سرویس تئاتر هنرآنلاین: تاکید بر موضوعی مهم و تعلیق‌آمیز، بدون آن‌که برایش چارچوب روایتی دراماتیکی در نظر گرفته شود و محدود شدن همه تلاش نویسنده برای شکل‌گیری متن به گزارش‌های نوبتی روایی و یک سویه، عملاً مقوله ساختار نمایش را به کلی نقض می‌کند و به نوعی درددل و گزاره‌ای کردن آدم‌ها، حوادث و موقعیت‌ها دامن می‌زند. در نتیجه انتظارات تماشاگران تئاتر برآورده نمی‌شود و داده‌های ارائه شده هم عاری از جنبه‌های حسی و شهودی شکل می‌گیرند؛ در چنین شرایطی تماشاگران حق دارند که هیچ چیز را باور نکنند و طی تماشای نمایش به جای درگیر شدن ذهن و احساسات‌شان از نمایش فاصله بگیرند.

واقعی جلوه کردن آدم‌ها و حوادث یک نمایش، همیشه مستند به عینی و زنده و نمایشی شدن آن‌هاست؛ حرف زدن و نمایه‌پردازی‌های گذرا و محدود، هیچ‌وقت جای خود واقعیت رئالیستی یا داده‌های شاکله‌مند تخیلی را نمی‌گیرد.

 پرفورمنس صرفاً اجرایی "استرالیا" به نویسندگی پیام لاریان و طراحی و کارگردانی کامران جباری که به عنوان یکی از نمایش‌های چارت اجرایی سی و هفتمین جشنواره تئاتر فجر ارائه شده، بنا به دلایلی نکات فوق‌الذکر را نادیده گرفته است. این اجرا به دلیل یک سویه بودن زیاد و اتکای بیش از حد بر طراحی‌های مشابه و تکرار میزانسن‌های خطابی مبتنی بر روبه‌رو بودن با تماشاگران، اساساً نمایش تئاتری به معنای نشان دادن خود آدم‌ها در بطن حوادث، محیط و فضای داستان یا موقعیت‌ها نیست و همه چیز در قالب گزارش‌های روایی و اغلب یک سویه نشان داده شده است. این نوع رویکرد هیچ جذابیتی برای تئاتر ندارد. تماشاگر برای شنیدن اخبار و گزارش‌ها ( هرچند هم نامتعارف و خاص باشند) به سالن نمایش نمی‌آید.

در پرفورمنس مورد نظر سه معبر چوبی به مثابه سه راه "اسکله مانند" که شباهتی هم به تخت‌های چوبی بزرگ دارند، در نظر گرفته شده و بازیگران به نوبت و ابتدا به شکل تک نفره روی اسکله می‌آیند و رو به تماشاگران به طور مفصل حرف می‌زنند؛ حرف‌های آن‌ها درباره مهاجرت به استرالیا از طریق دریا و با کشتی است. سپس این مونولوگ‌ها و تک‌گویی‌ها به تناوب دو نفره و سه نفره می‌شوند؛ میزانسن حضور بازیگران هم مثل قبل، همچنان رو به تماشاگران است و آن‌ها گزارش‌هایی روایی گوناگونی می‌دهند؛ سپس با توجه به صحنه‌های بعد نهایتاً چند موقعیت  نسبتاً نمایشی دوسویه و چند سویه شکل می‌گیرند و آخرش چنین بیان می‌شود که همگی در دریا غرق شده‌اند و این‌ها توصیف‌ها و اعترافات گزارش‌گونه مردگان، بعد از مرگ‌شان بوده است.

پس از یک ساعت چیزی که غایت‌مند و کنش‌زا باشد، ارائه نمی‌شود: درست مثل آن است که در عبارتی کاملاً موجز خبر داده شود که عده‌ای می‌خواستند به استرالیا بروند، اما در دریا دچار طوفان شدند و همه غرق شدند. چنین عبارت و خبری را نویسنده متن (پیام لاریان) بدون شکل‌دهی ساختاری به موقعیت‌ها و حوادث نمایشی، به زور و با عدول از پردازش دراماتیک، با همان خصوصیت گزاره‌ای‌اش نوشته و کارگردان هم آن را روی صحنه به اجرا درآورده است. نویسنده بر اساس ذهنیات خودش دو نقطه "آ" و "ب" خبر را به مثابه آغاز و پایان در نظر گرفته و بین آن‌ها را با روایت‌پردازی شخصی و صرفاً گزارشی پر کرده است. اگر به آغاز و پایان ماجرای خبری توجه شود، عملاً به اثبات می‌رسد که این موضوع در اصل برای مدیوم نمایش مناسب نیست، زیرا نهایتاً همان کارکرد خود خبر را داراست.

در جاهایی بدون دلیل از دو سطل که در صحنه وجود دارند، استفاده‌های تکراری من در آوردی و بی‌معنایی می‌شود: مثلاً همچون کلاهی که سر و صورت را بپوشاند، از سطل استفاده می‌کنند تا بلکه اجرا از همسانی بسیار دافعه‌زایش به در آید. حضور بازیگرها و شکل‌دهی میزانسن‌ها عمده‌تاً برای حرف زدن است نه به منظور نشان دادن حادثه یا موقعیتی. به دلایل فوق هیچ نقطه اوج صحنه‌ای و عینی نمی‌شود؛ تاویل و رمز و راز نمایشی هم در متن و اجرا وجود ندارد. حتی چیزی شاکله تمثیلی و نشانه‌وار پیدا نمی‌کند. خود ماجرا هم در یک خبر تاسف‌بار خلاصه شده و هیچ نوع فضای مکانی و همزمان فضای درونی و حسی خلق نمی‌شود؛ بنا به همین دلایل، اجرا تاثیری بر تماشاگران ندارد. کاربری چاقو و کاردک هم، به رغم استفاده چند باره از آن‌ها به حادثه مهمی نمی‌انجامد و صرفاً برای وانمود کردن به شکل‌گیری احتمالی حادثه به کار گرفته شده است.

مقوله بازیگری به دلیل آن‌که پرسوناژهایی که در بطن یک روایت عینی شکل بگیرند، در نمایش وجود ندارند، منتفی است، طراحی صحنه، ساده و کارگردانی هم همانند خود متن و طراحی صحنه، عاری از هرگونه شکل‌دهی تاویل‌دار است؛ همه این‌ها و دلایل پیش گفته، پرفورمنس "استرالیا" به کارگردانی کامران جباری را دافعه‌زا جلوه داده است.