ایران آرت: نمایش "تاکسیدرمی" قصد دارد با استفاده از داستان حیوانات روایتی جدید از جنگ و وضعیت جنگی ارائه بدهد. نمایش پنج اپیزود جدا از هم دارد که شخصیت حیوانات در آن متفاوت است و ربط داستانی با هم ندارند. اپیزود اول نمایش گربه و کبوتر؛ اپیزود دوم نمایش خر، کره‌اش و سگ؛ اپیزود سوم نمایش کرم، خرچنگ، حلزون و ماهی؛ اپیزود چهارم نمایش مگس‌ها و پروانه و اپیزود پنجم نمایش وزغ عراقی و قورباغه‌ ایرانی است.

"تاکسیدرمی" از تمثیل استفاده کرده است و همین باعث شده تا نمایش چندلایه، معنادار و عمیق باشد. این چند لایگی از همان ابتدا و در مواجه با عنوان نمایش هم ایجاد شده است. عنوان هر اثر اولین چیزی است که مخاطب با آن برخورد می‌کند و می‌تواند باعث ایجاد جذابیت شود و کُدها و نشانه‌هایی از اثر را ارائه بدهد. عنوان نمایش اینجا ممکن است بی‌ربط به نظر برسد. گاهی اسامی ممکن است با سطح اولیه‌ اثر ارتباط کمی داشته باشد یا بی‌ربط باشد اما اگر آن را به لایه‌های پایین‌تری ببریم، معنای آن روشن‌تر می‌شود. تاکسیدرمی عمل خشک کردن حیوانات برای نگهداری در موزه‌ها یا به عنوان شیء تزئینی است. هدف نهایی "تاکسیدرمی" نمایشی کردن و زیبا نشان دادن بدن یک حیوان مرده است. با توجه به سؤالاتی که نمایش برمی‌انگیزد یا خوانش هر فرد، عنوان تاکسیدرمی برایش به اشکال متفاوتی معنا می‌شود. آیا نمایش می‌خواسته قاب‌هایی از حیوانات را نشان بدهد مانند همان کاری که هدف تاکسیدرمی است؟

 تمثیل یعنی نشان دادن یک چیز برای اینکه چیزی دیگر بیان شود. از این جهت تمثیل با بیانِ کنایی و استعاری ارتباط دارد. تمثیل حیوانات یکی از قدیمی‌ترین روش‌ها برای داستان‌گویی بوده است. اولین نمایشنامه‌ ایرانی با نام "درخت آسوریک" از همین شیوه استفاده کرده و گفت‌وگوی بز با درخت نخل است. کلیله و دمنه، موش و گربه‌ عبید زاکانی از نمونه‌های مهم و دیگر آن است. تمثیل با روش‌های جدیدتری در داستان‌گویی وارد شده است. از نمونه‌ها‌ی مدرن در رمان‌نویسی می‌توان "قلعه‌ حیوانات" اثر جورج اورول را نام برد. به نظر می‌رسد در ادبیات کلاسیک فارسی تمثیل حیوانات با اهداف تعلیمی و اخلاقی نوشته شده‌اند. بعدها کارکردهای اجتماعی و سیاسی هم یافته‌اند. وقتی نویسنده‌ای نمی‌توانسته به طور مستقیم فضای سیاسی و اجتماعی خود را توصیف کند از تمثیل حیوانات استفاده می‌کرده.

 به نظر می‌رسد نمایش "تاکسیدرمی" قصد بیان انتقاداتی اجتماعی و سیاسی را داشته که با استفاده از تمثیل حیوانات و طنز خواسته زهر انتقادات و تلخی آن را بگیرد و کم کند. شاید در لایه‌ ابتدایی نمایشی طنز را ببینیم یا اینطور به نظر برسد نمایش می‌خواسته وضعیت جنگی را از دید حیوانات بیان کند اما در واقع این حیوانات همان انسان‌های درگیر جنگ هستند. برای مثال در اپیزود اول کبوتری در دام یک گربه گرفتار آمده است. کبوتر از گربه می‌خواهد قبل از مردن و خورده شدن با یکی از دوستانش، کفتر کاکل‌به‌سر حرف بزند. روح کبوتر در اپیزودهای بعدی، انتهای ماجرایش را تعریف می‌کند و می‌گوید قرار بود روز شکسته شدن حصر خرمشهر او پرواز کند و نماد صلح باشد. اما او خورده می‌شود و به جای او کفتر کاکل‌به سر نماد صلح می‌شود. او قرار بوده با دخترعمویش ازدواج کند اما کفتر کاکل‌به سر با دخترعموی او ازدواج می‌کند! شاید در نگاه اول این اپیزود، داستان حیوانات گرسنه‌ای را دارد بیان می‌کند که آن‌ها هم از آسیب‌ها جنگ در امان نبودند؛ اما در واقع با تمام طنزها و موقعیت‌های خنده‌آوری که این اپیزود دارد، یک داستان غم‌انگیز از کسانی است که در جنگ رفتند و کسانی که ماندند. این اپیزود می‌خواهد به رویکرد کسانی که ماندند انتقاد کند. شاید بخشی که روح کبوتر ادامه‌ ماجرایش را تعریف می‌کند تنها بخشی باشد که نمایش به بیانگری می‌رسد. به جز این بقیه‌ بخش‌ها و اپیزودها نمایش تمثیلی محض است که باید آن را موشکافی کرد و با نگاهی دقیق به لایه و معنای درونی آن پی برد.

