سرویس استان‌های هنرآنلاین: گالری ایسو یکی از مکانه‌ای فرهنگی شهرستان آمل است که در سال‌های اخیر، میزبان اتفاقات مهم و رخدادهای تأثیرگذار هنری در این شهر بوده است. حمید اسدزاده و فروزان سلیمانی، زوجی هستند که به عنوان مؤسسین و مدیران این گالری، نقش ارزنده‌ای را در ایجاد رویدادهای هنری شهر رقم زده‌اند. فروزان سلیمانی متولد دی‌ماه ۱۳۶۸ کرج، کارشناس هنر و مدرس در آموزشگاه‌ها و مؤسسات هنری آمل است. حمید اسدزاده متولد بهمن ۱۳۶۲ آمل، کارشناس هنر و کارشناس ارشد نقاشی است. وی به عنوان مدرس در دانشگاه‌ها و مؤسسات هنری مازندران به فعالیت می‌پردازد. در رزومه این دو هنرمند عرصه تجسمی، برگزاری نمایشگاه‌های انفرادی و گروهی داخلی و خارجی، شرکت در همایش‌ها، فستیوال‌ها و سخنرانی‌های بسیاری دیده می‌شود و به واقع صاحب کارنامه‌ای مملو از فعالیت‌های پررنگ در حیطه‌های مختلف هنری هستند. به بهانه سال‌ها حضور مؤثر این هنرمندان در آمل، گفتگویی را با آن‌ها به شرح زیر ترتیب داده‌ایم:

 

لطفاً هنر تجسمی را تشریح کنید و راجع به شاخه‌های آن توضیح دهید.

حمید اسدزاده: این پرسش بسیار گسترده است چرا که هنر تجسمی ابعاد وسیعی پیدا کرده است. حیطه گرافیک یکی از مقوله‌های هنر تجسمی است که خود بسیار گسترده شده است. گرافیک محیطی، گرافیکی که با بخش ویدئو سر و کار دارد، گرافیکی که کلیت بخش تبلیغات شهری را بر عهده دارد، یا بخش نقاشی که وسعت زیادی پیدا کرده است، بخشی از آن وارد نقاشی شهری و خیابانی شده و بخشی وارد نقاشی‌های دکوراتیو و منزل شده است، بخشی نیز به عنوان هنر آوانگارد وارد موزه‌ها شده است. مجسمه، تصویرسازی و انیمیشن هم به نوعی زیر مجموعه‌های هنر تجسمی هستند و تأثیرات اجتماعی زیادی دارند. شاید به دلیل اینکه هنر تجسمی بی‌صدا است، درک آن مشکل باشد. در کشورهای پیشرفته دنیا هنر تجسمی بخش تصویری یک شهر را پوشش می‌دهد، یعنی از تمام گرافیک محیط‌های شهری، تمام نقاشی‌هایی که روی در و دیوار کشیده شده و تمام المان‌هایی که در داخل شهر نصب می‌شود تا داخل منزل‌ها را دربر می‌گیرد. درواقع بخش وسیعی از زندگی افراد را در اختیار می‌گیرد؛ اما بسیار ساکت است و صدای خاصی از خود تولید نمی‌کند. به همین خاطر به صورت عمومی و ویژه توسط مردم درک نمی‌شود و یا توسط مسئولین فهمیده نمی‌شود.

گالری ایسو از جمله گالری‌های است که در شهرستان آمل بسیار فعال است. لطفاً از پیشینه این گالری و برنامه‌های شاخصی که اجرا شده و یا در آینده اجرا خواهد شد، صحبت کنید.

فروزان سلیمانی: ما فعالیت گالری را از سال ۹۴ شروع کردیم. البته قبل از آن در سال ۸۹ به صورت یک گروه و یک محیط آموزشی آن را با عنوان آموزشگاه هنرهای تجسمی "مقیم در مچاله" به سرپرستی آقای اسدزاده و مدیریت داخلی من اداره می‌کردیم؛ اما بعد، این نیاز احساس شد که برای ارائه خروجی‌های تدریس ما که خروجی‌های خوبی هم بوده‌اند، تصمیم گرفتیم، همان تیمی که از ابتدا با آن‌ها کار کرده بودیم و کارهای‌شان به مرحله نمایش در آمده بود را به ثمره‌ برسانیم. برای ارائه در شهرستان مشکلات جدی‌تری وجود داشت. ابتدا اینکه ما به یک گالری نیاز داشتیم که به صورت تخصصی‌تر به موضوع بپردازد و دیدگاه مشخص‌تری جهت ارائه داشته باشد. تولیدات ما بسیار زیاد بود و تقریباً همه بچه‌های ما، سالی یک یا دو مجموعه کار می‌کردند. ضمن اینکه خود ما نیز سخت به تولید اثر مشغول بودیم. پس نیاز به فضایی برای ارائه حرفه‌ای‌تر و اینکه تخصصی‌تر به موضوع هنر بپردازیم، داشتیم. همچنین لازم بود با موضوعات تئوری، نشست‌های تخصصی و جلسات تحلیل آثار بیشتر درگیر شویم. به همین منظور مجوز گالری را گرفتیم و مشغول به کار شدیم. البته این بیشتر پایه فرهنگی برای ما داشت و نه جنبه مالی! ما سعی کردیم برنامه‌های جدیدتری را دنبال کنیم. مثلاً هنرمندانی که دعوت می‌کردیم، کسانی بودند که در هنر معاصر کار می‌کردند و دارای شخصیت‌های مستقل و هنری بوده‌اند. پس تصمیم گرفتیم از اسمی متفاوت‌تر و اعضای حرفه‌ای‌تر استفاده کنیم و به همین دلیل گروه مقیم در مچاله به بُرجاس تغییر کرد. برجاس فعالیت خود را در آمل و شهرهای اطراف آغاز کرد و برای گروه بولتن‌های داخلی منتشر کردیم که تحلیل آثار تولید شده را در آن گنجانده بودیم و حدود ۷۰ شماره از آن به چاپ رسید. برای فعالیت‌های خارج از استان هم گالری آران تهران را انتخاب کردیم که بسیار حرفه‌ای به فعالیت مشغول است. در دو سال پیاپی از هنرمندان برجاس نمایشگاه گروهی برگزار کردیم که بازخورد خوبی داشت. در حال حاضر به فعالیت‌های خارج از کشور و یا شهرهای مطرحی چون اصفهان و شیراز هم فکر می‌کنیم و در واقع نیاز به ارتباط با آن‌ها را احساس می‌کنیم.

