سرویس تئاتر هنرآنلاین: نمایش "خداحافظ باغ آلبالوی من" به نویسندگی و کارگردانی سارا مخاوات، نمایشی فلسفی و روانشناسی است که داستان آن زندگی روانی_ زیستی سه زن در حال روایت است. اندوه، خشم، بازآوری خاطرات، فقدان و افسردگی این زنان بازگو کننده رنج‌ها و ناکامی‌های آنها در طول مسیر زندگی است. باید بگویم شخصیت‌ها و انتخاب‌های ما در طول مسیر رشد و زیست‌مان پرورش و شکل گرفته می‌شود، اما بواسطه کهن الگوهایی که هر فرد در دوران کودکی و حتی ما قبل آن در طول این فرآیند با آن درگیر و گاهی آن را دچار پیچیدگی و خمودگی‌های زندگی می‌کند.

این نمایش با بازی‌های خوب، طراحی صحنه و لباس بسیار زیبا، نور پردازی‌های مناسب سبب شده مخاطب بیشتر با مضامین فلسفی و روانشناسی ارتباط برقرار کند. فضای فانتزی و رویاگونه نمایش که همواره با مفهوم درد و رنج فلسفی است و با هیچ نوعی از شکوه و جلال همراه نیست؛ به نوعی علاج ناپذیری انسان از شرایط کنونی زندگی را ترسیم می‌کند. 

این نمایش پدیده مهاجرت را به گونه‌ای دیگر به تصویر کشیده که انسان هیچ‌گاه از زمان و مکان خویش رضایت نداشته و همیشه زندگی دیگر را طلب کرده است و گاه و بی‌گاه رویا و دغدغه رفتن و رسیدن به مطلوب خود را دارد. تعداد بی‌شماری گفتمان در این اثر متولد شده است که متاسفانه بعضی از آنها مبهم و برای مخاطب عام قابل درک و فهم نیست و بیشترین نقد بر روی نگارش بعضی از دیالوگ‌ها است که قابلیت فهم سریع را به مخاطب دور از اندیشه‌های فلسفی و روانشناسی را نمی‌دهد و ممکن است به همین دلیل مخاطب خسته و برای او آن ذهنیت دلخواه را ایجاد نکند. 

ویژگی بارز و اصلی نمایش مدت زمان کوتاه آن است که باعث می‌شود نمایش ملموس‌تر باشد و از طولانی بودن آن کاسته شود تا حق مطلب بیان شود و دیگری نام‌های شخصیت‌های داستان است که ما را به یاد رمان و فیلم‌های اصیل می‌اندازد مانند بوواری و اسکارلت. 

نمایش "خداحافظ باغ آلبالوی من" هویت و بی‌هویتی، رویا و بی‌رویا بودن، تولد بودن و نبودن، هستی و نیستی، اسارت و رهایی را بسیار زیباشناسانه و ظریف به تصویر در آورده است.

این نمایش هر شب در سالن سایه ساعت ۸ به روی صحنه می‌رود.

سحر صنیعی

جامعه شناس و روانشناس