به گزارش هنرآنلاین براساس خبر رسیده، در این مراسم احمد سمیعی‌‌گیلانی، محمد روشن، محمدرضا سحاب، محمود جعفری‌دهقی، سعید فیروزآبادی، سهراب فتوحی، محمدهادی ورهرام، نادر حقانی، جان‌الله کریمی‌مطهر و علی‌اصغر محمدخانی درباره‌ آثار و اخلاق نیکوی طهمورث ساجدی سخن گفتند.

علی‌اصغر محمدخانی معاون فرهنگی شهر کتاب، در این نشست گفت: به یاد دوست، معلم و استادی گردهم ‌آمده‌ایم که جایش در میان ما بسیار خالی است. طهمورث ساجدی صبا در روزهای پایانی سال ۱۳۹۷ از میان ما رفت. امروز تقریبا ۴۰ روز از مرگ ناباورانه‌اش می‌گذرد. ما صبر پیشه می‌کنیم و به یاد می‌آوریم که به گفته‌ قرآن کریم، همه از اوییم و به‌سوی او بازمی‌گردیم، اما رفتن ساجدی باورپذیر نیست.

 او با اشاره به نحوه آشنایی‌اش با طهمورث ساجدی، افزود: همه‌ کسانی که با او آشنایی داشتند به اخلاق و خصوصیات او آگاهند. از این میان به نظم در تمام کارهای علمی، قرارهای ملاقات و برنامه‌ها، وفاداری به دوستی از صمیم قلب، صراحت و دوری از هرگونه دورویی در هر مساله‌ای اشاره می‌کنم که از او انسانی بسیار صریح و یگانه ساخته بود. او همچنین در گردآوردن و آشنا کردن انسان‌ها با یکدیگر در قالب تشکل‌های دوستی، علمی و فرهنگی تلاشی کم‌نظیر داشت.

محمدخانی در ادامه گفت: طهمورث ساجدی در حوزه‌ ایران‌شناسی قدم‌های بسیاری برداشت، از جمله تدریس در بنیاد ایران‌شناسی، نگارش شماری مدخل ایران‌شناسی، جمع‌آوری و معرفی منابعی برای شناخت ایران‌شناسان، به‌ویژه ایران‌شناسان اروپایی. او حدود ۳۶ مدخل در مجموعه‌ 6 جلدی "دانشنامه‌ زبان و ادب فارسی" به همت اسماعیل سعادت نوشته است. در این میان، به‌جز سه مدخل کلیدی ادبیات تطبیقی فارسی و انگلیسی، ادبیات تطبیقی فارسی و فرانسوی، ایران‌شناسی، همه‌ مدخل‌ها در معرفی ایران‌شناسانی از ادوارد براون تا کربن و دوساسی است.

او درباره‌ مدخل ایران‌شناسی، توضیح داد: این مدخل تقریبا مجموعه‌ دستاوردهای مربوط به فرهنگ و تمدن و زبان‌های ایرانی با پیشینه‌ چهار قرن است. این نشان می‌دهد که ایران‌شناسی در جهان پیشینه‌ای چهارصدساله دارد.

سپس  احمد سمیعی گیلانی اظهارداشت: تحصیلات دانشگاهی روان‌شاد دکتر ساجدی، در دانشگاه و مراکز تحقیقاتی معتبر فرانسه بود. او حدود ۲۰ سال مقیم فرانسه بود. به‌خوبی به زبان فرانسه سخن می‌گفت، می‌نوشت و بیشتر مطالعاتش از منابع فرانسوی بود. حوزه‌ تحقیقاتی او بیشتر ایران‌شناسی و تا حدی ادبیات تطبیقی بود. ساجدی در زمینه‌ تحقیقات ایران‌شناسی آثاری بسیار نو و بدیع دارد. او با آخرین اخبار و اطلاعات روز حوزه‌ ایران‌شناسی در فرانسه و دستاوردهای دانش‌نامه‌ای در زبان فرانسه آشنایی داشت و آن‌ها را به فارسی‌زبانان معرفی می‌کرد.

