سرویس تئاتر هنرآنلاین: رویکرد ظاهراً نو و تجربی به تئاتر که گاهی در اجرا نشانگر هیچ پشتوانه تجربی، هنری و ساختاری از تئاتر نیست، جوانان جویای نام را به راه و روشی بسیار شخصی و مغایر با مدیوم تئاتر وا می‌دارد. در این رابطه اغلب عناصر ساختاری هم از متن و اجرا حذف می‌شوند، بی‌آن که نویسنده یا کارگردان بداند که حذف یک یا دو عنصر به عناصر دیگر متن و اجرا هم آسیب‌های جدی وارد می‌کند. در مواردی مشاهده شده که بعد از چنین حذفیاتی نویسنده و کارگردان به جایگزینی رو آورده‌اند و طرز تلقی اشتباه خود را از هنرهای دیگری مثل نقاشی، گرافیک و حتی کلاژ را به طور عمدی وارد اجرا کرده‌اند و عملاً آسیب‌های زیادی به تئاتر زده‌اند. این گروه‌ها معمولاً الگوهای کاری‌شان را از نمونه‌های تازه به بازار آمده خارجی می‌گیرند و درعمل هیچ اعتنایی به تعریف و معنی تئاتر ندارند؛ ذهن آن‌ها صرفاً بصری است و مهارت‌شان در"نمایه‌سازی"های ترکیبی چشم‌نواز است. پرفورمنس " آقا محمدخان" به نویسندگی گروه و با کارگردانی نوید معمار که هم اکنون در تالار مولوی اجرا می‌شود، نشانگر چنین رویکردی است.

اجرا خط روایی قابل تاملی ندارد و به صورت "سرفصل‌واری" صحنه‌هایی پشت سرهم نشان داده می‌شوند و کلام یا دیالوگی هم در بین نیست؛ اجرا بدون کلام و "شبه پانتومیم" است: حرکات بازیگران بسیار آرام، آهسته و دقیقاً به شیوه "اسلو موشن" انجام می‌شود. تاکید کارگردان تماماً بر نمایه‌سازی‌های ترکیبی است:  بر پرده انتهایی صحنه تصاویری اغلب گرافیکی و "لوگو" وار ارائه می‌شود و بازیگران جلو آن‌ها با ژست‌ها و حالات خاصی خود را به نمایش می‌گذارند؛ این ترفند شباهت بسیار زیادی‌ به عکاسی‌های "مدل" و "خاص" در  آتلیه‌های عکاسی حرفه‌ای دارد که در آن تعدادی زن و مرد به نوبت و به عنوان مدل عکاسی جلو پرده‌های  تصویری یا پوسترهای بزرگ با ژست‌های طراحی شده‌ای میزانسن‌دهی می‌شوند  و عکس‌ها نهایتاً به نشریات ارائه و یا فروخته می‌شود. تنها تفاوتی که این جا وجود دارد، ارائه یک خط روایی نسبتاً مبهم است که آن هم امتیازی  به حساب نمی‌آید، چون به رغم عنوان پرفورمنس و محوریت دادن به آقا محمدخان، این شاه شخصیت‌پردازی نمی‌شود. آدم‌های دیگر هم دچار همین ناشناختگی‌اند: همه آدم‌ها به عروسک‌ها یا مجسمه‌های نسبتاً متحرکی شباهت دارند که در یک بازی ناخواسته برای تصویرسازی به بازی گرفته شده‌اند؛ باید یادآور شد تصویرسازی‌ها علاوه برعکاسی‌های عامدانه و طراحی شده به "اسلاید سازی" هم  بی‌شباهت نیستند، زیرا بسیار منقطع و همانند پلان‌های تک فریم  به  شکل نوبتی شکل داده می‌شوند.   

