سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: ایران را سرزمین شعر می‌دانند. این عنوان زیبنده است به این دلیل که شمار شاعران بزرگ و برجسته در کشور ما، از قدیم الایام تا دوران معاصر، آنقدر هست که ایرانیان را اهل شعر بدانیم. بدیهی است اگر تقاضا نباشد عرضه هم نخواهد بود. حافظ، سعدی، مولانا، فردوسی، نظامی، خیام، انوری، خاقانی، مسعود سعد، رودکی و دست کم 100 شاعر دیگر می‌توان نام برد که از سرمایه‌های شعر کلاسیک فارسی هستند. به این اسامی، نام‌های بیشتری نیز می‌توان اضافه کرد، نام‌هایی خیلی بیشتر که دوران معاصر زندگی کردند  و از برجسته‌ترین شاعران تاریخ زبان فارسی هستند. اما سرعت این سیر و روند شعر و شاعری در کجای مسیر کم شد؟ اصلا آیا کم شد؟ آیا به بن بست رسید؟  در هر صورت خارج از بررسی کیفی، که البته در انحصار متخصصان این حوزه است، می‌توان این سوال را پیش کشید که آیا هنوز در ایران عرضه و تقاضای شعر پر رونق است؟

سرمایه گذاری روی شعر

شاید بتوان گفت هیچ ناشری دوست ندارد روی شعر سرمایه گذاری کند. این حرفی نیست که ما بزنیم. کافی است سری بزنید با پاتوق شاعران تهرانی، شهرستانی یا هر جای دیگر و از شاعران بپرسید که آیا کتاب‌های‌شان را با پول خودشان منتشر می‌کنند یا خیر؟ البته نپرسیدید هم نپرسیدید چون ما این کار را کردیم. در این میان حتی شاعران بنامی هم هستند که شاید نام بردن آن‌ها کار درستی نباشد. اما واقعیت این است که امروزه روز کمتر ناشری شعر شاعران را با سرمایه خودش منتشر می‌کنند، علی الخصوص اگر آن شاعر جوان باشد.

به هر روی ایران را امروز هم می‌توان سرزمین شعر دانست، و احتمالا تنها دلیل نوشتن این گزاره می‌تواند این باشد که شعر در ایران همچنان نوشته و البته منتشر می‌شود. درباره اصل "تقاضا" معیار درست و درمانی برای محاسبه در دست نیست ولی می‌توان گفت که مجموعه شعر خیلی وقت است که تا دل‌تان بخواهد در حال چاپ شدن است. کافی است دست‌تان را به هر طرفی که دل‌تان خواست دراز کنید.

دسته‌های مختلف

ابوالفضا پاشا در گفت و گویی با هنرآنلاین شعر امروز ایران را به سه طیف تقسیم بندی کرده است. این شاعر و منتقد معاصر می‌گوید: شعر امروزیا شعر همین ده – بیست سال اخیر ما صرف نظر از به روز بودن یا به روز نبودن، طیف‌ها و ساحت‌های مختلفی را در برمی‌گیرد. در شعر امروز ایران، سه طیف گسترده ومطرح داریم: طیف اول، شعر اصیل بازمانده دهه هفتاد است که شعری است با دستاوردهایی که با حلقه‌های اتصال شاعران سلف تا به نیما می‌رسد. من این طیف را اصیل‌ترین و به حق ترین ساحت شعر امروز می دانم. طیف دوم جریان ساده نویسی‌ست که کار را به خسارت فراوان کشانده  و تنها از لحاظ کمّی مطرح شده نه از لحاظ کیفی . چنین طیفی اگر به لحاظ کمّی تا این حد و حدود مطرح نشده بود از آن چشم می پوشیدم. طیف سوم هم شعر موسوم به کلاسیک یا نئو کلاسیک است.