او گفت: از نظر اخلاقی، ساجدی دوست بسیار باوفایی بود و در جمع کردن دوستان نقش خاصی داشت. حتی وقتی دکتر بدره‌ای از آمریکا می‌آمد، همه را برای ملاقات با ایشان خبر می‌کرد. چنان‌که با جمعیت ارامنه نیز روابط خوبی داشت و ما را برای شرکت در کنفرانس‌ها و مجالس آن‌ها دعوت می‌کرد.  

سمیعی‌گیلانی درباره‌ سبک نویسندگی ساجدی، توضیح داد: سبک نویسندگی ساجدی نیز جالب بود. وقتی از رویدادی یاد می‌کرد، رویدادهای هم‌زمان آن را هم می‌آورد. این رویدادهای هم‌زمان ممکن بود ربط مستقیمی با رویداد موضوع مقاله نداشته باشند. مثل کسی بود که در مسیر سفرش علاوه بر آن‌که خط اصلی را طی می‌کند به آبادی‌ها و روستاهای اطراف هم سر می‌زند؛ یعنی در نوشتن مقاله به طی مسیر اصلی اکتفا نمی‌کرد. از این‌رو، من و اسماعیل سعادت در ویرایش مقالات و نوشته‌های او ناگزیر به حذف پاره‌ای مطالب می‌شدیم.

نادر حقانی  هم در این مراسم با بیان این‌که هیچ جایگزینی برای شخصیت‌های علمی وجود ندارد، گفت: شاید این افراد دانش و تجارب‌شان را به دیگران منتقل کنند، اما منش و رفتارشان با خودشان از بین می‌رود. هر یک از ما وقتی معلم دانشگاه هستیم، وجودی علمی داریم. اما زمان و مطالعات عمیق و گسترده‌ای نیاز است تا این وجود به شخصیت علمی تبدیل شود. چنان‌که اشاره شد، مطالعات ساجدی به یک کانال محدود نبود و در سخنرانی‌ها و نوشته‌هایش از هر روشی برای روشن کردن فکر یا شخصیت مورد نظر کمک می‌گرفت.

او ادامه داد: هنگامی‌که از آلمان آمدم و مسئولیت دانشکده را برعهده گرفتم، کارهای علمی پژوهشی کمتر در مجلات علمی پژوهشی چاپ می‌شد. در آن زمان، هم تعداد مجلات کم بود و هم رقابت مجلات برای قرار گرفتن در رتبه‌ بالاتر. در این موقعیت هفت‌ هشت شماره از مجله‌ دانشکده منتشر شده بود. به نظرم رسید برای اولین گام باید این مجله را بررسی و فعال کرد. من فقط به این موضوع اشاره کردم و روز بعد، دکتر ساجدی تمامی هفت مجله را مطالعه کرده بود. او تک‌به‌تک ایرادهای مقالات را گرفته بود و همه‌ منابع را بررسی کرده بود و باربط و بی‌ربط‌ها را مشخص کرده بود. از همین‌جا، وحشتی به آدمی مستولی می‌شود که چطور فردی در این زمان کوتاه می‌تواند ۷۰ - ۸۰ مقاله را استخراج کند و قدم بعدی را مشخص کند!؟

حقانی با اشاره به نقش ساجدی در روند لایحه‌ داوری در دفاع از پایان‌نامه‌های تحصیلات تکمیلی دانشکده، ادامه داد: استادان بین‌المللی‌ای که به دانشکده یا پژوهشکده دعوت می‌شدند، همواره در نخستین دیدار چنان تحت تاثیر دانش او قرار می‌گرفتند که بی‌درنگ زبان کوتاه می‌کردند. برای نمونه هیاتی که از چین برای مذاکره در مورد برپایی کنفرانسی درباره جاده‌ ابریشم به پژوهشکده آمده بودند، با ورود دکتر ساجدی به بحث بی‌درنگ به نقش‌شان در مجموعه سازمانی و برگزاری کنفرانس عقب‌نشینی کردند.

