سرویس سینمایی هنرآنلاین: الهام معروفی در مستند "330 سی‌سی خاطره" تاریخچه شهر آبادان به‌عنوان زادگاهش را با مروری بر گذشته خود و خانواده‌اش برای مخاطب بازسازی می‌کند و اتفاقات مهم آبادان همچون راه‌اندازی پالایشگاه نفت، ملی شدن نفت، تأسیس کارخانه پپسی و کوکاکولا، ساختن پل خرمشهر- آبادان، آتش‌سوزی سینما رکس و در آخر جنگ را پا به‌پای رویدادهای زندگی خانوادگی‌اش پیش می‌برد و پیامدهای تغییرات و تحولات آبادان را بر وضعیتشان بررسی می‌کند. او از طریق مرور خاطرات خود بر پیوند عمیق و جداناشدنی فرد و شهرش تأکید می‌کند و نشان می‌دهد بزرگ‌ترین لذت‌ها و ترس‌هایمان بیش از هر چیزی از جایی برمی‌آید که در آن به دنیا آمده‌ایم و بزرگ شده‌ایم و ریشه دوانده‌ایم. انگار حتی وقتی آدمی زادگاهش را نیز ترک می‌کند، بخش‌هایی از وجودش برای همیشه در آنجا می‌ماند و به همین دلیل هر کسی را که در هر کجا زندگی می‌کند، به نام و مرام محل تولد و زادگاهش می‌شناسند.

وقتی فیلمساز بازتاب هر واقعه مهم جهانی را در دل شهر و خانواده خود می‌جوید، معلوم می‌شود که سرنوشت یک شهر را فقط ساکنانش رقم نمی‌زنند و اگر به خواست آبادانی‌ها بود، آن‌ها همچنان روی پل خرمشهر- آبادان عاشق می‌شدند و در سینما رکس فیلم می‌دیدند و با نوشابه پپسی و کوکاکولا خاطره می‌ساختند و هیچ کدام آواره نمی‌شدند و شهرشان را با زخم‌های ترمیم‌ناپذیر تنها نمی‌گذاشتند. با چنین رویکردی الهام معروفی هر آدمی را در دل شهر و هر شهری را در دل کشور و هر کشوری را در دل جهانی نمایش می‌دهد و از سرگذشت خودش به سرنوشت آبادان می‌رسد. به نظرم تنها چیزی که جایش در فیلم خالی به نظر می‌رسد، تصویری از وضعیت امروزی آبادان پس از گذشت سال‌هاست و فیلمساز می‌توانست با بازگشت و مراجعه دوباره به زادگاهش نشان دهد که شهر در غیاب او و همه آن‌هایی که مجبور شدند از آبادان بروند، به چه شکلی درآمده است و نسبت و رابطه خود با آبادان امروزی را مورد تحلیل قرار دهد و آن ایده پیوند گریزناپذیر میان انسان و شهرش را کامل کند و ما فیلمسازی را ببینیم که با ساختن فیلمی درباره زادگاهش گویی به دنبال تکه‌های گمشده خودش و زندگی‌اش می‌گردد.