر خواننده پاپ دو روز آمده را دو سه دور در شبکه های مختلف و در ساعات پر مخاطب می چرخاند؟ خوب می دانم نکته تکراری گفته ام اما به نظرم نگفتن همین نکات بدیهی سبب می شود آن رسانه به اصطلاح ملی که همیشه دو قورت و نیمش باقی است و دو زار عذر خواهی هم بلد نیست، خودش را مدعی فرهنگ جلوه دهد حال آنکه نقش اول سقوط فرهنگی جامعه ماست. به وضوح در خصوص نا به سامانی موسیقی پاپ و تنزل سلیقه مردم مقصر اصلی ست اما چون آنتن دارد و متکلم وحده، نقش مدعی گردن کلفت را ایفا می کند. گاهی باید این نکات کلیشه ای را یادآوری کرد، گریزی از این تکرار نیست ما بدان دچاریم.

 

بخش هایی از این یادداشت هم زمان در روزنامه همشهری به چاپ رسیده است.