سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: رضا سیدان دکتری جامعهشناسی سیاسی است. او نایب رئیس مجمع روسای انجمنهای دوستی ایران با سایر کشورهاست و در جهت ارتباطات فرهنگی با کشورهای مختلف در حال رایزنی و همکاری است. مجمع رؤسای انجمنهای دوستی ایران با سایر کشورها یک سازمان مردم نهاد (NGO) است که تلاش دارد در موازات جریانات کشور در جهت انتقال و بازشناسی فرهنگهای مختلف در جهت ایجاد جریانی پایدار در حوزه فرهنگی در راستای صلح و دوستی در میان ملتها گام بردارد. در این گفتوگو با رضا سیدان درباره این نهاد و فعالیتهای فرهنگی آن پرداختیم و تلاش داشتیم تا فعالیتهای این سازمان مردم نهاد را بهتر بشناسیم؛ نهادی که بسیار علاقمند است در حوزه هنر فعالیتهای گستردهتری داشته باشد.
آقای سیدان در ابتدا خودتان را برای مخاطبان ما معرفی کنید.
بنده رئیس انجمن دوستی ایران و هند و همچنین نایب رئیس مجمع روسای انجمنهای دوستی ایران با سایر کشورها هستم.
با توجه به مناصبی که دارید، چه تعریفی از انجمنهای دوستی دارید؟
نگاه و افق دید انجمنهای دوستی، ایجاد پل ارتباطی بین ملتها بدون دخالت دولتهاست. طبق آنچه که ما در تاریخ سیاسی ملتها مطالعه و رصد کردهایم، ملتها در طول تاریخ هیچگونه مشکلی با هم نداشتهاند و همیشه با هم داد و ستد اقتصادی و مراودات فرهنگی داشتهاند و حتی با هم وصلت کردهاند و نسلهای جدیدی را بهوجود آوردهاند، لذا سعی بر این است که یک پل ارتباطی قوی را ایجاد کنیم که ملتها بتوانند با هم مسائل و موارد فرهنگی که بین کشورها وجود دارد را هماهنگ کنند.
با توجه به این تعریف، انجمنهای دوستی چه تأثیری در ارتقای روابط فرهنگی کشورها دارند؟
یک بزرگی میگفت "یک دست بیصداست هرچند که رساست". درست است که ما تاریخ و فرهنگ بسیار غنیای در خاورمیانه و در جهان داشتهایم اما همواره نیاز داریم که از تجارب دیگر کشورها هم بتوانیم استفاده کنیم و تجربیات خوب فرهنگی و اجتماعی که خودمان داریم را هم به آنها منتقل کنیم و از همدیگر یاد بگیریم. کما اینکه خیلی از حروف فارسی ما در کشورهای دیگر استفاده میشود یا ما ازدواجهای فرهنگی زیادی داریم و اینها را نمیتوانیم نادیده بگیریم. بشر ذاتاً زاده شده است که در جمع زندگی کند، نه اینکه انزوا داشته باشد. بنابراین باید از این فاکتورها و پارامترها برای ارتقا سطح فرهنگی و بالا بردن شعور اجتماعی خودمان با ملتهای دیگر استفاده کنیم.
تاثیر برتری فرهنگی در روابط بینالملل به چه صورت تجلی پیدا میکند؟
این موضوع را میتوانیم در چند کتهگوری یا فاکتور تعریف کنیم. بالأخره هر کشوری المانهای فرهنگی خودش را دارد که احترام خاصی برای آنها قائل است. اجازه بدهید یک مثال خیلی ساده بزنم. چند وقت پیش سفارت ژاپن در تهران یک مراسم چایخوری برای چای ژاپنی گذاشته بود. یک مراسم ساده بود ولی تعدادی مهمان از سفرای خارجی مقیم ایران، بنده و تعداد اندکی ایرانی هم دعوت کرده بودند. در این مراسم چای سرو میکردند و مراسم خیلی خاصی نبود که بخواهند برای همچین اقدامی 250 نفر مهمان دعوت کنند. یا سفارت ژاپن یک برنامه دیگری را در تهران تدارک دید که برنامه گلآرایی بود و در آن از این صحبت میشد که در گلدان چه نوع گلی را چطوری بگذاریم. من آنجا به یکی از همراهانم گفتم ببینید گلفروشیهای ما سر چهارراهها چجوری گلها را به شکل حرفهای گلآرایی میکنند و به ما میدهند و ما قدر نمیدانیم اما دوستان خارجی ما سعی میکنند کوچکترین المانی از کشورشان را به رخ ما بکشند. لذا ما هم باید سعی کنیم حتماً در این عرصه قدم بگذاریم و چنین اقداماتی را انجام بدهیم. خوشبختانه در ایران هنرمندان خوبی داریم و آنها میتوانند الگوهایی برای سفیران فرهنگی کشور ما باشند.
