سرویس سینمایی هنرآنلاین: اگر بخواهیم نگاهی به روند طی شده سینمای ایران در طی این چهل سالی که از انقلاب شکوهمند اسلامی ایران می‌گذرد داشته باشیم، باید گفت با فراز و فرودهای بسیار زیادی در این مسیر مواجه بوده است.

سینمای ایران در زمان انقلاب همراه شد با یک بلاتکلیفی و در همان زمان با سخن امام خمینی (ره) که فرمودند ما با سینما مخالف نیستیم بلکه با فساد و فحشا مخالفیم جان دوباره‌ای گرفت. در آن زمان بسیاری از جوانان علاقمند به سینما با حضور خود نشان دادند که پیرو خط امامشان هستند و در این راه او را همراهی خواهند کرد. در آن زمان سینما شاید به معنای واقعی کلمه جان نگرفته بود، اما پس از صحبت‌های امام جوانان انقلابی برآن شدند تا با ورود به این عرصه سنگر فرهنگ را بیش از پیش حفظ کنند.

در همان اوایل انقلاب برخی از فیلمسازان موضوعات مربوط به انقلاب را دست‌مایه ساخت آثار سینمایی قرار دادند. فیلم‌هایی چون "خط قرمز" مسعود کیمیایی تا"برزخی‌ها"،"مرز"، "عبور از میدان مین" و "سرباز اسلام" از جمله آن آثار بودند. در همان زمان دانشجویان فنی یعنی دانشجویان دانشگاه پلی تکنیک و دانشگاه تهران که به حوزه سینما علاقه داشتند توسط مرکزی به نام "تل فیلم" برای تحصیل در زمینه سینما با هدف ساخت فیلم‌هایی در راستای ارزش‌های انقلاب جذب شدند. "تل‌فیلم" مرکزی بود که بسیاری از مدیران سینمایی کشور در سال‌های بعد، دانش‌آموخته همان مرکز شدند. دانشجویان باهوش دانشگاه‌های فنی در آن مقطع زمانی احساس وظیفه کردند که باید برای سینمای کشور فیلم بسازند و در ابتدا چند فیلم کوتاه ساختند. این افراد در مسیر یادگیری سینما بودند که جنگ تحمیلی و هشت سال دفاع مقدس آغاز شد.

در واقع دهه اول انقلاب دهه اخلاص و تلاش بود. کسی به فکر مزد و رفاه و تجملات دنیایی نبود، به همین خاطر اکثر فعالیت‌ها سازنده و خود جوش بود. سینما بعد از انقلاب اسلامی به مردم و جامعه نزدیک‌تر شد و از سینمای وهمی پیش از انقلاب فاصله گرفت. وجه کلی سینمای بعد از انقلاب تا مدت‌ها یک سینمای تجربی بود، سینمایی که در تلاش بود هویت این سرزمین و احوالات و اندیشه‌های مردم را با تجربه‌های متنوع به تصویر بکشد.

سینمای ایران پس از انقلاب

برهمین اساس هم دانشجویانی که با هدف ساخت فیلم‌های انقلابی وارد این عرصه شده بودند، حالا وارد عرصه وسیع‌تری شدند و شروع به ساخت فیلم‌هایی با محوریت جنگ و دفاع مقدس کردند. البته که در کنار این افراد، سایر جوانانی که در عرصه فرهنگ و هنر احساس وظیفه می‌کردند نیز وارد عرصه جدی‌تری شدند و در طی این سال‌ها اقدام به ساخت آثاری کردند که بسیار خوش درخشیدند.

این روند ادامه یافت و ما در سال‌های دهه 60 و 70 شاهد آثاری درخشان در عرصه سینما بودیم که نه تنها به لحاظ آماری جزو آثار پرفروش سینمای ایران محسوب می‌شوند، بلکه به لحاظ مضمونی نیز همچنان حرف برای گفتن دارند و بسیاری این آثار را همچنان جزو برترین‌های سینمای ایران به یاد می‌آورند.

