سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: فهیمه رحیمی را می‌توان از نویسندگان تاثیر گذار روزگار خود دانست. شاید این ادعا کمی عجیب به نظر برسد ولی اگر تنها به این دلیل اقامه کنیم که نویسندگان بسیاری دنباله رو نوع رمان نویسی او شدند، می‌توان برای دامنه تاثیر گذاری آثار رحیمی بسنده باشد. "ابلیس کوچک"، "اتوبوس"، "آریانا"، "اشک و ستاره"، "باران"، "بانوی جنگل"، "پاییز را فراموش کن"، "پریا"، "پنجره"، "تاوان عشق"، "حرم دل"، "خلوت شب‌های تنهایی"، "خیال تو"، "روزهای سرد برفی" تنها برخی از آثار این نویسنده هستند.

فهیمه رحیمی در خرداد سال ۱۳۳۱ در تهران به دنیا آمد. پدرش در کارخانه گلیسیرین و صابون کار می‌کرد و در خیابان شهباز تهران زندگی می‌کردند. نخستین فعالیت ادبی جدی وی نوشتن قطعه‌ای ادبی با عنوان دلم برای پروانه می‌سوزد در ۹ سالگی بود. او تجربه کار در زمینه خبرنگاری ورزشی و ادبیات کودکان را نیز در کارنامه داشت.

فهیمه رحیمی در ۱۷ سالگی ازدواج کرد که حاصل آن، یک پسر و یک دختر بود. فهیمه مدتی در یک حوزه علمیه در محله آب‌منگل تهران به تحصیل دروس دینی پرداخت. او با مهاجرت به کرج، به عضویت کتابخانه شهر و حلقه ادبی پروین اعتصامی درآمد و نویسندگی را به صورتی جدی تر ادامه داد. رحیمی اولین کتاب خود را با عنوان "بازگشت به خوشبختی" در سال ۱۳۶۹ منتشر کرد. او ۲۳ عنوان رمان نوشت و منتشر کرد که بسیاری از آن‌ها به صورت متعدد و پی‌درپی به چاپ مجدد رسید. رحیمی هم‌چنین آثاری را برای کودکان نوشته که هیچ‌کدام به چاپ نرسیده‌است.

این نویسنده صبح روز ۲۸ خرداد ۱۳۹۲ در بیمارستان مهر تهران درگذشت

سبک موسوم به عامه‌پسند

حسن میرعابدینی، نویسنده کتاب صد سال داستان نیسی در ایران، درباره فهیمه رحیمی، نویسنده سبک موسوم به عامه‌پسند، می‌نویسد: "منتقدان تاکنون پاورقی‌نویس پرتیراژی چون فهیمه رحیمی (متولد 1331) را جدی نگرفته‌اند، اما واقعیت این است که او در میان جوانان خوانندگان بسیار دارد و آثارش مشغله‌های ذهنی خاصی را بازتاب می‌دهد، پس‌ راه حل در نادیده گرفتن یا نفی پاورقی‌ها نیست‌، بلکه باید کوشید به قول گلدمن، پیوند میان "ساخت‌های ذهنی پاره‌ای از گروه‌های اجتماعی و ساخت‌های اثر هنری" را کشف کرد.

موفقیت این نوع نوشته‌ها در حدی است که آن‌ها را به رویدادی جامعه‌شناختی بدل کرده و توجه به کیفیت ادبی آن‎ها را در مرتبه بعدی قرار می‌دهد...

زنان که در جریان انقلاب و پی‌آمدهای سیاسی - اجتماعی آن به شکلی گسترده حضور داشتند‌، می‌خواهند از مسائل‌، ترس‌ها‌، خواسته‌ها و آرزوهای خود سخن بگویند. از همین‌روست که در سال‌های پس از انقلاب‌، شاهد شکوفایی ادبیات زنانه‌ایم. بخش عمده‌ای از خوانندگان رمان را هم زنانی تشکیل می‌دهند که وقت بیش‌تری را در خانه می‌گذرانند و فراغت بیش‌تری دارند..."

مایه‌های تکراری پاورقی‌نویسان

میرعابدینی در "صدسال داستان‎نویسی" می‌نویسد: رحیمی مایه‌های تکراری پاورقی‌نویسان پیشین را تکرار می‌کند،‌ بی‌آن‌که از نظر شیوایی نثر یا ایجاد تعلیق‌های داستانی به پای آن‌ها برسد. در اغلب داستان‌هایش به مضمونی واحد می‌پردازد: اساس روایت ماجرای عشق زن و مردی است که هر یک همسری دیگر می‌گزینند،‌ اما دست برقضا همسران‌شان می‌میرند‌، آن‌ها از قید تعهد رها می‌شوند تا دوباره به وصال هم برسند: جدایی و پیوستن. زنان رمان‌های او به راحتی از خواسته‌های غریزی خود سخن می‌گویند و در راه رسیدن به آن‌ها می‌کوشند...

این آثار بیش از این‌که بنمایاند خوانندگان چه چیزی را حقیقت می‌پندارند،‌ نشان می‌دهد آنان آرزو دارند که چه چیزی حقیقت می‌داشت: زنی که در عالم واقع نمی‌تواند به معشوق برسد‌، با آرزوی مرگ همسر خود و همسر او‌، در فضایی خیالی به خواسته‌اش می‌رسد. به این‌سان‌، بی‎آن‌که قراردادهای اجتماعی و اخلاقیات متعارف آسیبی ببیند، ‌قید و بندها از سر راه برداشته می‌شود.

زنان عاشق‌پیشه - و البته عفیف - از ماجراهای عاطفی و احساسی خطرناک‌ می‌گذرند‌، رنج و صبوری پیشه می‌کنند،‌ نقشی را بازی می‌کنند که جامعه برای آنان تعیین کرده است و عاقبت به مقصود می‌رسند‌؛ بی‌آن‌که نقشی تعیین‌کننده در جامعه توصیف‌شده در داستان بیابند...

دختران جسور

رحیمی با دست گذاشتن بر احساسات و رؤیاهای دختران جوان برای یک زندگی عاطفی پرشمارگان می‌شود. دختران جسور داستان‌هایش پنجره عشق را به روی مردان اخمو و جدی می‌گشایند و احساسات خفته آنان را بیدار می‌کنند.

در جامعه اخلاق‌گرا‌، آثاری که به مسائل عشقی - البته پوشیده در لفافه اخلاق - می‌پردازند‌، خواستار فراوان دارند. رحیمی با نمایش روابط آزاد زن و مرد نوعی انبساط روحی برای خوانندگان خود پدید می‌آورد، از این‌رو داستان‌های "گستاخانه"اش در دل خوانندگان جوان جا باز می‌کرد و آنان از این آثار برای خود الگوهای رفتاری برمی‎گیرند، یعنی این داستان‌ها ضمن این‌که گرایش فرهنگی قشرهایی از جامعه را می‌نمایانند‌، سازنده سلیقه برای آنان و رشددهنده چنین گرایش‌هایی هم هستند: نوعی رابطه متقابل در کار است...