سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: آمریکا به مثابه سرزمین تمامیت خواهی چه از نظر سیاسی و چه از حیث اقتصادی  همیشه در تیررس هنرمندان، نویسندگان و شاعران جهان بوده است. این موضوع در قرن بیستم -خصوصا نیمه دوم- آن چنان پربسامد شد که "آمریکا" بیش از آنکه در متون ادبی به شکل اسمِ خاص بروز کند، معنایی استعاری و سیاسی پیدا کرد.

منتقدان و نظریه پردازان از سویی، و داستان‌نویسان و شاعران از سوی دیگر در صف مقدم اعتراض به بنیان‌های فرهنگی، سبک زندگی مصرف‌گرایانه و سیاست سلطه طلبانه آن برآمدند. گاه هنرمندانی غیرآمریکایی به سراغ آن می‌رفتند و گاه هنرمندانی زاده و پرورش یافته آمریکا. شاعران آمریکای لاتین از جمله پابلو نرودا یا فدریکو گارسیا لورکا بارها آمریکا را موضوع شعر خود  کردند یا دست کم بخشی از بن‌مایه‌های اعتراضی‌شان را به همین موضوع اختصاص دادند.  مثلا در سطری ازشعر مشهور "چکامه‌ای برای والت ویتمن" از فدریکو گارسیا لورکا به فارسیِ بیژن الهی چنین می‌خوانیم: "مرغزاران را/ رقص دیوارها می‌آشوبند، و آمریکا از ماشین‌ها و گریه‌ها خفه می‌شود."

اما مهم‌ترین منتقدان عصرِ نو آمریکا نویسندگان و شاعران آمریکایی بودند. آشکاراترین مواضع سیاسی در این زمینه  از سوی یکی از مهم‌ترین جنبش‌های ادبی سده بیستم آمریکا یعنی نسل بیت اتخاذ شد. نویسندگان و شاعران آوانگاردی نظیر جک کرواک، ویلیام بارز، آلن گینزبرگ یا گریگوری کورسو به انحای مختلف این اعتراض را نمایش داده‌اند، حتی به شکلِ نمایشی خیابانی با گریم کردن خوکی به نمایندگی رئیس جمهور آمریکا. جک کرواک در رمان‌های معروفی نظیر "ولگردهای دارما" یا "در راه" در صدد دگرگون کردن بنیان‌های سبک زندگی آمریکایی‌ها برآمد، نویسنده‌ای نظیر ویلیام بارز با زندگی دیوانه‌وار و آثار آوانگاردش  انتقادهای سرسختانه‌ای علیه حکومت ابراز کرد و شاعر بزرگی مثل گینزبرگ به سیاق هم نسلانش بارها و بارها بی مسئولیت‌ها و رفتارهای غیر انسانی دولتمردان آمریکایی را نشانه رفتند.

 گینزبرگ در شعر بلند "آمریکا" بخشی از مهم‌ترین ایده‌های ضدآمریکایی‌اش را مطرح کرد. از آنجایی که این شعر را می‌توان یکی از مهم‌ترین شعرهای سده بیستم آمریکا در این زمینه برشمرد نیمی از آن را با ترجمانی جدید ضمیمه این جستار کردیم. این شعر پیشتر توسط مترجمانی نظیر علی اصغربهرامی (کتاب "شعر عصیان"، نشر نی، 1384)، شروین افشار و رامتین شهرزاد به صورت رسمی و غیررسمی منتشر شده است.

آمریکا کاری از آلن گینزبرگ

 

آمریکا، همه چیزم را به تو بخشیدم و اکنون هیچ ندارم.

آمریکا، دو دلار و بیست و هفت سنت در 17 ژانویه 1956. 1

تحملِ ذهنم را ندارم.

آمریکا، کِی این جنگ انسانی را تمام می‌کنی؟

برو، و خودت را با بمب اتم‌ات به باد بده!

اصلا حال خوبی ندارم، گمشو پی کارت!

