تمام دیوارهای این خانه پر است از آثار زیبای نقاشی. استفاده از رنگهای ناب با غلبه رنگهای سرد، بهخصوص انواع آبیهایی که با رنگهای مختصر گرم و خاموشی نظیر نارنجیها، زردها و قهوهایها همراه شده و هارمونی ملایمی را بهوجود میآورند؛ و این همه آن چیزی است که در تابلوها می بینیم. با گام هایی آهسته و لرزان در حالی که همسرش وی را همراهی می کند به استقبال مان می آید. استاد احمد اسفندیاری را می گویم. استاد اسفندیاری، پدر نقاشی معاصر ایران، متولد ۱۳۰۱ دیروز پا به سن ۹۱ سالگی گذاشت. ۹۰ سالی که به گفته خود حاصلش خلق بیش از ۴۰ هزار تابلوی نقاشی است. ما (من و عکاس خبرگزاری)امروز میهمان این هنرمند برجسته کشور هستیم. وقتی حالش را می پرسم می گوید: «بیمارم. مرتب همه چیز را فراموش می کنم. اسم ها، خاطره هاو...» راست می گوید. هر چه با او بیشتر حرف می زنم بیشتر او را از خاطره هایش دور می کنم. احساس می کنم آنقدر گیج شده است که بهتر است فقط بنشینم و در سکوت دانسته هایم را در باره اش مرور کنم. پدر و مادر احمد اسفندیاری؛ کرمانی بودند، خودش در تهران متولد شد و اجدادش مازندرانی بودند. او از زمان بچگی نقاشی را دوست داشته و تا
آنجا که یادش می اید چیزهایی را خیالی میکشیده است.جسته و گریخته می گوید:دبستان که بودم خیلی معروف بودم در نقاشی. اما در واقع این پدر بود که اشتیاق او را می بیند و او را به پیش یکی از شاگردان کمال المک می برد.اما وقتی نقاشی او را می بیند می گوید او نیازی به استاد ندارد و اینگونه احمد اسفندیاری به دانشکده تازه تاسیس هنرهای زیبا می رود و ثبت نام می کند. او و جوادیپور با هم لیسانس گرفتند. در دوره بعد بریرانی، سپهری، و شیبانی با هم بودند. و دور قبل ترش ضیاپور و دیگران. با آن که احمد اسنفدیاری رفته رفته به شکل نسبتاٌ خوب نقاشی ذهنی را انجام میداد، اما بیشتر مجذوب نقاشی از طبیعت و به روش امپرسیونیستی و پست امپرسیونیستی - روشی که در هنرکده آموخته بود - شد طبیعت و طبیعت بیجانهایی از گل و گیاه، بیشترین موضوعاتی هستند که او به آنها می پرداخت.ضربه قلمهای آزاد، حذف جزییات و سادهسازی، از خصوصیات کاری این زمان او بود. از مرور یک جانبه روند کاری او بیرون می آیم. یادم می آید رو به روی خود استاد نشسته ام. اینجا میدان مادر، خیابان رازان جنوبی، کوچه یکم، پلاک ۱۰ است. منزل استاد احمد اسفندیاری.اما استاد این روزها را
در حالی سپری می کند که مرور خاطرات شفاهی اش هم در سایه بیماری آلزایمر به فراموشی سپرده شده است. وقتی از آثارش در بی نال هایی که مرتب از سال های ۳۷ تا ۴۵ شرکت داشته می پرسم آثارش را به درستی به یاد نمی آورد. حتی سفرهای داخلی و خارجی که در تمام این سال ها برای برپایی نمایشگاه های انفرادی و گروهی داشته . اما من می دانم چه سال هایی آثارش خطوط ریتمیک با ساختاری هندسهگون یافته یا کی پرسپکتیو خطی را حذف کرده، و اشیا و آدمها به نهایت ساده شده اند، تا به صورت مجموعهای از خطوط و سطوح رنگین، هارمونی بدیعی را شکل بخشند. یا چند نمونه از کارهای سال ۱۳۴۵،او را که همه جا هم می گویند تداعیگر فرشها و کاشیکاریها و معرقهای ایرانی است دیده ام. می دانم اسفندیاری در بخش دیگری از تجربههای خود به استفاده از شکلهای تصادفی میپردازد که از گذاشتن مقوا بر رنگهای ریخته شده روی پالت حاصل میآید. او بعد از این عمل شکلهای تصادفی را به نفع ذهنیت خود تغییر میداد. یا رنگگذاری به صورت پُر حجم و با استفاده از کاردک که شیوه دیگری است که وی در اواخر سالهای چهل تجربه میکند. می دانم حتی که چند سالی در وزارت فرهنگ و هنر و در
هنرستانهای هنر به تدریس میپردازد و در پانزده سال آخر تدریس، مجدداً به آموزش و پرورش بازمیگردد و در دبیرستانهای دخترانه، نقاشی و ادبیات درس میدهد و سرانجام در سال ۱۳۵۴ بازنشسته می شود.اما وقتی به این سوال که در سال های تدریس مهم ترین نکته ای را که همیشه به دانش آموزان و دانشجویانش یادآور می شده چه بوده، می رسم و پاسخی نمی شنوم با خودم می گویم چقدر دیر برای پرسیدن اینهمه سوال آمده ام. امروز به دیدن استاد اسفندیاری آمده ایم نه برای اینکه آثارش را بشناسیم یا با سبک کارهایش آشنا شویم این همه را می توان با تایپ تنها نام استاد در صفحه های اینترنتی به طور کامل مشاهده کرد. امروز میهمان استاد هستیم تا جویای حالش شویم. اما آنچه بیش از همه باعث تاثرمان شد این است که استاد تنهاست در حالی که به پرستاری تمام وقت احتیاج دارد. بسیاری از آثار ارزشمندش به دلیل کمبود جا زیر تخت ها و داخل گونی ها در حال از بین رفتن است. آثاری که می تواند یادآور هنر پیشروان سبک نقاشی مدرن کشورمان باشد. انتهای پیام/مریم تهوری/31
کد خبر:
11944
دیدار با احمد اسفندیاری،پدر نقاشی معاصر ایران به بهانه تولد 91 سالگی اش
برگی از تاریخ هنر در خیابان رازان
هنرآنلاین/ درب منزل که به رویمان باز می شود گویی پا به تاریخ هنر گذاشته ایم. خانه ای قدیمی و زیبا که زیبایی اش را نه از معماری بنا که از تابلوهای نفیس و زیبای نقاشی وام دار است.