او تصریح کرد: ساجدی افزون بر آن‌که در زمینه‌ ادبیات تطبیقی و ایران‌شناسی فعالیت داشت، فرانسه‌شناس بود. اما چون کشورشناسی در ایران جایگاه و قالب آکادمیکی ندارد، این جنبه‌ او مغفول مانده است. 

حقانی با تاکید بر این‌که ساجدی محققی به‌تمام‌معنا بود، افزود: او در داوری، مشاوره و راهنمایی پایان‌نامه‌ها یکسان عمل می‌کرد. همیشه کار را از همه‌ ابعاد بررسی می‌کرد و بر آن تصحیح می‌نوشت. به‌راستی، چه در دانشگاه تهران و چه در خارج آن، هیچ‌کس را ندیدم که این‌قدر راهنمایی و مشاوره را جدی بگیرد.

این استاد دانشگاه درباره‌ رفاقت با دکتر ساجدی، گفت: ما خیلی به هم نزدیک بودیم، اما همیشه توصیه‌های‌مان به هم سوم‌شخص بود. اگر توصیه‌ای برایم داشت، می‌گفت در این شرایط دوستان این‌گونه فکر می‌کنند که اگر فردی چنین کند، چنان می‌شود.  این‌قدر ادب در درون یک فرد بی‌نظیر بود. من کوچک‌تر از او بودم، ولی باز غیرمستقیم و سوم‌شخص توصیه می‌کرد. من هم این‌چنین بودم، گرچه باور داشتم در ابعادی گونه‌ای دیگر بهتر است، جسارت این را به خودم نمی‌دادم.

محمدرضا سحاب با ذکر خاطره‌ای از طهمورث ساجدی، در بخشی از سخنان خود، اظهارداشت: رشته‌ تحصیلی او جغرافی نبود، اما طی سال‌ها با موسسه‌ جغرافیایی سحاب روابط خوبی داشت. برای نمونه به همراه شماری از دوستان در دوره‌ای یک‌ونیم ساله در تالیف و تدوین یادنامه‌ مرحوم پدرم، "هشتاد سال کارتوگرافی: یادنامه استاد عباس سحاب" همکاری داشت. مطالعات او چنان وسیع و کارش چنان دقیق بود که وقتی درباره‌ جغرافی‌دانی فرانسوی مقاله‌ای می‌نوشت، برای استادان جغرافی‌دان در دانشگاه‌های‌مان نیز تازگی داشت.

محمود جعفری‌دهقی، از دوستان ساجدی در انجمن ایران‌شناسی، سخن خود را با شعری از اسماعیل خویی آغاز کرد و ادامه داد: عالم و انسانی حقیقی را از دست داده‌ایم و به‌راستی این لطمه جبران‌پذیر نیست. درباره‌ مقام علمی ساجدی صحبت شد. فقط جهت یادآوری می‌گویم که او بهترین ایام زندگی خود را در فرانسه به تحصیل پرداخت و آن‌چه در دانش ایران‌شناسی ذخیره کرد و برای ما آورد، نتیجه‌ سال‌ها سینه به حصیر مالیدن است.

 او افزود: ساجدی بعد از انقلاب با شور بسیار برای خدمت به وطن آمد. حاصل این مدت، چندین مجلد کتاب و صدها مقاله‌ ارزشمند است. او در باب ادبیات تطبیقی بر ضرورت جبران کمبودها بسیار تاکید داشت. در باب نقد ادبی و مسایل مربوط به مکتب‌های ایران‌شناسی نیز ما همکار دانشگاهی بودیم و او از زمان تاسیس این رشته در دانشگاه، ستون اصلی کار بود و افزون بر تدریس مکتب‌های ایران‌شناسی، راهنمای ما در ادامه‌ این رشته بود.

