سرویس معماری هنرآنلاین، فیلم در سه واژه کلیدی: اعتیاد، زابل و حسادت خلاصه می‌شود. شعله‌ور به شدت مسحور لوکیشن‌های انتخابی در سیستان و بلوچستان بوده و با طراحی اغراق‌آمیز سعی در جذابیت بیشتر دارد. (زیبایی دریاچه و کانتینرهایی که شبیه مصطبه‌های مقدس روی هم چیده شده‌اند را به خاطر بیاورید.) اما همین موضوع در نخستین اکران صدای اعتراض زاهدانی‌ها و اهالی منطقه را بلند می‌کند. به نظر می‌رسد باقی اجزای فیلم در خدمت این عنصر محوری ساخته و پرداخته می‌شوند. شخصیت‌پردازی اولیه فرید با چند کلیشه معمول آغاز می‌شود. اعتیادش را ترک کرده، پرخاش‌گر است، از همسرش جدا شده و همچنان متانول مصرف می‌کند. وضعیت اجتماعی و اقتصادی خانواده‌اش، با وجود پلان‌های طولانی اولیه معلوم نیست و تنها به سبک بعضی فیلم‌های آمریکائی تخصصی جذاب برای نقش اول فیلم تعریف کرده‌اند؛ ساخت و خلبانی هواپیماهای مدل که البته هیچ نقش منحصر به فردی در روند داستان ندارد. حتی وقتی به همین بهانه داستان تصادف او و پسرش شکل می‌گیرد. فیلم تلاش دارد فرید را مستأصل نشان دهد و در این راه تنها ماجرا و شخصیت‌های نیم‌بندی را وارد ماجرا می‌کند که بلافاصله از روند داستان خارج می‌شوند. ترفندهایی برای توجیه و باورپذیری سفر فرید به زاهدان که همچنان عقیم می‌ماند.

اعتیاد فرید تنها فرصتی است که درخشش بازیگری امین حیایی را فراهم می‌کند اما از ساده‌انگاری‌های عمومی در معرفی اعتیاد فراتر نمی‌رود مگر در همان محوریت نمایش لوکیشن‌های محسورکننده و صدالبته شعاری. همچنین است بهانه‌ای که برای رفتن به زابل و آشنایی با وحیده به کار می‌رود. در واقع خط قصه بر مسیری بنیاد می‌شود که از عمق پژوهشی و باورپذیری کافی برخوردار نیست. (این نظر با علم بر کسب سیمرغ بلورین فیلم‌نامه‌نویسی شعله‌ور در سی و ششمین دوره جشنواره فیلم فجر نوشته شده است.)

شاید مناطق دورافتاده از قانونمندی کمتری برخوردار باشند اما نمی‌توان پذیرفت که عامل سوختن یک مهمان مهم در حمام کمپ، بی‌هیچ پیگرد قانونی و جزای حقوقی، پنهان باقی بماند.

ورود پسر فرید به داستان هم این‌چنین سؤالاتی را دامن می‌زند. تکیه بر اتفاق برای سفر پسر فرید همراه غواصان به زابل، خارج از قاعده نشان می‌دهد. خصوصاً این که معلوم نیست چطور فرزندی که در میان خانواده طلاق با پدری نامتعادل و مادری که تنها شاخصه‌اش در فیلم؛ پرخاشگری و لجاجت است، بزرگ و تربیت‌شده، می‌تواند رفتارهایی متفکرانه و مسئولانه از خود به نمایش بگذارد و گاهی در مکالمه با پدر جملاتی شبه فیلسوفانه به زبان بیاورد.

سردرگمی در تعارفات قهرمان اسطوره‌ای داستان هم چیزی بیشتر از مستندهای تبلیغی تلویزیون ندارد. مردی افتاده که در بزنگاه مشکل، پسر نوید را (که ناگهان ایثارگر و خیره‌سر شده) نجات می‌دهد تا بیننده رقیق‌القلب را به گریه بیاندازد. اما معلوم نیست چرا باید میانه‌ مأموریتی نه چندان مهم، در سطح مراسم ریاست جمهوری از او تقدیر شود.

حسادت کلید واژه دیگری است که انتظار می‌رفت به عنوان شاخصه رفتاری فرید محوریت داشته باشد. فیلم در تحلیل این رفتار پا از یک نگاه آماتوری فراتر نمی‌گذارد. شعله‌ور تحلیلی روانشناسانه و دقیق و علمی از این خصوصیت ارائه نمی‌دهد. روانکاوی فرید به برداشت‌های سطحی محدود مانده و کشف تازه‌ای برای مخاطب به همراه ندارد. به ویژه این که این دست رفتارها در ترکیبی از وجوه متنوع شخصیتی واقع می‌شوند که فهم آن نیازمند این پرداخت همه جانبه است.

در مجموع آنچه در پایان فیلم برای مخاطب چندی به یادگار می‌ماند نه صدای تیتراژ پایانی با صدای شجریان (به سبک فیلم فارسی) و نه قصه‌ای با چفت و بست درست که تنها بازی قابل توجه امین حیائی و تصاویری - نه چندان واقعی - از زابل و مردم زابل است. اگر از فهرست جوایز باخبر باشید و تیزر و تبلیغات فیلم را پیش از نمایش دیده باشید، بعید است تماشای فیلم چندان رضایت‌بخش باشد. اگرچه به لحاظ بصری؛ شعله‌ور تصویری به یادماندنی برای پرده سینماهای ایران محسوب می‌شود.