تا زمانی که خوب نشوم شعرم را نمی‌نویسم.

آمریکا، پس کِی فرشته‌وار می‌شوی؟

پس کِی این لباست را از تن می‌کَنی؟

کِی از میان گورت به خودت نگاه می‌کنی؟

کِی ارزش یک میلیون تروسکیت‌ات2 را می‌فهمی؟

آمریکا، چرا کتاب‌خانه‌هات پر از اشک است؟

آمریکا، کی تخم‌مرغ‌هات را می‌فرستی هند؟

حالم از خواسته‌های دیوانه‌وارت بهم می‌خورد.

کِی می‌توانم بروم سوپرمارکت و هر چه دلم خواست را، با این جمال بخرم؟

آمریکا بعد از تمام این‌ها، من و تو‌ایم که کاملیم، نه جهان بعدی.

دم و دستگاه تو برای من خیلی عریض و طویل است.

تو آخرش هم قدیسم می‌کنی.

حتما راه‌های دیگری هم برای آرام کردن این دعوا هست.

بارز3 طنجه است و من فکر نمی‌کنم برگردد. این، خودِ شر است.

تو خودِ شر هستی یا این یک جور شوخی ِ حقیقی است؟

دارم سعی می‌کنم لُب کلام را دریابم!

این وسواس‌های فکری را می‌گذارم کنار.

آمریکا چیزی نگو، خودم می‌دانم دارم چه کار می‌کنم.

آمریکا شکوفه‌های درخت آلوچه دارد می‌ریزد.

چند ماه است که روزنامه نخوانده‌ام، هر روز یک نفر دارد کسی را می‌کشد وُ دادگاهی می‌شود.

آمریکا من واقعا سرِ وُبلی‌ها 4 احساساتی می‌شوم.

آمریکا من دیگر به کمونیست بودن عادت کردم، آن هم از زمان کودکی، و اصلا هم ناراحت نیستم.

هر وقت هم فرصت کنم می‌روم سراغ بنگ.

می‌نشینم توی خانه‌ام، از صبح تا شام، و خیره می‌شوم به گل‌های سرخِ روی گنجه.

وقتی می‌روم محله چینی‌ها، پاتیل می‌کنم وُ کسی هم برای خودم گیر نمی‌آورم.

یک بدبختیِ دیگر توی راه است، می‌دانم!

باید می‌دیدی چطور مارکس می‌خواندم.

روانکاوم فکر می‌کند حق با من است.

چیزی ندارم به پروردگار متعال بگویم.

یک جور نگرش شهودی و ارتعاشات کیهانی در من هست.

آمریکا، تا حالا به تو نگفتم که چه کردی با دایی مکس 5، بعد از آنکه پا شد از روسیه آمد.

دارم با تو حرف می‌زنم.

تو اجازه می‌دهی زندگی عاطفی‌ات تحت تاثیر مجله تایم باشد؟

من که با تایم اغوا می‌شوم.

هر هفته هم می‌خوانمش.

هر بار از گوشه مغازه آب نبات‌فروشی رد می‌شوم می‌بینم که جلد مجله چطور به من خیره شده است.

توی زیرزمین کتاب‌خانه عمومی برکلی هم می‌خوانمش.

همیشه دارد با من درباره احساس مسئولیت حرف می‌زند. تاجران جدی‌اند. تهیه کنندگان فیلم جدی‌اند. همه، جز من جدی‌اند.

فکر کنم من آمریکا باشم.

و دوباره دارم با خودم حرف می‌زنم.