جعفری دهقی با بیان خاطره‌ای به فروتنی ساجدی در مقابل همه‌ اقشار جامعه، دانشگاهی و غیردانشگاهی، اشاره کرد و افزود: یکی از کارهای به یادمانی او، ایجاد حلقه‌ ادبی بود. سه‌شنبه‌ها در دانشگاه تهران گردهم می‌آمدیم و به بحث‌های علمی و ایران‌شناسی می‌پرداختیم. این حلقه به‌دور از هرگونه بدگویی و بحث‌های حاشیه‌ای بود و ساجدی همواره از مطالب علمی سخن می‌گفت و افراد را به نوشتن و تحقیق وامی‌داشت. آخرین توصیه‌ او به من مشارکت در تکمله‌ دانشنامه‌ زبان و ادب بود که مرا به نگارش مقاله‌ای درباره‌ زبان ختنی واداشت.

سعید فیروزآبادی نیز در این مراسم با اشاره به مقدمه  کتاب "یران‌شناسی در فرانسه" (۱۳۸۹) گفت:  این مقدمه حاکی از نگاه کلی ساجدی به سیر ایران‌شناسی در فرانسه و کل اروپا است. روش پژوهش او در این اثر، بیشتر نگاهی تاریخی به پیشینه‌ روابط ایران و فرانسه است.

او افزود: دل‌بستگی به این مرز و بوم او را بر آن‌ داشته است که شرح دقیقی از تاریخ ایران و اهمیت زبان فارسی در مقام زبان میانجی ارائه کند. چنان‌که عنوان فصل اول این کتاب حماسه‌ زبان فارسی در قرون وسطی و سده‌های اولیه پس از رنسانس است. او در این فصل، اشاره‌های دقیقی به اسناد مهم و منتشرنشده‌ دوره‌ مغولان، مکاتبات با دربارهای اروپایی و سفرنامه‌ها دارد و همه‌ این‌ها نشان از آشنایی خوب او با راه‌های آشنایی فرانسویان و اروپاییان با ایرانیان دارد.

فیروزآبادی با بیان این‌که ادوار تاریخی زبان فارسی در فرانسه، زبان فارسی در عصر رنسانس، تداوم رنسانس شرقی و تبعات ایران‌شناسی آن، در فصل‌های دو تا چهار این کتاب دنبال می‌شود، اظهارداشت: او در کتاب تاریخ دقیقی از ترجمه‌های ادبی فارسی به زبان فرانسه و سایر زبان‌های اروپایی ارائه می‌کند. نکته‌ مهم در این‌جا این است که او به ارائه‌ فهرست اکتفا نمی‌کند، بلکه به‌قدری بر کار خود مسلط است که تمام این ترجمه‌ها را به‌نوعی نقد و بررسی و معرفی می‌کند. در نهایت، او به ایران‌شناسی در قرن بیستم می‌پردازد. ساجدی در این بخش روابط بزرگان ایران‌شناسی فرانسوی در قرن بیستم را با روشنفکران و جامعه‌ ایرانی از جمله قزوینی، صادق هدایت، عباس اقبال آشتیانی، ابراهیم پورداود، پرویز  ناتل خانلری بیان و آثارشان را در فصل جداگانه نقد می‌کند. ذکر جزئیاتی از رابطه‌ ماسینیون و غلامحسین صدیقی در ایام محبس و پس از کودتای مرداد ۱۳۳۲ بسیار خواندنی است.