آیا دستگاه دیپلماسی ما توانسته است از فرهنگ غنی و کهن ایرانی در روابط با کشورها و سازمانهای بینالمللی بهره کافی را ببرد؟
در کشورهای توسعهیافته از انجمنهای دوستی یا تشکلهای بینالمللی بهصورت بهینه استفاده میشود. به هر صورت با توجه به ساز و کاری که در کشور ما مترتب است و فشارهای سیاسی که بر ما وجود دارد، طبیعتاً از دستگاه دیپلماسی نمیتوانیم توقع داشته باشیم که از این نوع انجمنها و تشکلهای غیر دولتی بهعنوان بازیگران حرفهای در کنار خودشان بهره آنچنانی ببرند، اما اینطور هم نیست که نادیده گرفته شوند.
بهعنوان نایب رئیس مجمع روسای انجمنهای دوستی فکر میکنید این مجمع توانسته است فرهنگ و هنر معاصر ایران را به کشورهای دیگر معرفی کند؟
سال 1384 بیش از 23-24 انجمن دوستی وجود داشت که من پیشنهاد تشکیل مجمع روسای انجمنهای دوستی ایران را مطرح کردم. من آن موقع احساس کردم که ما در انجمنهای دوستی خیلی نمیدانیم که بهعنوان یک NGO باید چهکار کنیم. بنا بر آماری که وزارت کشور ارائه داده است، به اندازه 20 هزار NGO در کشور فعالیت میکنند و انجمنهای دوستی از معدود انجمنهایی هستند که در داخل و خارج از ایران فعالیت دارند و یک چیز کاملاً نو، جدید و بکری هستند. رؤسا در ابتدا نمیدانستند که نحوه تعاملشان باید چگونه باشد که من یک روزی به صورت اتفاقی همه اینها را جمع کردم و پیشنهاد دادم که برای همافزایی و همگرایی و استفاده از تجارت همدیگر، تجمیع شویم و یک تشکیلاتی را با نام مجمع روسای انجمنهای دوستی ایران راه بیندازیم. از آن پس ما شروع به ساماندهی کردن در داخل کشور کردیم و کارهای مشترک خوبی را انجام دادیم. به طور مثال ما چهار است که مراسم روز جهانی صلح را در تهران برگزار میکنیم. مراسم بسیار خوبی است که در تقویم سازمان بینالملل اعلام شده است. در مراسم ما بعضاً رئیس نمایندگی سازمان ملل در تهران نیز حضور دارند. اکثر سفرا هم در این مراسم حاضر هستند و ما در برج میلاد حلقه دوستی شکل میدهیم. من یادم است سال اول 16 سفیر و حدود 150 مهمان در برنامه ما حضور داشتند و ما تدارک دیده بودیم که 200 کبوتر سفید و 300-400 بادکنک سفید و آبی را در کنار برج میلاد رها کنیم. من پیشنهاد کردم که با سفرا و تعدادی از مهمانان که در کنفرانس حضور داشتند، حلقه دوستی تشکیل بدهیم و به هم دست بدهیم که وقتی دستهایمان را به همدیگر گره زدیم، شهروندانی که برای بازدید از برج میلاد آمده بودند به ما پیوستند و حلقه طوری شد که دور تا دور برج میلاد حلقه دوستی تشکیل دادیم و این اتفاق رسانهای هم شد و مردم هم عکسهایش را دیدند. هم برای سفرا و هم برای مردم اتفاق جالبی بود. نمونه بعدی این است که ما در 5 سال اخیر برنامه جشنواره نوروزی را در برج میلاد داشتهایم که این برنامه از 25 اسفند تا 16 فروردین سال بعد ادامه دارد و انجمنهای دوستی غرفه میزنند و من ترتیب اثر میدهم تا هر روز حداقل یک یا دو سفیر در غرفهها حضور داشته باشند. علتش هم این است که من همیشه به سفرا میگویم شما باید ارتباط نزدیکتری با شهروندان ایرانی داشته باشید. باید از داخل سفارت بیرون بیایید و بدانید