آیا به لحاظ اقتصادی فعالیت‌های گالری شما توجیه دارد؟

حمید اسدزاده: در شهرهایی چون تهران و اصفهان، گالری‌ها به دلیل بزرگ بودن شهر و اینکه یکدست‌تر رفتار کردند، تبدیل به یک صنف شدند و به همین دلیل دارای قدرت اقتصادی شده‌اند؛ اما در شهرستان‌های کوچک‌تر مانند آمل، مشکلات ویژه‌ای وجود دارد. مهم‌ترین علت این امر، عدم همکاری گالری‌ها با یکدیگر است؛ یا اینکه انجمن خاصی وجود ندارد که بتواند به فعالیت گالری‌ها و آموزشگاه‌ها سر و سامان دهد.

شما که خودتان عضو انجمن تجسمی هستید.

حمید اسدزاده: بله انجمن تجسمی فعال است، اما آن باور لازم و یا ارتباطی که باید باشد، در آن وجود ندارد. ضمن اینکه عملاً در نمایشگاه‌هایی که در شهرستان برگزار می‌شود، به ندرت فروشی را شاهد هستیم، چرا که این فرهنگ‌سازی اتفاق نیفتاده است. از طرفی هنرهای تجسمی هیچ حمایتی از سمت مسئولین شهری ندارد. دلیل آن نیز بسیار واضح است؛ چرا که هنر تجسمی برای یک سیاست‌مدار، تریبون‌ قابل اعتنایی به حساب نمی‌آید.

photo_2018-10-16_13-46-19

به نظر شما اهمیت هنر تجسمی در چیست؟

حمید اسدزاده: عرض کردم هنر تجسمی اینقدر ویژه است که وارد زندگی مردم و در خانه‌های شهروندان شده است. متأسفانه در این سال‌ها ما در فضای شهری با یک آلودگی تصویری شهری روبرو شده‌ایم اما به هر شکل چون سیاست مشخصی در شهرستان برای گالری، چه از ناحیه خود گالری دار، چه مسئولین و چه انجمن وجود ندارد! به همین خاطر هیچ نتیجه مشخصی از داخل آن درنیامده و سبب شده که به لحاظ اقتصادی هیچ بازخوردی نداشته و فقط هزینه باشد. ضمن اینکه از طرف مسئولین شهری هیچ بسته حمایتی در طول سال برای همین معدود گالری‌های شهر ما تعریف نشده است.

اشاره به بسته حمایتی از جانب مسئولین کردید. اطلاع دارید ما شورای شهری داریم که چند سالی است در حیطه هنر و فرهنگ فعال است و تا حدودی از هنرمندان حمایت می‌کند. البته در حیطه موسیقی و یا نمایش حمایت‌ها شاخص‌تر است، اما در زمینه شعر و ادب و یا تجسمی حمایت بسیار محدود و یا بی‌سر و صدا بوده است. چه نظری در این باره دارید؟

فروزان سلیمانی: فکر می‌کنم همان‌گونه که در تمامی این سال‌ها بدون چشم‌داشت مالی کار کردیم و هنوز دغدغه فرهنگی داریم، از این به بعد نیز باید با همان دغدغه‌ها گالری را پیش ببریم و مهمان از خارج استان دعوت کنیم. حتماً در جریان هستید که همین الان ما مهمان خارجی داریم و عملاً این برنامه‌ها را باید با هزینه شخصی خود بگذرانیم و این کار را هم انجام می‌دهیم، چرا که یا ما جور دیگری فکر می‌کنیم و یا مسئله خاصی وجود دارد که از آن بی‌اطلاع هستیم؛ اما به هر شکل همچنان حاضریم برای دغدغه‌های فرهنگی خود هزینه کنیم و از این هزینه کردن لذت می‌بریم. چراکه این باعث رشد ما می‌شود و سبب توقف ما نخواهد شد. با وجودی که آخرین امید ما در حمایت مالی از مسئولین گرفته شد، باز هم روی پای خودمان می‌ایستیم و ادامه خواهیم داد.

متأسفانه اداره فرهنگ و ارشاد هم در زمینه مالی به هیچ هنرمندی کمک نمی‌کند، حتماً شما هم از این قاعده مستثنا نیستید!