سپس سهراب فتوحی با اشاره با آشنایی‌اش با طهمورث ساجدی در فعالیت‌های انجمن دوستی ایران و فرانسه، گفت: این آشنایی باعث شد حس دوجانبه‌ دوستی پایداری بین من و او به‌وجود آید. این دوستی تا آخر حیاتش ادامه داشت. ساجدی به کار خود اشراف کامل داشت و من خیلی خوشبخت بودم که وقتی از فرانسه آمده بودم و برگردان لغتی فرانسوی را در فارسی نمی‌دانستم و در چارچوبی گیر می‌افتادم با او تماس می‌گرفتم و از او می‌پرسیدم.

او افزود: یکی از خصوصیات همیشگی او در ذهن من فروتنی است. یک عامل باور عمیق من به او این بود که بانی گردهمایی دوستان بود. البته من کمی دیر افتحار پیوستن به حلقه‌ دوستی دانشگاه تهران را یافتم. ولی امیدوارم چنان‌که او بانی این امر خیر بود، ما نیز بتوانیم با دوستان این برنامه را به یاد او  و برای حفظ دوستی خودمان ادامه دهیم.

محمدهادی ورهرام  نیز با خواندن سوگ‌نوشته‌ای درباره‌ ساجدی، گفت: دکتر ساجدی، از شما استاد عزیزم که یکی از مسافران مهم قطار زندگی و همراه من بودید متشکرم. نمی‌دانم چه وقت به ایستگاه پایانی خواهم رسید، برای همین نمی‌خواهم فرصت گفتن "متشکرم" را از دست بدهم.

او ادامه داد: اگر همه‌ دوستان دوستی خوب را از دست داده باشند، من نه فقط دوست، بلکه استادم را از دست دادم. اهل ادب ایران، شادروان طهمورث ساجدی صبا را خوب می‌شناسند. فاضلی پربار و ایران‌شناسی پرکار بود.  او خردمندی گشاده‌روی و مشرف به فرهنگ و زبان ایران بود. ایران و ایرانی را دوست می‌داشت و به ادبیات تطبیقی، ایران‌شناسی، سفرنامه‌نویسی، نقد کتاب دل‌بستگی و اشراف داشت. در سخنرانی‌ها از پایگاه خرد دور نمی‌شد و مطالب را از روی نوشته نمی‌خواند. علاقه‌ وافری به مطالعه، تحقیق و پژوهش داشت. به درخواست هیچ‌کس "نه" نمی‌گفت. زمان بسیاری را جهت تصحیح و ویراستاری پایان‌نامه‌های دانشجویی، بدون در نظر گرفتن ساعت و مزد، صرف می‌کرد. آراسته، ساده و خوش‌پوش بود. منظم و سر ساعت در همه‌ نشست‌ها شرکت می‌کرد. همیشه به تمام وعده‌هایش عمل می‌کرد. بسیار خوش‌قلب و بخشنده بود. با کامپیوتر، موبایل و فضای مجازی سازگاری نداشت و از روش‌های سنتی یاری می‌جست.

ورهرام تصریح کرد: اگر کتابی، عکس یا سوژه‌ جدیدی می‌دید، می‌پرسید که این مطلب را چه کسی، کجا و چه زمانی نوشته است. هنگامی‌که به صحت مطالب واقف می‌شد، می‌گفت: "لطفاً از این کتاب دو نسخه تهیه کنید تا یکی از آن‌ها را به استاد سمیعی بدهیم یا باید در این باره در فرهنگستان مطلبی بنویسم". اگر به سخنرانی و بزرگداشتی دعوت می‌شد، دوستان را هم دعوت می‌کرد. گشاده‌دست و وطن‌پرست بود. آرزوی پیشرفت کشورش را داشت، اما نه به بهای غرب‌زدگی. گرچه بیش از ۲۰ سال از عمر خود را در اروپا سپری کرده بود. نوشتن جستارهای علمی در "پژوهشکده زبان ملل"، "گیلان ما"، "پیمان" و ایراد سخنرانی در "نمایشگاه‌های کتاب"، "شهر کتاب" و تشکیل "انجمن ایران‌شناسی" را جز وظایف خودش می‌پنداشت. به کتاب عشق می‌ورزید و در اصل مانند سعید نفیسی کتاب‌باز و کتاب‌دوست بود. او ویراستاری دقیق، نقادی فاضل و گوبینوشناسی ایرانی بود که نمی‌خواهم نبودش را باور کنم.