که مردم و نخبگان کشور ما چگونه فکر میکنند و شما را چگونه میبینند. این پیشنهاد با استقبال سفرا همراه شد. برنامه دیگری که ما داریم این است که چهار سال است داریم جشنواره ماه مبارک رمضان را در برج میلاد برگزار میکنیم و کشورهای اسلامی را مجاب میکنیم که هر شب یک سفارت افطاری بدهد تا مردم ما بدانند که مردم کشورهای دیگر چگونه افطار میکنند. این همان برخورد تمدنها و گفتوگوی فرهنگهاست. یا ما 7 سال است که تمام سفرای خارجی مقیم تهران را در اردیبهشتماه به کاشان میبریم. از 6 اتوبوس شروع کردیم که الان به 10 اتوبوس رسیده است. معمولاً شهردار، فرماندار یا رئیس شورای شهر کاشان به استقبال ما میآیند و از ما پذیرایی میکنند. درست است که سفرا خودشان به اقصی نقاط ایران سفر میکنند اما یک سفر گروهی و یک حرکت جمعی که با استقبال مسئولین آن استان مواجه میشود، طبیعتاً بازخورد خیلی متفاوتتری خواهد داشت.
چطور میتوان ارتباط فرهنگی انجمنهای دوستی و مراکز فرهنگی با سفارتخانهها را ارتقا داد؟
این یک حالت دو طرفه و دو سویه دارد. معمولاً انجمنهای دوستی در کشور چندان شناختهشده نیستند، اما تا جایی که مسئولین، سازمانها و ارگانهای ذیربط باید مطلع باشند، مطلع و آگاه هستند. نگرشها باید یک مقدار تغییر کند و مسئولین ما بهعنوان مسئولین کشوری که وارد کریدور توسعهیافتگی شده است و در اول این راه قرار دارد، باید بپذیرند که ما نمیتوانیم به عقب برگردیم و لاجرم باید به طرف جلو حرکت کنیم. یکی از پارامترها و المانهای توسعهیافتگی، دادن فضا به NGOها در کشور است، چراکه مردم باید در سرنوشت خودشان مشارکت کنند. این کاری است که خیلی از دولتها در خیلی از کشورها نمیتوانند انجام بدهند. یا فرصتش را ندارند و یا در شأنشان نیست. بنابراین این کار را مردم آن کشورها که دغدغه وطن و کشورشان را دارند، انجام میدهند. مردم از وقت ارزشمند و از جیب خودشان هزینه میکنند تا بتوانند برگی از اجتماع را جابهجا کنند و کمک کنند. اینها باید دیده شوند و باید به چشم اعتماد و اطمینان به اینها نگاه کرد. مسئولین دولتی و سازمانها و ارگانها باید مدیریت کنند، نه دخالت کنند. NGOها را در کنار خودشان داشته باشند و بتوانند از آنها به عنوان ابزار کاری برای رسیدن به هدف که توسعه یافتگی است، استفاده کنند.
ما معمولاً میبینیم که انجمنها چندان در این کارها دخیل نیستند. آیا انجمنی وجود دارد که در زمینه فرهنگی و هنری و یا آموزش، فعالیت قابل توجهی داشته باشد؟
انجمنها هم به نوعی از خود شهروندان کشور هستند و اینطور نیست که انجمنها از جای دیگری آمده باشند، منتها طیفی از نخبگان فکری و اجرایی آمدهاند این انجمنها را تشکیل دادهاند. این دیگر به نوع نگاه بازیگران حرفهای و دولتی برمیگردد که چگونه بتوانند از این نوع تشکلهای مردمی و غیر دولتی، استفاده و بهرهبرداری کنند. طبیعتاً در کشورهای اروپایی و توسعهیافته، برای این تشکلها بودجههایی تعریف شده و به آنها کمکهای مالی هم میکنند، اما در کشورهای آسیایی یا کشورهای آمریکای لاتین این اتفاق صورت نمیگیرد و انجمنها باید خودشان روی پای خودشان بایستند.