حمید اسدزاده: بله متأسفانه اداره ارشاد در بحث اقتصادی، نه خود هزینه می‌کند و نه حتی زمینه آن را برای ما به وجود می‌آورد. درست است که اداره ارشاد به لحاظ اقتصادی ضعیف است، اما لااقل شاید می‌توانست حمایت‌هایی را از جانب بنگاه‌های اقتصادی فعال در شهر ایجاد کند که آن هم اتفاق نیفتاده است!

اطلاع دارید که مدیرکل فعلی اداره ارشاد مازندران با توجه به سوابق خود، نگاه ویژه‌ای به بخش تجسمی دارد. آیا حضور ایشان را در این سِمَت، بهبودی برای مشکلات نمی‌دانید؟

فروزان سلیمانی: در واقع مسئله این است که ما برای رو انداختن و تأمین مالی گالری خیلی در خودمان عقب‌نشینی داریم و واقعاً ترجیح می‌دهیم از جیب خودمان هزینه کنیم. آدم‌های ثروتمندی نیستیم، اما فقیر هم نیستیم که بارها پشت در ادارات منتظر بمانیم و پاسخ "نمی‌توانیم" و یا "نمی‌شود" را بشنویم! طی این سال‌ها دو بار به شورا مراجعه کردیم که یک بار با واسطه نتیجه گرفتیم، اما بار دوم که واسطه‌ای نبود، نتیجه‌ای نگرفتیم. پس ترجیح می‌دهیم کمکی به ما نکنند و حتی اگر درآمدمان کم است، حاضریم همان را هم خرج فرهنگ کنیم و از آن لذت ببریم و همین برای ما کافی است.

این واقعاً تأسف برانگیز است و در واقع نگاه چنین مسئولان به هنر در لباس فرهنگ و هنر، بسیار دردناک و عذاب‌آور است! من اطلاع دارم که شما فعالیت‌های گالری خود را فراتر از هنر تجسمی قرار داده‌اید و در زمینه‌های دیگر هنری هم فعالیت می‌کنید. لطفاً راجع به آن‌ها هم توضیح دهید.

فروزان سلیمانی: بله ما در ایسو میزبان پرفورمنس و بریکولاژ استاد نادر مشایخی بوده‌ایم. آندریاس اشپکتل و صبا علیزاده در زمینه رویدادهای شنیداری به دعوت ما حضور پیدا کردند. یا خانم لیونی روسلر و آقای سهراب معتبر از هنرمندانی بودند که اینجا به اجرای موسیقی پرداختند. البته آقای مرعشی شما موسیقی کار کرده‌اید و می‌دانید که جای رویداد شنیداری در گالری حرفه‌ای‌تر است تا در سالن کنسرت.

حمید اسدزاده: ما چند سالی را هم در ایسو میزبان برنامه هفتگی شعر و داستان عصر دوشنبه در حوزه ادبیات بوده‌ایم. حتی خودمان هم جلساتی را در حیطه کتابخوانی، تئاتر، داستان و نمایشنامه برگزار کردیم. همچنین نشست‌هایی را در زمینه‌های ادبیات با استادانی از داخل و خارج شهر چون آقای حیدرزاده، آقای لاریجانی و یا آقای خشایار فهیمی داشته‌ایم.

امیدوارم مسئولینی که هنوز دغدغه‌ای برای حمایت فرهنگ و هنر در ایشان مانده است، با خواندن چنین گفت‌وگوهایی جهت جلب رضایت اهالی فرهنگ و هنر تلاش مضاعف از خود نشان دهند!

 پرسش اینجاست که چرا باید هنرمند پشت در اتاق فلان مسندنشین به خواهش بنشینند؟ هنرمندی که قلب یک جامعه است!

حمید اسدزاده: البته این موضوع را چندین بار گفتیم و بیان کردیم که خواستار عدالتی در سطح شهر در این حوزه هستیم. به هر حال هنرمندانی در شهر حضور دارند که دارای رزومه‌ای درخور هستند و سالانه به فعالیت‌های شاخص مشغول هستند. ما هم نخواستیم به گروه هنری مجموعه ما و یا به آموزشگاه مجموعه ما کمک کنند، بلکه خواسته ما حمایت از گالری‌ها بوده است. چرا که مجبورند برای مکان خود هر بار هزینه‌های زیادی بپردازند. چون محل ارائه اثر هنری باید ویژگی‌های حرفه‌ای داشته باشد. ضمن اینکه گالری مرکز انجام فعالیت‌های کل گروه و ارائه همه اتفاقات هنری است. نظرم بر این بود با توجه به اینکه تعداد گالری‌ها محدود است و رزومه کاملاً مشخصی هم دارند، جهت تعمیرات فضای کاری گالری‌ها و به بضاعت خودشان، یک بسته حمایتی در طول سال به ما تعلق گیرد؛ اما چنین اتفاقی هرگز نیفتاده است.

آیا در این همه نمایشگاهی که شما برگزار کرده‌اید، دوستان مسئول ما جهت خریداری از اثری اقدام کرده‌اند؟ به هر حال خرید بلیت یک نمایش و یا اجرای موسیقی در برنامه حمایت‌ها وجود دارد، آیا بوده موردی که مسئولی برای حمایت از یک هنرمند عرصه تجسمی، اثری را از ایشان در گالری شما خریداری کند؟

فروزان سلیمانی: کاملاً طبیعی است که از کنسرت موسیقی و تئاتر حمایت می‌شود. به این دلیل که تعداد کسانی که به این برنامه‌ها مراجعه می‌کنند خیلی زیاد هستند و از فضای تجسمی عمومی‌تر است. به همین دلیل فضای کنسرت و نمایش برای مسئول می‌تواند تریبون باشد. عرض کردم که فضای تجسمی خیلی مهجور مانده است و هرگز این اتفاق نیفتاده که مسئولی در گالری ما اثر هنرمندی را جهت حمایت خریداری کند. حتی بارها خودمان با بضاعت اندک‌مان جهت حفظ آبرو و تحکیم موقعیت از هنرمندان کار خریدیم، اما از طرف مسئولین اصلاً چنین اتفاقی نیفتاده است!