 نمایش "تاکسیدرمی" گروه‌ها و اقشار متفاوت و رویکرد آن‌ها نسبت به جنگ را نشان می‌دهد. در اپیزود اول به کسانی که از جنگ باقی ماندند انتقاد می‌کند. اپیزود دوم واقعیات و اشتباهات گریزناپذیر و تلخ جنگ را بدون آنکه قضاوتی درباره‌ آن داشته باشد نشان می‌دهد. در اپیزود سوم به مسئله‌ سختی پرداخته که بیان آن شجاعت زیادی می‌خواهد و آن هم وعده‌هایی است که به سربازان جنگی داده می‌شود تا راحت‌تر جان‌شان را فدا کنند؛ نمونه‌هایش همیشه و در همه جای جهان وجود داشته است. اپیزود چهارم به افرادی می‌پردازد که در ایران نیستند و سهمی در دفاع از وطن یا جنگ نداشته‌اند و با رفتن از کشور تلفاتی نداده‌اند اما خودخواهانه و احمقانه نسبت به منافع و خاک وطن سهمی برای خود می‌خواهند. اپیزود پنجم می‌خواهد بگوید همواره میان ملت درگیر جنگ‌ها علاقه‌هایی وجود داشته است و چهره‌ کریه جنگ هم باعث از بین رفتن این پیوندها نشده است. این اپیزود نگاه صلح‌آمیز غلیظی دارد. پیام‌های هر بخش چنان در لایه‌های نمایشی اثر پنهان شده است و نمایشی شده که به بیانگری و شعار نرسیده اما انتقاد با لبه‌ تیز و برنده‌اش در نمایش وجود دارد.

 دغدغه‌ها و مسائلی که مطرح می‌شود فقط مربوط به جنگ ایران و عراق نیست و می‌تواند به شکلی عام‌تر درباره‌ جنگ در هر جای دنیا هم باشد. گرچه اشاره‌هایی دقیق به حصر خرمشهر، گردان قاطریزه، شهر رفیِع و غیره می‌شود. اما این آدرس دادن‌ها دارد جغرافیای اثر را می‌سازد و نمایش را داستانی، قابل‌باور و جذاب می‌کند. 

 کارکرد طنز در این نمایش به جز سرگرم‌کنندگی، گرفتن زهر انتقادات است. نویسنده و کارگردان طنزی را می‌شناسد که جامعه به آن نیاز دارد یا با آن می‌تواند بخندد اما نمایش انتقادی خودش را هم فراموش نکرده است. همه‌ بازیگران با فیزیک، بدن و میمیک چهره در ایجاد این موقعیت‌های طنز نقش مهمی داشته‌اند و آنقدر بازی همه‌اشان خوب است که نمی‌توان یک بازیگر را به عنوان بازیگر برتر از میان‌شان انتخاب کرد.

نمایش بدون هیچ ادعایی دارد از جنگ می‌گوید. قصد گرفتن ژست روشنفکری یا اجتماعی ندارد و دچار شعارزدگی نشده است. از طرفی دچار ابتذال نمایش‌های عامه‌پسند، سرگرم‌کننده‌ محض و تجاری نیست که فقط به دنبال جذب مخاطب هستند و می‌خواهند به هر قیمتی از تماشاگر خنده بگیرند. تمثیل به عنوان برجسته‌ترین تکنیک "تاکسیدرمی" توانست موفق عمل کند و به اثر بیانی کنایی بدهد تا بتواند نگاه خودش را درباره‌ جنگ بگوید.