یعنی از لحاظ اقتصادی به هیچ صورتی حمایت نمیشوند؟
آنطور که باید و شاید خیر. من در گفتوگویی که با سفرای کره جنوبی، مالزی و اندونزی داشتم، متوجه شدم که دولتهای آن کشورها هم به روند فعالیت انجمنها کمک نمیکنند، بلکه دولتها از سوی انجمنها و نهادهای مدنی نگران هستند که مورد نقد قرار نگیرند. در کشور ما بعضی از روسای انجمنها تصور و تلقیشان این است که باید مورد حمایت مالی قرار بگیرند، اما ما در مجمع داریم به آنها یاد میدهیم که باید روی پای خودمان بایستیم و باید ضمن تعامل با سازمانها و ارگانها بتوانیم فضاسازی کنیم و از فضاها استفاده کنیم. به طور مثال، بنده حدود 7 سال پیش طرحی را به آقای دکتر احمدینژاد، رئیسجمهور وقت کشور با نام "روز درختکاری در ایران" پیشنهاد دادم و اولین اتفاق در پارک گفتگو افتاد. یادم است که سال اول 37 سفیر و رئیس انجمن دوستی را از طریق مجمع روسای انجمنهای دوستی دعوت کردیم که یک نفر درخت میکاشت، سفیر پای آن خاک میریخت و آقای شهردار هم به آن آب میداد و اسم درخت را هم مینوشتیم که مربوط به چه کشوری است. بعد از آقای احمدینژاد، با آقای دکتر قالیباف این اتفاق افتاد و ما همین برنامه را در پارکهای مختلف ادامه دادیم. امسال هم اگر آقای حناچی تمایل داشته باشند، این کار را با ایشان انجام خواهیم داد. این یک کار سمبلیک است. ما با آقای قالیباف یک تفاهمنامه هم امضاء کردیم که چنانچه انجمنهای دوستی از طرف مجمع روسای انجمنهای دوستی معرفی شوند، تمام فرهنگسراها و برج میلاد برای کارهای فرهنگی، نمایشگاه عکس، پوستر، نقاشی، موسیقی، تئاتر و... به طور رایگان در اختیار آنها قرار بگیرد.
آیا انجمنها از این برنامهها استفاده کردهاند؟
متأسفانه انجمنها در این فرآیند خیلی فعال نبودهاند ولی مجمع آنها را به نوعی به این سمت کشانده است و دارد سعی میکند آنها را برای وارد شدن به عرصههای فرهنگی ترغیب و تشویق کند.
پس ما در حال حاضر هیچ انجمن دوستی فعالی نداریم؟
به صورت انفرادی تنها انجمنی که در سه سال و نیم اخیر فعال بوده، انجمن دوستی ایران و هند است که گزارشهایش در سایت nifa.ir و در سایت خود انجمن دوستی ایران و هند گزارشهایش آمده است. متأسفانه به غیر از انجمن ایران و هند، انجمن دیگری نیست که بتوانیم به صورت انفرادی از آن نام ببریم. ما کارها را در مجمع روسای انجمنهای دوستی انجام میدهیم و روسای انجمنها را میخواهیم و با آنها همپوشانی میکنیم تا یک سری اتفاقات خوب رخ بدهد.