هنرهای تجسمی در دنیا بسیار مورد توجه قرار دارند و حتی سندی هستند برای مطالعات تاریخی، آیا در کشور ما آن‌طور که شایسته است به آن توجه می‌شود؟

حمید اسدزاده: در حوزه تاریخی کتاب‌های محدودی داریم که مؤلفین آن ایرانی باشند. حتی کتاب‌هایی در حوزه نگارگری ایرانی که سابقه چند هزار ساله دارد نیز غالباً توسط خارجی‌ها نوشته شده است. پس مؤلف ایرانی در حوزه هنرهای تجسمی بسیار کم داریم. اگر ما ادبیات را به عنوان ریشه هنر ایرانی در نظر بگیریم که فلسفه به واسطه آن سال‌ها انتقال داده می‌شد، بزرگ‌ترین اسنادی که بعد از ادبیات باقی مانده است، در حوزه تصویر است. حوزه تصویر سابقه طولانی ۱۵ هزار ساله در ایران دارد و ما مانند ادبیات، مکاتب زیادی را در نقاشی داریم. البته در ایران آن طور که به ادبیات پرداخته شد، به هنر تجسمی در حوزه نظری پرداخته نشده است. یکی از عوامل آن هم شاید این بوده که بیشتر آثار ایرانی‌ها در موزه‌های خارج از کشور پیدا می‌شود، مانند موزه لندن، موزه استانبول یا آمریکا که نقاشی‌های ایرانی در آن‌ها موجود هستند. با این حال مقدار کتاب‌هایی که در طول سال به چاپ می‌رسد، از مدیاهای دیگر بیشتر است.

 اما اگر به لحاظ اجتماعی و اهمیتی که در حوزه سیاسی دارد بخواهیم صحبت کنیم، حوزه سیاسی همواره آمیخته به یک پروپاگاندایی به نام تبلیغات است و هنر تجسمی یک رشته ریشه‌ای است که به تصویر عمیق‌تر نگاه می‌کند. طبیعتاً آن گرایش‌های نقاشی نتوانست خیلی اجتماعی شود و یا تأثیرات اجتماعی بگذارد، اما نقاشی تأثیرات روشنفکری خود را همیشه در هنر ایران داشته است.

به نظر شما هنر و بالأخص هنر تجسمی چگونه می‌تواند به جامعه بحران‌زده امروزی ما کمک کند؟

حمید اسدزاده: ما پنج حس جهت شناسایی جهان پیرامون خود داریم. چشایی، بویایی، شنوایی، لامسه و بینایی که برای هر کدام از این‌ها هنری تعریف شده است. مثلاً برای این که ما حس شنوایی درست‌تری از جهان خود داشته باشیم، صدا و موسیقی درهم‌آمیخته شد. یا در بخش تصویر که یکی از جلوه‌های بسیار پراهمیت طول تاریخ بوده است، امروز ویدئو یا سینما و نقاشی وجود دارد. هدف نقاشی تقویت دید ما نسبت به واقعیت است، این که ما بتوانیم به واقعیت بُعد تازه‌ای ببخشیم.

 نقاشی می‌خواهد ما را عمیقاً با یک پرسش روبرو کند که واقعیت چیست و ما چگونه این واقعیت را در فضای تصویری پیرامون خودمان می‌توانیم دنبال کنیم! یعنی چقدر تخیل، واقعیت و حقیقت، هم‌زمان با هم درآمیخته هستند.  یک نقاش درکی از جهان خود و جهان پیرامون خود پیدا می‌کند و سعی خواهد کرد به واسطه تصویر، آن واقعیت‌های درونی و یا حقایق خود را بیان کند و مخاطب را رو به روی آن تصویر قرار دهد و او را به فکر وادار کند. به نظر من این موضوع در علوم انسانی دنیا بسیار اهمیت دارد. متأسفانه مشکل عمده ما اینجاست که سال‌هاست علوم انسانی ما تحت‌الشعاع قرار گرفته، یعنی علوم انسانی ما پیش‌برنده نیست و با زمان خود همراه نیست و از لحاظ اجتماعی، فردی و فرهنگی دچار آسیب شده است.  نقاش‌ها وظیفه خود را انجام می‌دهند، حالا اینکه چقدر با اقبال مورد توجه قرار می‌گیرند و چقدر رسانه‌ها به آن‌ها می‌پردازند، بحث دیگری است که متأسفانه خیلی محدود است!

از تناسب اقتصاد و هنر تجسمی در جامعه صحبت کنید. در واقع وابستگی هنرتجسمی به شرایط اقتصادی فرد و جامعه را چگونه می‌بینید؟

حمید اسدزاده: طبعاً یک هنرمند عرصه تجسمی شاید بتواند دوره‌ای از زندگی خود را با محدودیت‌های اقتصادی و مالی، دست و پنجه نرم کند و بگذراند. ولی به هر حال از جایی به بعد برای یک هنرمند جهت اینکه بتواند توانایی‌های خود را در سطوح بالاتری ابراز کند، حوزه اقتصادی بسیار اهمیت دارد. هنرمند حرفه‌ای باید قاب حرفه‌ای داشته باشد، بوم حرفه‌ای داشته باشد، از رنگ‌های حرفه‌ای استفاده کند. باید بتواند در یک مکان حرفه‌ای نمایشگاه بگذارد. طبیعتاً تمام این‌ها مستلزم هزینه است و هنرمندی که نتواند این شرایط اقتصادی را تأمین کند، در بخش تولید اثر هم دچار مشکل خواهد شد.