جان‌الله کریمی‌مطهر  نیزدر این مراسم گفت: تقریبا هم‌زمان در دانشگاه تهران شروع‌ به‌ کار کردیم و با راهنمایی‌های او بود که با ادبیات تطبیقی و مکاتب مختلف ایران‌شناسی آشنا شدیم. در این 10 سال آخر، هر هفته حداقل یکی‌ دو ساعتی تلفنی صحبت می‌کردیم و این صحبت‌ها همیشه برای من مانند شرکت در کلاس درس یا همایشی درباره‌ آخرین دستاوردها بود. امروز کمبود او و نیاز به مشورت با او را احساس می‌کنیم.

 او ادامه داد: ساجدی ایران‌شناسان روس و کارهایشان را حتی از ما متخصصان روسی بهتر می‌شناخت. ولی عادت داشت که خود ما را به نوشتن و کار کردن در این حوزه‌ها تشویق کند و از پراکنده‌کاری پرهیز می‌کرد. او بسیار منظم و دقیق بود و ضمن این‌که انسان واقعا مهربانی بود، در اظهارنظر نیز واقعا جدی بود؛ یعنی همیشه هم ما را تشویق می‌کرد و هم نقطه‌نظراتش را با جدیت و مهربانی بیان می‌کرد.

در پایان نشست، محمد روشن اظهارداشت: انسانی والا، دانشوری گزین و خردمند، محققی سخت‌کوش و پژوهنده و استادی فرزانه از دانشگاه تهران رخت به مینو کشید. فقدان دکتر طهمورث ساجدی از ضایعات جبران‌ناپذیر دانش و دانشگاه است. بیرون از مراحل دانش و فضل، جامعه‌ ما عنصری کم‌مانند و وارسته را از دست داده است. سرشت و خلق‌وخوی انسانی و وارستگی او در پرهیز از ناروایی‌ها مصداق راستین فرهیختگی و ادب‌آموختگی او بود که بیرون از دانشگاه، جامعه‌ ما نیز سخت بدان نیازمند است. کوشش و تلاش او در آموزش، به هر دو معنی متعدی و لازم، از دربایست‌های روزگار ما است که با دریغ و درد نمونه‌ای بایسته و شایان را از دست داده‌ایم و با دریغ باید بپذیریم که عمری در روزگاری باید چشم‌به‌راه بود. هرچند باید امیدوار بود. ولی این امیدواری دور و بعید نیست. 

طهمورث ساجدی (۱۳۳۰-۱۳۹۷) ایران‌شناس، از اعضای موسس و نایب‌رئیس انجمن ایران‌شناسی، پژوهشگر و بنیان‌گذار ادبیات تطبیقی در دانشگاه تهران بود. او تحصیلات تکمیلی خود را در رشته‌ ادبیات فرانسه در دانشگاه پل والری دنبال کرد و در سال ۱۳۶۶ موفق به اخذ درجه‌ دکتری در رشته‌ ادبیات تطبیقی این دانشگاه شد. او در طی عمر خود آثار پرشماری خلق کرده که از میان آن‌ها می‌توان به کتاب‌هایی نظیر "تاریخ ایران‌شناسی در فرانسه: تحلیلی از دستاوردهای پژوهشی تا سال‌های اخیر" (۱۳۸۹) و "ادبیات تطبیقی" (۱۳۸۶)، شماری مقاله در نامه‌ فرهنگستان، پژوهش زبان‌های خارجی و دیگر مجلات علمی پژوهشی و همکاری در شماری از مدخل‌های دانشنامه‌ زبان و ادب فارسی اشاره کرد.