با توجه به اینکه شما در دستگاه دیپلماسی فعال بودهاید و هستید و در حال حاضر هم نایب رئیس مجمع روسای انجمنهای دوستی هستید، در رابطه با گسترش فعالیتهای فرهنگی و هنری چه نمرهای به خودتان میدهید؟
متأسفانه 10 سال پیش که من وارد این عرصه شدم، هیچ نگرشی راجع به مسائل حوزه هنری جامعه نداشتم. خوشبختانه در این 10 سال خیلی چیزها دیدم و شاگردی کردم و یک چیزهایی را یاد گرفتم. من سه چهار گالری نقاشی را افتتاح کردم؛ گالری نقاشی برای کشورهای آفریقایی با حضور کلیه سفرای کشورهای آفریقایی، گالری نقاشی برای کشورهای آمریکای لاتین با حضور سفرای آنها و سه چهار گالری نقاشی برای هند. در افتتاحیه همه این گالریها همیشه یک کلام را تکرار کردهام که "هنر روح یک جامعه است و جامعه بدون هنر مثل جسمی میماند که روح از آن خارج شده است و آن جسم دارد استراحت میکند و به خواب عمیقی فرو رفته است". این هم مسئولیت ما را در انجمنهای دوستی زیاد میکند و هم هنرمندان باید به ما نزدیکتر شوند و بیایند در کنار ما قرار بگیرند و بتوانند از ظرفیتهای هنری که ما ایجاد کردهایم، استفاده و بهرهبرداری کنند. ما یک سال پیش فیلم "سلام بمبئی" را اکران کردیم که من برای افتتاحیه این فیلم 17 سفیر را همراه با همسرانشان دعوت کردم تا سفرای خارجی مقیم ایرانی علاقهمند شود و ببینند ایران دارد برای ساختن فیلمهای مشترک سرمایهگذاری میکند. همان شب بعد از تماشای فیلم، سفیر وقت ویتنام دست من را گرفت و گفت من علاقهمندم یک فیلم مشترک بین ایران و ویتنام بسازیم. من بلافاصله با آقای طالبی صحبت کردم و ایشان مذاکره کردند و عوامل فیلم دو بار هم به ویتنام رفتند تا محیط را نگاه کنند و سناریو را بنویسند. من فکر میکنم هنرمندان باید با ما تعامل داشته باشند. شاید ما ندانیم که چگونه باید با هنرمندان وارد تعامل شویم ولی دست دوستی به سوی هنرمندان دراز میکنیم تا هنرمندان به سمت ما بیایند و از فضاهایی که ما مهیا کردهایم برای ساخت فیلم و برگزاری جشنوارههای فیلم، موسیقی، تئاتر و... در کشورهای مختلف استفاده کنند.
و این باعث میشود که فرهنگ و هنر ما به کشورهای دیگر معرفی شود و بهتر شناخته شود.
حتماً. این باید یک خیابان دو طرفه باشد. ما برای کشورها و سفرای خارجی مقیم تهران خیلی کار کردهایم و حالا دیگر باید برای خارج از ایران گام برداریم. کشورهای هند، مالزی، اندونزی، بلغارستان، رومانی و آرژانتین چندین بار از من درخواست کردند که ما بتوانیم در آنجا جشنوارههای فرهنگی برگزار کنیم، اما از آنجایی که ما ارتباطاتمان با اصحاب هنر خیلی ضعیف است و هنرمندان را زیاد نمیشناسیم، من هنوز نتوانستهام این سر سیم را وصل کنم تا این اتفاق خوب رخ بدهد.
امیدواریم این روند شکل بگیرد و بطور مثال بتوانیم فیلمسازان جوان یا نامی را معرفی کنیم تا رویدادهای مثل هفته فیلم ایران در کشورهای دیگر یا هفته فیلم آن کشورها در ایران را برگزار کنند.
حتماً. باور نمیکنید یکی از آرزوهای من این است که بتوانم یک جشنوارهای را در خارج از ایران برگزار کنم. بسیاری از سفرا این درخواست را از من داشتهاند، اما باید ساز و کارش مشخص شود و باید فردی مشخص شود که توانمند باشد تا ما ایشان را بهعنوان مسئول و مدیر این کار معرفی کنیم. بقیه کارهای اجراییاش را من خودم برعهده خواهم گرفت و فقط مدیریت با ایشان باشد چون هنر یک کار کاملاً حرفهای و تخصصی است و نگاه خیلی ظرافتمابانه خودش را میخواهد.
در پایان اگر صحبتی باقی مانده است بفرمائید.
من دوست دارم حالا که شما قدم مثبتی برای این مصاحبه برداشتهاید، روش و راه به گونهای باشد که این چراغ روشن باشد و بتوانیم بازخوردی را از طرف شما و هنرمندان عزیزی که با شما ارتباط دارند، بگیریم و یک گروهی را برای کارهای دوجانبه تشکیل بدهیم. امیدوارم این اتفاق بیفتد.