مخاطب چطور؟ آیا علاقه مخاطب به هنر تجسمی هم وابسته به شرایط مالی و اقتصادی است؟

فروزان سلیمانی: قطعاً چرخش اقتصادی هنر مهم است. من معتقدم در ایران رفتن به سراغ هنرتجسمی جنون خاصی می‌طلبد! به این دلیل که در خیلی از کشورهای دیگر، هنرمند تجسمی می‌تواند از رشته خود کسب درآمد کند؛ اما در ایران نقاش‌ها غالباً شغل دومی هم دارند، پس نمی‌توانند آن حجم از کاری را که یک هنرمند نقاشِ تأمین در کشور دیگر ارائه می‌دهد را داشته باشند؛ اما هنرمندان ما بسیار سخت‌کوش هستند و من معتقدم نقاش‌های موفقی را که در ایران دیده‌ام، جنون خاصی داشتند که توانستند شرایط را تحمل کرده و تاب بیاورند. به این دلیل که فکر می‌کنم عموماً هزینه‌هایی که بابت فروش آثارشان دریافت می‌کنند، هزینه‌هایی نیست که بتواند زندگی خود را با آن تأمین کنند.

شما گفتید مخاطب! مخاطب برای دیدن آثار هنری نیاز به پرداخت هزینه ندارد. در بسیاری از گالری‌ها می‌تواند بدون بلیت و پرداخت وجهی به تماشای آثار بنشیند و برداشت خود را داشته باشد، ولی کلکتور که با خرید و فروش در ارتباط است، می‌تواند صرفاً مخاطب هم نباشد و نمی‌تواند تأثیر آن‌چنانی هم بگیرد یا ممکن است به عنوان یک بیزینس به آن نگاه کند. مثلاً روی آرتیستی که گالری‌دار، آینده روشنی را برایش متصور است، سرمایه‌گذاری می‌کند.

آیا فکر می‌کنید اگر جامعه ثروتمند باشد، به خرید آثار هنر تجسمی اقدام می‌کند؟

حمید اسدزاده: خیر! به این دلیل که روی فرهنگ این موضوع باید کار کرد. ما در کشور خودمان فرهنگ خرید کادو داریم. چیزهایی را برای دیگران به عنوان هدیه می‌بریم و می‌توانیم این موضوع را این‌گونه طرح کنیم؛ فردی در همین شهر که دارای تمکن مالی است، آیا به لحاظ تصویری درک بالایی دارد؟ لزوماً این‌گونه نیست! کسانی با وضعیت خوب مالی هستند که اساساً نه تابلو می‌شناسند و نه نقاشی و طبعاً در منزل خود هم چنین چیزهایی را ندارند و در واقع علاقه‌ای به خرید نقاشی ندارند. پس این بیشتر بحث عدم شناخت است؛ یعنی ما متوجه نیستیم که کالایی انسانی می‌خریم و وارد خانه می‌کنیم که در آن فکر و اندیشه است. می‌توان ساعت‌ها راجع به آن صحبت کرد و یا نوشت. حتی از رابطه با آن می‌توان به نتیجه‌ای در زندگی رسید و یا به پرسشی از درون انسان پاسخ گفت، همانند خواندن یک شعر یا گوش دادن به یک موسیقی خوب. ولی این دیدگاه هنوز در ایران شناخته نشده که یک تابلوی نقاشی امکان دارد بتواند زندگی و یا نگرش یک فرد را به واقعیت تغییر دهد! به همین خاطر معمولاً به عنوان یک کالای ارزشمند در جامعه شناخته نمی‌شود که شخصی هم اگر دارای تمکن مالی است، بخواهد آن را برای خود بخرد و نگه دارد.

جمله جالبی از یک دوست اهل هنر تجسمی شنیده بودم، این که وقتی یک تابلوی نقاشی می‌خریم، به جز حضور فیزیکی یک کالا و یا تصویری زیبا، در واقع روح و اندیشه خالق اثر را نیز به منزل خود آورده‌ایم و این ارزشمند است.

حمید اسدزاده: کاملاً درست است. یک نقاش واقعیت را در خود زندگی می‌کند و نگرش خود از واقعیت را بیان می‌کند. پس در واقع بخشی از خود را نیز به همراه نقاشی به خریدار اثر هدیه می‌دهد؛ اما این موضوع به آموزش مخاطب در مورد نحوه دیدن آثار نقاشی نیازمند است. پرسش این است که این آموزش عمومی از کجا باید اتفاق بیفتد؟ آیا فقط یک گالری‌دار توانایی آموزش عمومی در سطح اجتماع را دارد؟ طبیعتاً رسانه‌ها باید بیشتر به این موضوع بپردازند. نقاش کار خود را انجام می‌دهد و اثرش در گالری نصب می‌شود و افراد علاقه‌مند، با نگاه و تحلیل آن، با یکدیگر گفتگو می‌کنند و تأثیراتی را از آن خواهند گرفت. ولی در سطح عمومی چنین اتفاقی نمی‌افتد.