در همین ایام سینمای ایران با مدیریتی خودجوش همراه بود اما از اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 مدیریت رنگ و بویی دیگر به خود گرفت. دیگر بحث همدلی وجود نداشت و این بار بیشتر بحث بر مسند نشستن و مدیریت کردن مطرح شد. هنر در لفافه قرار گرفت و منافع ارجحیت یافت. به همین دلیل نیز سینمای ایران از دوران اوجش فاصله گرفت. در دهه 80 و دهه 90 هرچند آثار ما چهره جهانی‌تری به خود گرفتند اما سینمای بدنه که باید حرفی برای گفتن داشته باشد دیگر سیر صعودی به خود ندید. آثار در یک دهه به قدری تلخ شدند که دیگر مخاطب تمایلی به دیدن آن نشان نداد و از سوی دیگر در دهه 90 آثار به حدی به سمت کمدی رفتند که آثار اجتماعی در پس پرده قرار گرفتند. همین عوامل نیز موجب شده تا سینمای ایران آنطور که باید و شاید نتواند خود را نشان دهد. شاید به نظر برسد که سینمای ایران در این روزها به دلیل فروش بالایی که دارد مورد توجه است و مخاطب آن را می‌بیند و از آن استقبال می‌کند اما نباید در این میان شرایط اقتصادی، تورم و افزایش قیمت بلیت سینماها را فراموش کرد.

 در طی این چهار دهه‌ای که از سینمای ایران می‌گذرد باید به این نکته توجه داشت که سینمای ایران از بعد مدیریت، ممیزی، نبود تهیه‌کنندگان کاردان و آشنا به فن، نبود بودجه‌های مناسب و نبود آئین‌نامه روشن و شفاف بسیار آسیب دیده است. سینمای ایران در طی این چهل سال هرچند روندی رو به رشد داشته است و در سطح جهانی حرفی برای گفتن یافته و حتی جوایز بین‌المللی بسیاری را از آن خود کرده است، اما نکته اینجاست که در طی این سال‌ها آثاری که به روی پرده رفته‌اند بخصوص در طی چند سال اخیر دیگر آن شور و جسارتی را که باید در سینما سراغ داشت در خود ندارند. اغلب آثار خنثی و به دور از هرگونه سخن ساخته می‌شوند. سینما هرچند کارخانه جادویی رویاسازی است و باید در آن رنگ و بوی رویا وتخیل را دید اما تنها جنبه سرگرمی ندارد و باید فرهنگ سازی نیز کند. فیلمساز باید در زمانه خود زندگی کند و حتی از آن فراتر رود اما متاسفانه در طی این سال‌ها سینمای ایران یا جنبه سرگرمی صرف داشته است و از فرهنگ جا مانده یا برعکس عمل کرده است. سینمای ایران این روزها دچار یک سرگیجه عجیب است چرا که نه هنر صنعت می‌توان آن را خطاب کرد و نه سینمای هنری؛ سینمای ما از بعد تجاری هنوز به آن درآمدزایی که باید نرسیده است و هنوز در طی این چهل سال نتوانسته‌ایم حتی در سطح منطقه خاورمیانه و بین کشورهای فارسی زبان آنطور که باید جای خود را باز کنیم و آثارمان را به کشورهای همزبان خود به فروش رسانیم در واقع هنوز بازاری را که باید بدست نیاورده‌ایم. از سوی دیگر به صرف دریافت چند جایزه بین‌المللی نیز نمی‌توانیم داد سخن برآوریم که سینمای ما امروز تبدیل به یک صنعت شده است.

سینمای ایران امروز امیدوار به داشتن چهره‌های جوانی است که نهال امید را در دل می‌کارند. سینمای ایران امروز امیدوار به جوانانش است تا بتوانند این پرچم را برافراشته نگاه دارند و از آن حمایت و پاسداری کنند. شاید در طی چند سال اخیر فیلم‌های سخیف و حتی غیراخلاقی تعدادشان زیاد شده باشد اما همچنان از دل آن‌ها آثاری درخشان بیرون می‌آید که امید را در دل زنده نگاه می‌دارد.

در پایان باید گفت این درخت چهل ساله انقلاب در عرصه فرهنگی هنوز به تکامل نرسیده است و همچنان با پستی‌ و بلندی‌های بسیاری مواجه است و شاخ و برگ‌هایش جوان؛ جنگ امروز جنگ فرهنگ است و قدرتی برنده است که بتواند در فرهنگ کشورهای دیگر نفوذ کند، سینمای ما این قدرت را دارد که فرهنگ ایران زمین را به دل کشورهای دیگر ببرد تنها نیازمند یک اندیشه و تدبیر کامل است که باید به آن دست یافت.