 

آلن گینزبرگ در شعرهای دیگری از جمله برجسته‌ترین اثرش، "زوزه" نیز روایتی بلند از "آمریکا" و حرمان و اندوه هم نسلانش به دست می‌دهد. اگر در سده نوزدهم و در شعر شاعرانی نظیر والت ویتمن به خرده روایت‌هایی از فخر به سرزمین مادری، و سرودهایی در ستایش شخصیت‌هایی نظیر آبراهام لینکلن (شعرِ "ای ناخدا، ناخدای من!") برمی‌خوریم، در نیمه دوم سده بیستم میلادی با الگوهایی کاملا متناقض مواجه می‌شویم که گاه تحت تاثیر همان نمونه‌های کلاسیک به نگارش درآمده‌اند. بعضی از شاعران بیت از جمله ویلیام بارز تحت تاثیر آثار ویتمن بوده است اما در منظر اندیشه و ایدئولوژی، افکاری سراسر مخالف و وارونه ابراز کرده است.

در میان شاعران نسل بیت گریگوری کورسو نیز در شعری برجسته پذیرای این اعتراض شده است. او شعری بلند و سه اپیزودی نوشته است با عنوان "راه آمریکایی".

وجه کنایی و کمی هیستریک کورسو را می‌توانید در اپیزود اول این شعر  ببینید:

من یک آمریکایی بزرگ هستم

غالبا احساسات ناسیونالیستی‌ام هم برایش گل می‌کند!

آمریکا را دیوانه‌وار دوست دارم!

اما خب می‌ترسم برگردم آمریکا

حتی می‌ترسم سوار امریکن اکسپرس 6 شوم...

درست است که بخش اعظمی از ادبیاتی از این دست توسط هنرمندانی غیرآمریکایی، از جمله در فرانسه، ایتالیا، آلمان، روسیه و اروپای شرقی تولید شده است اما نکته جالب‌تر این است که مهم‌ترین این نویسندگان و شاعران از دل سرزمین آمریکا برآمده‌اند. در شعر بلند "آمریکا"ی آلن گینزبرگ نه تنها سیاست سیادت جویانه آمریکا با انتقادهای سرسختانه شاعر مواجه است که از آن مشخص‌تر انتقاد شاعر به بنیان‌های فرهنگی در ینگه دنیا بوده است. گینزبرگ به صراحت از نمادهای این فرهنگ، نظیر مجله تایم سخن می‌گوید یا گریگوری کورسو مشهورترین آژانس مسافرتی آمریکا را مورد طعن قرار می‌دهد. اتفاقا یکی از نوآوری‌ها و بدایع شاعران بیت بهره گیری از زبان روزمره و استفاده از نمادهای کاملا شناخته شده اجتماعی است. آن‌ها توانسته‌اند ادبیاتی فراتر از ادبیاتِ شناخته شده معرفی کنند که در آن کلمات لطیف به شعر تبدیل نمی‌شوند، بلکه واژگان به اصطلاح غیرشاعرانه وجهی شاعرانه می‌یابند.

 

 

 

پی‌نوشت‌ها:

 

یک. تاریخ و امضای شعر آمریکا نیز چنین است: 17 ژانویه 1956.

دو.اشاره به طرفداران لئون تروتسکی انقلابی بلشویک و مارکسیست روسی. 

سه.ویلیام سیوارد بارز (1997-1914) نویسنده و شاعر؛ یکی از سه چهره مهم نسل بیت در کنار آلن گینزبرگ و جک کرواک است. او چند سال از زندگی‌اش را در طنجه، شهری در مراکش سپری کرد.

چهار. آی دابلیو دابلیو (Industrial Workers of the World) یا وُبلی‌ها اشاره به جمتعیت کارگران صنعتی جهان دارد که در سال 1905 در ایلینویز شیکاگو پایه گذاری شد.

پنج. دایی آلن گینزبرگ: مکس لیورگنت (Max Livergant) که بعد از مهاجرت به آمریکا به دلیل تفکرات سیاسی‌اش با مشکلات زیادی دست به گریبان شد.

شش. یکی از مشهورترین آژانس‌های مسافرتی آمریکا که اکنون به شرکتی چندملیتی با خدماتِ گسترش یافته‌ای در حوزه مالی بدل شده است. این شرکت در منهتنِ نیویورک قرار دارد.