 آشنایی با دنیای هنر تجسمی را تا چه اندازه در بالا رفتن سطح شعور جامعه مؤثر می‌دانید؟

فروزان سلیمانی: خیلی زیاد، من فکر می‌کنم یکی از تأثیرگذارترین رشته‌های هنری به لحاظ انتقال اندیشه، هنر تجسمی است. چون با یک فریم تصویر، بدون صرف زمان برای مخاطب، با یک جهان روبرو می‌شویم و این بسیار تأثیرگذار است؛ یعنی شاید لزومی نداشته باشد که مخاطب صدها صفحه بخواند و یا مانند موسیقی وارد دنیای انتزاعات شود، مستقیم و با یک تصویر وارد متن می‌شود، پس مستقیم‌ترین حالت ارتباط را می‌تواند داشته باشد.

البته موضوع به این برمی‌گردد که مخاطب به شناخت و آگاهی رسیده باشد تا بتواند یک تابلوی نقاشی را برای خود تأویل، تفسیر و تعبیر کند. با این پیش‌فرض آیا شما شرایط آموزش هنرهای تجسمی را در سطح مدارس می‌پسندید؟

فروزان سلیمانی: خیر، متأسفانه در آمل، خصوصاً در مدارس کودکان، اتفاق خیلی بدی رایج است! حساس‌ترین سن تربیتی و رشد را کودکان ۴ تا ۷ سال دارند و این در حالی است که غیرمتخصص‌ترین مدرسین در این دوره تدریس مشغول هستند! کسانی که تازه فارغ‌التحصیل شده‌اند و یا در حال گذران دوران هنرجوی خود هستند، وارد این حیطه آموزشی می‌شوند که قطعاً تخصص کافی برای این کار ندارند. کودکان هم بسیار حساس هستند و چون در این دوران آموزش صحیح ندیده‌اند، وقتی به سن نوجوانی می‌رسند، برای گذران زمان آموزش هنر، به مطالب سطحی و سهل‌انگارانه تن در می‌دهند. حتی مدرسین هم نمی‌توانند با آن‌ها کار جدی انجام دهند، چرا که کودکی خود را درست و اصولی در این باب نگذرانده‌اند. ضمن اینکه بسیاری از همین مدرسین به روز نیستند. شما ببینید سی سال معلمی چیزی را درس می‌دهد و عملاً از شکل تدریس او تجدید نظر خواسته نمی‌شود، خصوصاً امروزه که شکل هنر معاصر ما روزانه تغییر می‌کند، پس مدرسین مدارس نیاز به اطلاعات و آگاهی بسیار زیادی خواهند داشت.

حمید اسدزاده: من معتقدم موضوع ما فراتر از مدرسه است. این جریان از آموزش‌های قبل از مدرسه آغاز می‌شود تا دوران دانشگاه و در واقع سیستم آموزش ما سیستم ناکارآمدی شده است. وقتی یک دانشجو فارغ‌التحصیل می‌شود، عملاً کاری بلد نیست و تازه باید در حیطه کار قرار گیرد و بنا به فشار اقتصادی زندگی، کاری یاد بگیرد. همه این‌ها ضعف محیط آموزشی ما است. همان‌طور که خانم سلیمانی گفتند؛ در هنر تجسمی کودک، نوجوان و بزرگسال در خود شرایطی دارند که اگر هر کدام از این دوره‌ها درست گذرانده نشود، یعنی در دوران کودکی آموزش درست انجام نشده باشد، در نوجوانی موفقیتی حاصل نخواهد شد و سلسله‌وار این موضوع ادامه خواهد یافت.

photo_2018-10-16_13-46-17

چه رابطه‌ای بین هنر تجسمی و خلاقیت فرد وجود دارد؟ از دو دیدگاه، یعنی فرد باید چقدر خلاق باشد تا وارد این عرصه شود و یا آن را درک کند و اینکه چقدر هنر تجسمی در خلاقیت و دیدگاه و جهان‌بینی فرد می‌تواند تأثیرگذار باشد؟

حمید اسدزاده: ما در دو رشته خیلی زود می‌توانیم استعداد افراد را ببینیم؛ یکی ورزش و دیگری هنر است. در هر دو این عرصه‌ها افرادی که مستعد هستند، خیلی زود شناخته می‌شوند و نسبت به سایرین در کارهای مربوطه، خود را یک سر و گردن بالاتر نشان می‌دهند؛ اما اینکه در مسیر تکامل این موضوع با چه آموزش‌ها و یا موقعیت‌هایی روبه‌رو می‌شوند که بتواند استعدادهای خود را در مسیر قرار دهد و خود را بروز دهند، بحث دیگری است.

 اما در مورد دوم باید عرض کنم که نقاش ابتدا باید خود به خلاقیت برسد. اگر ما نقاشی را یک فن بدانیم به این معنی است که مثلاً ما تصویر یک درخت یا خیابان یا طبیعت و یا صورت را درست نقاشی کنیم؛ اما به اعتقاد من نقاشی فقط فن نیست، وقتی بحث خلق مطرح می‌شود، یعنی از بدو و ناخودآگاه و درون تولید کردن! خلق یک آغاز دارد، یعنی از هیچ آغاز کردن، یا از نیستی به هستی رساندن، اما وقتی صورتی کشیده می‌شود، نمی‌توان مدعی شد که از نیستی به هستی رسیده است و صرفاً یک تصویر موجود، نقاشی شد؛ اما نقاشی قرار است چیزی را از نیستی به هستی تبدیل کند، یا مثالی از هستی باشد که آن را در درون خود تجربه کرده است.

