سرویس تئاتر هنرآنلاین: رویکرد دراماتیک به زندگی و مرگ شخصیت‌های تاریخی و سیاسی که نقش تعیین‌کننده یا نسبی در رویدادهای تاریخی داشته‌اند، همواره به ارتقاء هنر تئاتر و اثبات زیبائی‌های شاخص آن کمک کرده و حتی سبب نگرش‌های تازه و بدیع به این شخصیت‌ها شده است. اغلب این متون نمایشی با اسامی خود شخصیت‌ها عنوان‌بندی شده‌اند و البته هدف اصلی نویسنده از چنین تاًکیدی الزامی بودن شخصیت‌پردازی آن‌ها بر روی صحنه تئاتر بوده است؛ ضمن آن که طی چنین روندی عملاً  داده‌های تاریخی، سیاسی  و اجتماعی دوران زندگی آن‌ها نیز ضرورتاً با جلوه‌های نمایشی و عینی به تماشاگران نشان داده می‌شود تا چگونگی شخصیت‌پردازی پرسوناژها شهودیت و سندیت پیدا کند و همزمان قابل تحلیل شود.

نمایش "ماراساد" به نویسندگی پیتر وایس با ذهن‌کاری و دستکاری نسبی عرفان ناظر و با طراحی و کارگردانی ایمان اسکندری که هم‌اکنون در تالار حافظ اجرا می‌شود، از لحاظ متن و اجرا و روشن شدن برخی برداشت‌ها و توجیهات نمایشی قابل بررسی است.

ارزیابی نخستین عملاً به این نکته اختصاص می‌یابد که در بروشور نمایش ادعا شده نویسنده متن عرفان ناظر است و البته این در تئاتر ایران ادعای تازه‌ای نیست: خیلی‌ها صرفاً با تغییر، حذف یا افزودن چند دیالوگ و گاهی با حذف یکی دو صحنه یا تغییر و اضافاتی – حین ضایع کردن آثار ارزشمند دیگران – خود را نویسنده اثر یا نویسنده دوم معرفی می‌کنند: اگر این ادعای ناروا به طور فرضی درست بود، در آن صورت  ویراستاران سبک و شیوه نوشتاری یا مضمونی یک نمایشنامه یا رمان که گاهی چند فصل را حذف می‌کنند و تغییراتی نسبی و الزامی هم در متن  می‌دهند، عملاً نویسندگان آثار مورد نظر به حساب می‌آمدند، در حالی که هرگز چنین نبوده و بی‌توجهی به این اصل حقوقی اساساً پایمال  کردن حقوق اجتماعی نویسندگان اصلی است؛ به همین دلیل نویسندگی نمایشنامه این نمایش به رغم ادعای درج شده در بروشور تماماً به خود پیتر وایس نسبت  داده می‌شود.

نمایش "ماراساد" با طراحی و کارگردانی ایمان اسکندری به زندگی اجتماعی، سیاسی و احوالات روحی و روانی "ژان پل مارا" می‌پردازد و عمده‌تاً از لحاظ اجرایی حائز اهمیت است؛ در اجرا کاستی‌هایی وجود دارد که باید به آن‌ها توجه کرد؛ استفاده از تصاویر ویدیوئی یکسان به طور مضاعف (یعنی در قالب دو تصویر همسان بر دیواره‌های جانبی و متقابل سالن) که در موارد قابل توجهی شامل انعکاس‌دهی تصاویر خود بازیگرهای روی صحنه  به طور قرینه بر دیواره‌های جانبی است، عملاً اقدامی غیرنمایشی و اضافی به شمار می‌رود: از این ترفند "تکثیر تصویر" فقط در گردهمایی‌های بزرگ، استادیوم‌ها و اجرای کنسرت‌های بسیار شلوغ که در آن‌ها تعداد قابل توجهی از حاضرین، تصویر خواننده، مجری یا سخنران  روی صحنه و یا بازیکنان میدان ورزشی را خوب نمی‌بینند استفاده می‌شود؛ اما در تئاتر که تماشاگران عملاً بازیگران را می‌بینند، کاربری چنین تصاویری غلط است؛ ضمن آن‌که بقیه تصاویر دیگر هم چندان کاربری نمایشی ندارند (به جز تصاویر مربوط به عصیان مردم و درگیری آنان با پلیس‌ فرانسه، نشان دادن گیوتین، تصویر "مارا" اصلی و تصویر ویدیوئی کف صحنه که شاخه‌های ناآرام درختان را در اثر وزش بادهای مهاجم به نمایش می‌گذارد و در دیالوگ‌ها به گونه‌ای مورد اشاره قرار گرفته است).

