سرویس تئاتر هنرآنلاین: بدلسازی برای آثار بزرگ نمایشی و تهی کردن مفاهیم پایهای و اساسی این آثار عملاً اقدامی غیراخلاقی است؛ این تمهیدات غلط نتیجه عدم پایبندی به اصولی است که همواره در تئاتر به مقولههای فلسفی، سیاسی و اجتماعی ارتباط داشتهاند و نویسندگان و کارگردانان بزرگ به آنها معتقد بودهاند.
نمایشواره "در انتظار گودو" به نویسندگی و کارگردانی حسامالدین لک که از نظر طرح، موضوع، پرسوناژها و ساختار، هیچ ربطی به نمایشنامه "در انتظار گودو" اثر "ساموئل بکت" ندارد، هم اکنون در سالن قشقائی تئاتر شهر اجرا میشود؛ در این نمایشواره اساساً به پرسوناژی به نام "گودو" هرگز اشاره نمیشود و عنوان اجرا طبق اشارات مکرر به آمدن یا نیامدن "دیدی"، در اصل "در انتظار دیدی" است؛ ضمناً دختر و پسری هم به تعداد آدمها اضافه شدهاند. دختر که روی صندلی کنار تماشاگران نشسته است، دائم امر و نهی میکند و گفتههای غلط یا درست بازیگران را تصحیح مینماید؛ او گاهی روی صحنه هم میرود و یکبار در نقش "درخت" دو، سه دقیقهای میایستد؛ اما نکته آن است که این دختر کتاب نمایشنامه "در انتظار گودو" را هم در دست دارد و به دروغ به این نکته که آنچه اجرا میشود طبق متن است، وانمود میکند.
دیالوگها و موضوع اساساً ایجاد نوعی فرصت برای بیهودهگوییهای بیربط به نمایشنامه "بکت" و عملاً در راستای هجو و بیاعتبار کردن اثر مورد نظر است. دو نفر از بازیگرها به زبان فارسی لهجهدار (شبیه لهجه افغانی) و یک نفر دیگر به زبان کُردی حرف میزنند؛ یکی هم به سفارش متناقض همان دختری که تاکید دارد که همه چیز باید طبق متن "بکت" باشد، به آخر کلمات حرف "ک" را اضافه میکند!؟: "جواب بدک به ماک"، "حتاک اگر رقصک ملوانیک بلدک بودک"، "چیزکم روک چه کارک کردمک"، "اینجاک، اونجاک" و... .
حرفهای دیگر هم تماماً من درآوردیاند و صرفنظر از لهجه آنها، حرفهایی "متن پُرکن" به حساب میآیند: "بلند شو، کثافت!"، "دوست داری برای ما آواز بخونی؟"، "من دوست دارم برقصم"، "شما نمیدانید هوای گرگ و میش چه بر سرمان میآورد"، "چه طوره خودمون رو دار بزنیم"، "عقلت رو به کار بگیر، میتونی؟"، "خدا اجرتون بده آقا، من به این تشویق احتیاج داشتم"، "شاید من آدم مهمی نباشم، ولی کی اهمیت میدهد" و ...
در اجرا خرده روایتهای مختلفی هم وجود دارد و آن وقت کارگردان در بروشور و تبلیغات عمومیاش علناً اعلام کرده که نمایشواره فوق بر اساس اثر ساموئل بکت اجرا میشود.
همه پرسوناژهای نمایشنامه با قیاسی مع الفارق، جعل کامل شدهاند؛ الگوهای اولیه خود را نقض میکنند، ضمن آنکه آنها برای ذهنیتهای مبهم و بدون طرح و حتی گنگ و مبهم خود روی صحنه کشانده شدهاند تا نشان بدهند که حسامالدین لک تا چه حد در جعل و تخریب یک اثر مهارت دارد: نمایشواره "در انتظار دیدی (نه گودو)" یک اجرای کاملاً بیمحتواست؛ خط داستانی ندارد و به موقعیت شاخص، مهم و مضمون داری هم نمیپردازد؛ ضمن آنکه هیچ غایتمندی و نتیجهای هم در کار نیست؛ حتی هجویه هم محسوب نمیشود، چون موضوعی محوری، روشن، قابل تحلیل و انتقادی مطرح نشده و شلوغی، درهمریزی و آسمان و ریسمان کردن برهمه چیز ارجحیت پیدا کرده است؛ اما میتوان آن را هجویهای برای نمایشنامهنویسی و خود مدیوم نمایش به حساب آورد. در جایی حتی یکی از بازیگران به "پسر ژوپیتر" هم اشاره میکند!؟
بازیگران گاهی چهار دست و پا به جلو و عقب حرکت میکنند، بی آنکه استعارهای تمثیلی در میان باشد: همه صحنهها به یک بازی کودکانه شباهت دارد که نوع بازی و مفهوم آن هم مبهم است. مقوله شخصیتپردازی که به بخش مهمی از نمایشنامه اصلی (نمایشنامه در انتظار گودو، اثر ساموئل بکت) موجودیت میبخشد، در این اجرا منتفی شده است؛ ضمناً در این نمایشواره هیچ چیز مبتنی بر بیحادثهگی و بیهوگی نیست؛ تماشاگر با رخدادهای جزئی فراوانی رو به روست که تماماً به قصد کمیکنمایی ضمنی و عمدی (متضاد با کمدی ابزرد) به کار گرفته شدهاند.
هنگام اجرا، بازیگران از فضای بیرون از سالن وارد میشوند: آنها مدتی جلو در ورودی که فقط تماشاگران ردیف اول آنها را به طور کامل میبینند، با هم حرف میزنند. در های ورودی سالن تا نیمه اجرا باز میمانند و سپس توسط خود بازیگران بسته میشود. در کل، هیچ ابتکاری در میزانسنها نیست، هیچ تاویل و معنائی هم در شکلدهی طراحی صحنه یا در طراحی لباس بازیگران وجود ندارد. مقوله بازیگری هم به دلیل آن که پرسوناژی به معنای نمایشی آن در این اجرا نیست، اساساً غیرقابل ارزیابی است. حسامالدین لک در کل یکی از مهمترین نمایشنامههای اندیشمندانه و تاویلدار دنیا را جعل کرده و نهایتاً متن و اجرایی کاملاً متفاوت، گنگ، درهم ریخته و همزمان عاری از هرگونه غایتمندی محتوائی، ارائه داده که بسیار بیساختار و پر از تناقض است. نمایشواره "در انتظار دیدی" به نویسندگی و کارگردانی حسامالدین لک در هیچ کدام از مواردی مثل نوشتن متن، بازیگری، طراحی صحنه و کارگردانی حائز اهمیت نیست: اثری که الزاماً باید از جنبههای هنری، فلسفی برخوردار میبود و با ژانر تاویل دار کمدی ابزرد به اجرا در می آمد، به شکل یک اجرای بیمحتوا و بیهدف درآمده است؛ تحلیل موضوع و نشانهواری و معناداری همه عناصر، نادیده گرفته شده و اساساً به "طرح موضوعی و ساختاری نمایشنامه و نمایش" توجه نشده است. نمایشواره "در انتظار دیدی" به علت عارضههای بنیادین فوق، ذهن و احساس تماشاگران را به شدت پس میزند.