از آن جایی که تصاویر پس زمینه‌ای که بازیگران جلو آن ژست می‌گیرند یا ظاهر می‌شوند گرافیکی و مجازی‌اند، عملاً صحنه ترکیبی کلاژگونه و گرافیکی داشته یا موتیف مجازی و حقیقی است و ترتیب و تفاوت تصویری صحنه‌ها در کل به ورق زدن یک آلبوم تصویری نمایه‌ای شباهت پیدا کرده است. در یکی از صحنه‌های پایانی از تصویر پرده‌ای و دیواری "جنگ رستم با اکوان دیو" هم برای پس زمینه‌سازی تصویری استفاده می‌شود که تناقضات اجرا را دو چندان کرده و مثل بقیه حاوی هیچ تاویل دراماتیک نیست. تلاش کارگردان هم برای تاویل‌دار کردن اجرا فقط در یک صحنه تا اندازه‌ای مشهود است: آقامحمدخان از زن جوان به آرامی فاصله می‌گیرد و روبه سمت چپ صحنه  قدم برمی‌دارد؛ نور سفید پرده عمودی و انتهایی صحنه هم همراه او به تدریج جلو می‌رود تا آن‌که زمینه پشت سر او که زن جوان در آن ایستاده، کاملاً تاریک می‌شود؛ این تنها صحنه معنادار اجراست و البته مضمون و مفهومی عامدانه هم به حساب می‌آید.

هیچ دلیل و نشانه‌ای جز ریخته شدن خون بر روی قسمت پائین پیراهن، نشانگر این‌که فرد مورد نظر آقامحمدخان قاجار است، وجود ندارد: او می‌تواند هر فرد دیگری  باشد. اجرا در اصل بازی با نور و صحنه و تصاویر گرافیکی است. استفاده از موسیقی بدون کلام با نوع اجرا هماهنگی دارد، اما آواز  زن خواننده که از بلندگو پخش می‌شود با اجرا همخوان نیست، چون اولاً اجرا بدون کلام است و دوماً خود آواز هم چیزی به محتوا اضافه نمی‌کند.

حرکت آهسته و "اسلو موشن" بازیگران در تمام طول اجرا با توجه به بی‌کلام بودن پرفورمنس عملاً مزید بر علت شده و تماشاگر را خسته و بیزار می‌کند. فقط طراحی  لباس‌ها مناسب است.

بازیگری به آن شکلی که در تئاتر مطرح است در این اجرا دیده نمی‌شود: چون اساساً پرسوناژی شکل نمی‌گیرد و مقوله شخصیت‌پردازی در کار نیست؛ همه چیز قراردادی، شخصی و بدون توجه به الزامات و اقتضائات مدیوم تئاتر طراحی و اجرا می‌شود. هیچ فراز و فرود یا نقطه اوجی وجود ندارد و همانند اکثر پرفورمنس‌ها، "طراحی‌های ذهنی، شخصی، نمایه‌ای و بصری" برهمه چیز برتری پیدا کرده است: یعنی فقط دیالوگ حذف نشده، بلکه شیوه بسیار آرام حرکت بازیگران (که یک اجرای سی دقیقه‌ای را تا یک ساعت  و نیم کش داده و برای تماشاگران بسیار تحمیلی و دافعه‌زاست) و عدم شکل‌دهی صحنه‌های کنش‌زای دوسویه یا چند سویه و نیز کمرنگ شدن عنصر مهم پرسوناژ و بی‌توجهی به نقطه اوج و غفلت از گره‌افکنی و گره‌گشایی هم دیده می‌شود؛ یعنی عملاً چیز قابل توجهی از تعریف و ساختار نمایش به جای نمانده است؛ کارگردانی هم صرفاً در تاًکید بر طراحی‌ها، ورود و خروج بازیگران و قرار دادن آن‌ها در برابر پس‌زمینه‌های تصویری گرافیکی خلاصه شده و نشانگر خلاقیتی تئاتری  نیست. در این پرفورمنس نوعی نامتعارف‌نمایی مورد نظر بوده که مملو از ضعف‌ها و نارسایی‌هاست و تماشاگران را ناراضی و خسته می‌کند.