البته ما در موسیقی هم چنین مبحثی داریم. اینکه فردی صرفاً نوازنده باشد و یا خالق اثر، بسیار متفاوت است. خیلی‌ها نت را می‌بینند و می‌نوازند، اما خالق نیستند!

حمید اسدزاده: بله ما چنین چیزی را در همه رشته‌های هنری داریم. در شعر، تئاتر و غیره. اساس هنر بر پایه خلاقیت شکل می‌گیرد، به همین دلیل است که معتقدیم هنر دائماً در حال تحول است و در درون خود نوخواهی دارد. هنرمند دائم به خود و به واقعیت مراجعه می‌کند. به نیازها و خواسته‌های خود و جامعه فکر می‌کند. هنر نیز در راستای همین موضوعات آفریده می‌شود. به همین دلیل خلاقیت اول از همه روی خود هنرمند تأثیر خواهد گذاشت و نگاه هنرمند دائماً در محک قرار خواهد گرفت. هر چیزی که خلاقانه، بدیع و نو باشد، می‌تواند دیدگاه مخاطب را هم نسبت به واقعیت اطرافش تغییر دهد. شعر، موسیقی، تئاتر و نقاشی اگر در خود خلاقیت داشته باشد، می‌تواند مخاطب را با پدیده‌ای تازه از جهان روبرو کند و من فکر می‌کنم اگر مخاطب حرفه‌ای باشد، می‌تواند این پدیده را دریافت کند و با آن همراه شود و زندگی کند.

فروزان سلیمانی: من با بخش دوم صحبت‌های آقای اسدزاده کاملاً موافقم. ولی در بخش اول به هیچ وجه استعداد را ذاتی نمی‌بینم و به نظرم کاملاً اکتسابی است. من در این سال‌های آموزش و تدریس به این نتیجه رسیده‌ام و شاهد این بوده‌ام که هر چیزی با تمرین به دست می‌آید. چیزی به نام استعداد که ما با آن آشنا هستیم، برای ورود به عرصه هنر، حتی اگر در ابتدا وجود نداشته باشد، قطعاً با تلاش به دست خواهد آمد. معمولاً کسی که توانایی لازم را برای به دست آوردن چیزی ندارد، تلاش خود را دو چندان می‌کند و در نهایت آن را به دست خواهد آورد؛ اما بسیار دیده شده کسی که استعداد و توانایی لازم را دارد، در طول زمان تلاش زیادی برای به دست آوردن آن نخواهد کرد. فراموش نکنیم دوره ابتدایی و هنرجویی در واقع دوره سخت و پر زحمتی است و اگر هنرجو ساعت‌ها کار و تمرین نداشته باشد، هنر با او گره نخواهد خورد و در او نخواهد نشست. یک فرد با استعداد این دوره را حذف می‌کند و تمرین زیاد را لازم نمی‌بیند، پس هنر با او درنمی‌آمیزد.

یعنی در واقع شما برای خروجی کار، استعداد را شرط نمی‌دانید، بلکه علاقه را مهم می‌دانید که تلاش را نیز به همراه خواهد داشت.

فروزان سلیمانی: بله علاقه و تلاش مهم‌تر از استعداد است و این را به تجربه می‌گویم. هنرجوهای با استعدادی داشتیم که نقاشان خوبی نشدند، ولی خیلی از بی‌استعدادترین شاگردانم، بهترین شاگردانم هستند! چرا که روزی ۸ ساعت نقاشی می‌کنند و یا با تمام وجود به هنر فکر می‌کنند. درست است که دیرتر از بقیه هر چیز ساده‌ای را به دست می‌آورند، اما چون تلاش بیشتری کرده‌اند، برای آن‌ها ماندگارتر شده است.

به عنوان هنرمندانی که سال‌ها به فعالیت حرفه‌ای در هنر تجسمی مشغول هستید، زیبایی و مبلمان شهری آمل را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

حمید اسدزاده: من واقعاً در این مورد از شرم نمی‌دانم که چه بگویم! در المان مقداری موفق‌تر بوده‌اند، اما جاهای مناسبی را برای نصب آن آثار در نظر نگرفته‌اند. حتی انتخاب سوژه‌ها بسیار بد بوده است؛ اما در مورد نقاشی شهری که اتفاق بسیار وحشتناک افتاده و عملاً از هر کسی در شهر که حتی از دوردستی بر نقاشی داشته است، خواسته شده که هر چه دوست دارند روی دیوارهای شهر بکشند. با کمترین و مختصرترین پول افرادی را مجاب کرده‌اند که بر در و دیوار شهر نقاشی کنند. آثاری که اصلاً زیرسازی هم ندارند. به هر حال یک اثر نقاشی در شهر باید ۱۰ تا ۱۵ سال ماندگاری داشته باشد، آن‌هم در شرایط برف و باران و غیره. دیوار باید زیرسازی شود تا اثر ماندگار باشد. یا انتخاب دیواری که کاملاً به خیابان اشراف داشته باشد و انتخاب سوژه‌ای که بتواند برای مردمی که در حال رفت و آمد هستند، تأثیرگذار باشد؛ اما هیچ‌کدام از گزینه‌هایی که عرض کردم، رعایت نشده است. پس هیچ تأثیری جز ویرانی تصویری، در ذهن مخاطب به جایی نمی‌گذارند!