موسیقی نمایش مناسب و زیباست، اما استفاده بیش از حد از آن سبب شده که تقریباً تمام زمان‌بندی نمایش به آن اختصاص یابد. ضمناً اجرایش با نوایی که بر شیوه بیان و صدای بازیگران غالب شده، عملاً فهم دیالوگ‌ها را که در این نمایش خاص کاربرد مهم‌تر و دراماتیک‌تری دارند، دشوار و در جاهایی ناممکن کرده است: این تذکار با توجه به موقعیت نویسنده این نوشتار (در ردیف دوم) و اظهارات دو تماشاگر که در ردیف اول نشسته بودند، مورد تاًکید قرار گرفته است. ضمناً باید اذعان داشت در چنین نمایشی که محتوای آن از داستان‌گونگی محدودی برخوردار است و بیشتر شامل پرداختن به موقعیت‌ها و خرده روایت‌های پس زمینه‌ای است، فهمیدن دیالوگ‌ها سهم به سزا و بیشتری در درک موضوع و ماجرای اصلی نمایش دارد، اما چگونگی کاربری موسیقی عملاً بر دیالوگ‌ها و حتی بر جذابیت دراماتیک صحنه‌ها تاًثیر نامناسبی گذاشته و آن‌ها را بدون هیچ دلیل محتوایی و نمایشی تاحدی معطوف به خود کرده است.

در چهره پردازی‌های پرسوناژهای جنبی که نشانگر حضور مردم‌اند، نیز تا اندازه‌ای اغراق شده است: در یکی دو مورد این اغراق و زیاده‌کاری در گریم سر و صورت بازیگران، چهره پرسوناژهای مربوطه را که در اصل باید نشانگر معصومیت، احساس، ذهنیت و عرفان انسانی مردمان رنجدیده باشند، به "چهره‌هایی گروتسک نما" تبدیل کرده است و بعضی از آن‌ها به شرکت‌کنندگان در کارناوال‌ها شباهت پیدا کرده‌اند. مهم‌تر از همه این‌که پرسوناژ  "ژان پل مارا" خوب شخصیت‌پردازی نشده است.

اما طراحی لباس، طراحی چهره‌پردازی (بعضی از پرسوناژها) و کاربری نور و نیز طراحی صحنه و ضمائم آن، بسیار خلاقانه و کاربردی از کار درآمده‌اند. در کنار این  ویژگی‌ها بازی‌های خلاقانه و هنرمندانه بازیگران، مخصوصاً بازیگران نقش‌های اصلی که سهم قابل توجهی در زیبایی و دراماتیک شدن نمایش دارند، ستودنی است.

همه میزانسن‌ها با توجه به تقابلات و مواجهات بازیگران که عمده‌تاً به دلایل کنش‌مند رویاروی هم قرار می‌گیرند، به غایت نمایشی و تاویل‌دار هستند. تلاش ایمان اسکندری در شکل‌دهی این میزانسن‌های زیبا و هدایت اصولی بازیگران برای ایفای نقش در چارت طراحی صحنه و تنظیم ارتباط‌شان با بازیگران مقابل‌شان عملاً  نمایش "ماراساد" را اجرایی نسبتاً خاص جلوه داده است: درکل باید گفت که گرچه ضعف‌های آن نسبتاً برجسته‌اند، اما ویژگی‌های اجرایی اثر به مراتب برجسته‌ترند و این موضوع نمایش را کلاً در رده اجراهای دیدنی قرار داده، ضمن آن‌که در اجرا، حتی در صحنه‌های شلوغ نمایش، هیچ عنصری به حال خود رها نشده است: همه داده‌ها در کمپوزیسیون صحنه مبتنی بر طراحی‌اند و اجرا در کل از نظر بصری بسیار قابل اعتناست. ضمناً باید تاًکید کرد انتخاب و اجرای نمایشنامه‌ای با این مضمون سیاسی، تاریخی، اجتماعی و روانشناختی به خودی خود امتیاز و برتری ویژه‌ای برای کارگردان محسوب می‌شود.