به گزارش هنرآنلاین، طیبه سیاوشی شاهعنایتی نماینده تهران، ری، شمیرانات، اسلامشهر و پردیس در مجلس شورای اسلامی؛ شب چهارشنبه هفدهم مرداد ماه و همراهان، تماشاگر نمایش "افرا" به نویسندگی بهرام بیضایی و کارگردانی سهیل ساعی بودند.
پیش از آغاز نمایش پریسا مقتدی مدیر تماشاخانه سنگلج ضمن تشکر از حضور پرتعداد خانم سیاوشی در سالنهای نمایش، اظهار امیدواری کردند حضور ایشان الگو و فتح بابی برای حضور دیگر نمایندگان مجلس و مسوولین رده بالای کشور در سالنهای تئاتر کشور باشد تا موجب دلگرمی اهالی تئاتر و به خصوص گروههای جوان تئاتری گردد انشاالله.
بعد از اتمام نمایش نظر سیاوشی با اشاره به اینکه نمایش "افرا" از لحاظ تکنیکی کاملا به صورت مونولوگ اجرا شد، خاطرنشان کرد: من پیش از این چند نمایش به صورت مونولوگ دیده بودم، مثل "ماتریوشکا"ی پارسا پیروزفر، یا نمایش "عمو ابراهیم و گلهای قرآن" کوشک جلالی- که این را در بلژیک دیدهام- اجرای هردو هم خیلی خوب بود و کشش داشت. این اجرا هم یک نوع مونولوگ بود، با اینکه به ظاهر دیالوگ داشت ولی این دیالوگ بین دو طرف برقرار نمیشد و در طول نمایش تمام اکتها به صورت مونولوگ بود غیر از آخر نمایش که نویسنده خودش پایان خوش را اضافه کرد. به نظر من این به نوعی جالب بود که هرکسی در واقع دنیای خودش را روایت میکرد.
او در ادامه اضافه کرد: علیرغم اینکه دکور نمایش دکور سادهای بود ولی روایت بازیگران به عنوان راوی توانست فضاسازی خوبی کند و مخاطب را به فضای مورد نظر خودش ببرد، یعنی خانه قدیمی و اتاقهای متعدد آن را با اینکه ما نمیدیدیم ولی فضاسازی ایجاد شده توسط روایتهای بازیگران باعث شد که فکر کنیم آن خانه و آن اتاقها و آن خیابان و محله را میبینیم.
طیبه سیاوش اصل داستان به نوعی روایت گذر دردناک از جامعه سنتی به جامعه مدرن عنوان کرد و یادآور شد: اینکه چهارچوبهای قدیمی ناگزیر شکسته میشوند ولی در عین حال خانوادههای قدیمی- و در این نمایش ته مانده اشراف قاجار- به اصرار میخواهند شمایل خود را حفظ کنند، حتی به قیمت پیوند عقد و ازدواج با یک خانواده درجه پایین ولی صاحب عقل و مدبر به واسطه داشتن تحصیلات جدید.
او همچنین افزود: در کل سرنوشت افرا – که نمایش هم به نام او هست- داستان یک زن بود، زنی که در طول نمایش مظهر خِرَد است، در عینحال این خردمندی که برای او همراه با فقر و مهاجرت هست، در جامعههمچنان سنتی، برایش مشکلاتی بوجود میآورد. از روایت عشق دوچرخهساز تازه به دوران رسیده تا مباحثی مربوط به سرقت و مسایل از این نوع که برایش مطرح شد و همان مهاجرت از شهرستان– یا روستا- به شهر، که طبقه پایین بودن – و یا رعیت بودن- او را پررنگ میکرد.
سیاوش با بیان اینکه مرد قانون نمایش هم واقعا مرد قانون بود، خاطرنشان کرد: یعنی آن ایدهآلی که مدّ نظر همه ما است که یک قانونی بتواند همیشه در جامعه حکمفرمایی کند و جامعه را از کاستیها و پلشتیها حفاظت کند. قانون میتواند خیلی بی سر و صدا حاکمیتش را در جامعه داشته باشد و این نماد قانون هم، توانست با تکیه بر قانون به معنای مطلق، عدالت را در جامعه ایجاد کند.
او اضافه کرد: کاراکتر "ارزیاب"، روایت مردی است که در واقع تکنوکرات است، یعنی مظهر تکنوکراسی است در جامعه؛ یک آدمی که در قالب پذیرفته شده توسط خودش و جامعه در حال انجام وظیفه است و زمانی که نیاز باشد روش زندگیاش و شیوهای که در زندگی به کار گرفته به واسطه تکنوکرات بودن، به کارش میآید، و در آخر هم مطابق قانون با نوشته و امضایی که از شازدههای قاجار گرفت توانست زندگی افرا را نجات بدهد. در همین نقطه با شکست دادن شازده بدرالملوک موفق به شکست مظهر سنت قدیمی در جامعه شد و بالاخره قانون و مظاهر مدرنیته و مدنیّت، برای قرن جدید و برای زندگی معاصر توانست ظهور و بروز پیدا بکند.
نماینده تهران در ادامه گفت: ولی با وجود اینکه نمایشنامه رئالیستی است، در آخر با تخیل درآمیخته شد و اینهم یکنوع پایان است که به گفته پسرعموی خیالی که روایتگر نهایی این نمایش است؛ ما از بس پایانهای تلخ در هر نوع ژانری اعم از سیاسی، اجتماعی و غیره در شکل هنریاش دیدهایم بدون اینکه در پایان راهکار و یا برونرفتی از آن پایان تلخ به ما بدهد، این راوی ِ نهایی به نوعی حرف راست را گفت که مردم – و حتی منِ نوعی بعنوان یک مسوول- طالب آن هستند که به یک راهکار در پایان برسیم، در عین حال هنرمندان هم وظیفه خود را نشان دادن زخمهای جامعه میدانند و نه ارایه راه حل؛ ولی من معتقدم که این ارتباط باید برقرار بشود و چه اشکالی دارد که هنرمندان راهکار هم نشان بدهند، یا حداقل پیشنهاد بدهند، این را هم قبول دارم که میتواند برای همه موارد این اتفاق نیفتد، ولی برای بعضی موارد میشود ارایه راه حل یا پیشنهاد آن اتفاق بیفتد.
او در پایان تصریح کرد: کارگردان نمایش، سهیل ساعی در عین جوانی کارنامه قابل قبولی دارد و برآیند کار، خوب از کار درآمدهاست. ما بعنوان تماشاگر خسته نشدیم یعنی علیرغم زمان طولانی نمایش نزدیک به دو ساعت، این کشش را در ما ایجاد کرد که روایت را تا به آخر دنبال کنیم و به نظر من در کارگردانی و شیوه روایتش بسیار موفق بود. در آخر آرزوی توفیق دارم برای گروه بازیگران و تمام عوامل که متاسفانه نام تک تک آنها را نمیدانم. همینطور ممنونم از سرکار خانم پریسا مقتدی مدیر سالن سنگلج.