در واقع با همین اتفاقات غیرکارشناسانه سلیقه مردم را پایین می‌آورند!

حمید اسدزاده: بله، به هر شکل برای انجام هر کاری باید به افرادی مراجعه کرد که رزومه مشخص دارند و یا کارشناس و متخصص هستند. دست‌کم نظر آن‌ها را بخواهند و بپرسند. متأسفانه بودجه بسیار هنگفتی برای این موضوع هزینه می‌شود، اما خروجی بسیار بدی دارد. کاش مقدار کارها کمتر بود تا با هزینه بیشتر با آثار ماندگارتر و دقیق‌تری در شهر روبرو می‌شدیم!

فروزان سلیمانی: من باید عرض کنم که خیلی برای آمل متأسفم! من اهل کرج هستم، ولی از سال ۸۹ در این شهر زندگی و خدمت می‌کنم. در حالی که هرگز برای شهر خود هیچ خدمتی نکردم، ولی زمانی که وارد آمل شدم، حداقل برای خودم سعی کردم محیطی پاکیزه‌تر بسازم. مبلمان شهری چیزی است که به شهر الحاق می‌شود، من فکر می‌کنم بسیار اسفبارتر از مبلمان شهری، مرمت و احیای مکان‌هایی است که ثروت این شهر هستند، ولی اصلاً دیده نمی‌شوند! در شهری که من زندگی می‌کردم، به دلیل نداشتن قدمت زیاد، ما هرگز بقعه‌ای نداشتیم و یا خانه‌های قجری و صفوی نداشتیم و یا بافت شهری قدیمی نداشتیم. من متأسفم از اینکه می‌بینم برای مرمت چنین آثاری، آنقدر افراد نابلد وارد این کار می‌شوند که تخصصی هم ندارند و هیچ هزینه درستی انجام نمی‌شود! از همه مهم‌تر اینکه هیچ دلسوزی وجود ندارد! چطور ممکن است مرمت بقعه‌ای که بیش از هزار سال قدمت دارد، بدون حضور یک متخصص و ناظر انجام شود؟ دورتادور بقعه را گچ کاری می‌کنند و تمام دیوارها و آجرچینی‌های آن را مخفی می‌کنند و از بین می‌برند و این اتفاقات وحشتناک است! فکر می‌کنم ما قبل از این که نیاز به مبلمان شهری داشته باشیم، نیاز به این داریم که از داشته‌های خود محافظت کنیم. ما به چه نقاشی روی دیواری نیاز داریم وقتی که یک نقاشی مجسم را تخریب می‌کنیم و یا آن را می‌پوشانیم و مخفی می‌کنیم؟

نظرتان راجع به هنر و علاقه‌مندان به آن در آمل چیست؟

فروزان سلیمانی: من به عنوان یک غیر آملی باید عرض کنم که در آمل و در حوزه‌های مختلف هنری چون ادبیات، موسیقی، نمایش و تجسمی، پتانسیل بسیار خوبی داریم. فقط فکر می‌کنم ما یک جایی بین سکون و پیشرفت مانده‌ایم! انگار وسط راه پله ایستاده‌ایم و نه خود به بالا می‌رویم و نه اجازه می‌دهیم کسی به بالا رود! احساس می‌کنم باید مقداری دیدگاه‌مان عوض شود.

 این شهر باید بزرگ شود و در واقع من به همراه این شهر رشد کنم. اگر شما که دوست من هستید از این پله صعود کنید و یک مرحله را بگذرانید، سایرین از مرحله بعد و پله بعدی شروع خواهند کرد و لازم نیست که از صفر حرکت آغاز شود. پس این ارتقایی که افراد می‌توانند به وجود آورند، به نفع همه شهروندان است و این باید باعث خوشحالی من باشد. اگر چنین نیست، فکر می‌کنم مشکل رفتاری است که باید در ما اصلاح شود!

شما این مشکل را از خود هنرمندان می‌دانید و یا از مسئولین شهر؟

فروزان سلیمانی: مسئولین که در جای خود مقصر هستند و تکلیف آن‌ها مشخص است! اما فکر می‌کنم این ما هستیم که باید مقداری ثروتمندتر رفتار کنیم. ما هستیم که به عنوان متولیان فرهنگ، فقر فرهنگی داریم و ما باید در خودمان اصلاحات به وجود آوریم. حالا اگر در این پروسه مسئولین به ما اضافه شدند، کار ما روند بهتری پیدا می‌کند، اما اگر اضافه نشوند، نباید مانع راه گردند.

حمید اسدزاده: من هم معتقدم شکافی که بین هنرمندان وجود دارد، مشکل ساز است. این موضوع بارها از طرف مردم ابراز شده که ما بتوانیم یک هدف و گفتمان همگانی‌تری داشته باشیم. طبیعتاً هنرتجسمی شهر ما کم هنرمند ندارد و اگر بین آن‌ها همکاری‌های وجود داشته باشد، این شهر می‌تواند بلوغ تجسمی را در خود داشته باشد، تأثیر بگذارد و مخاطبان وسیع‌تری را جلب کند.  انگار که فضای هنر تجسمی شهر نیاز به یک هیجان دارد و این هیجان را یک فرد مثل من به تنهایی نمی‌تواند ایجاد کند، بلکه باید همه افرادی که در این زمینه هستند دست به دست هم و با یک هدف مشخص، بتوانند موقعیتی را ایجاد کنند تا تأثیر شهری بگذارد. قطعاً خودمان هستیم که از این موضوع منفعت خواهیم برد.