پاشا در توضیح این سه طبقه گفت: طیف اول یا همان جریان اصیل، شعرهایی را شامل می‌شود که از نیما آغاز می‌شود و به دست حلقه‌های اتصال یعنی شاعرانی مثل شاملو، فروغ، آتشی، نصرت رحمانی و رؤیایی به شاعران دهه‌ی هفتاد می‌رسد. پس چنین شعری همگام با زمان پیش رفته است و از هر لحاظ، هم از نظر تفکر و هم به لحاظ اجرا و ساختار شعر شایان توجه است. این شعر در دهه‌ی هفتاد هم به همان نسبت‌های پیش از آن پیشرفت کرد و بعد از دهه‌ی هفتاد هم تعدادی از شاعران این راه را ادامه دادند یعنی یا به دستاوردهای آن افزودند یا همان دستاوردهای قبل را ادامه دادند که هردوی این شیوه‌ها دارای اهمیت است؛ یعنی هم افزودن ظرفیت‌ها به چنین دستاوردی مهم است و هم حفظ و صیانت از این دستاوردها.

پاشا می‌گوید:  بنابراین شاعرانی بودند که بعد تر به نسل ما پیوستند مثل مصطفی فخرایی، مزدک پنجه‌ای، زبیده حسینی، فرهاد کریمی، تیرداد راد، رضا کرد بچه، هادی ترابی، جمال ذوالفقاری و... این افراد  کسانی هستند که این راه را ادامه دادند. بنده اصلا این طیف را ایستا نمی‌دانم. این‌ها هنرمندان واقعی‌اند. هنرمند واقعی باید دنبال راه ناشناخته برود. بین صنعتگر و هنرمند فاصله‌هایی وجود دارد. هنرمند خطر می‌کند حتی اگر سرش به دیوار بخورد اما صنعتگر الگو برداری می کند و هنرش تکثیر می شود که در ادبیات، از چنین گروهی با عنوان ناظم یا ادیب یاد می‌کنیم. من این طیف از شاعران را که دنبال خطر کردن و نوآوری‌اند، به واسطه معنای متوسع، شاعران دهه هفتاد می‌دانم. این را هم باید متذکر شوم که "دهه هفتاد" فقط ارزش تقویمی ندارد.

ساده نویس‌ها

شاعر مجموعه شعر "واژه‌ها به همین منوال" گفت:اما طیف یا گروه بعدی یا گروه ساده نویس که اصلا نمی‌توانم نام هنرمند روی آنها بگذارم و جایگاه یا مقام آن‌ها حتی از مقام صنعتگر هم پایین‌تر است، چرا که صنعتگر با توجه به مقادیر و معیارهای قبلی اثر زیبایی تولید می‌کند و گاهی هم به فروش می‌اندیشد و ظرفیت‌ها را می‌آموزد و حتی رقابت می کند، ولی وقتی بگویند فقط تولید کنید و معیار و مقیاس نداشته باشید، دیگر چگونه می‌توان به فکر نوآوری و ابداع بود. اعضای این طیف، به قول نیما شاعری از عجز بازگشت کرده‌اند، و اینها در واقع شبه شاعرند. یا به تعبیر فروغ:" تو هیچگاه پیش نرفتی/ تو فرو رفتی" این‌ها حتی بازگشت هم نکردند  بلکه  رو به افول رفتند. این‌ها را که گروه ساده‌نویس‌اند هرگز نمی‌توانیم هنرمند بدانیم و همانطور که گفتم فقط به لحاظ کمّی است که مورد توجه قرار می‌گیرند نه به لحاظ کیفی.

او در پایان گفت: اما گروه سوم شاعران نئوکلاسیک‌اند که توانستند به واسطه تاثیر پذیری از نیما و شاعران بعد از او و شاعران امروز تغییری در غزل ایجاد کنند و غزل‌شان امروزی باشد چنانکه نتوانیم بین شعر آن‌ها و غزلپردازان مشروطه مشابهت‌های مضمونی – تصویری پیدا کنیم. من نمی خواهم خط کشی کنم و مرزبندی کنم ولی هنر باید شکلش را خودش بیافریند. ما در این گروه شاعران ایستا داریم، شاعران پویا هم داریم که حتی در قالب شعر و قافیه تصرف کرده‌اند.

ایستگاه متروکه

اگر معیار چاپ و توزیع مجموعه شعر را دلیلی بر تقاضای آن بدانیم باید بگوییم وضعیت چاپ و نشر شعر در کشور- به لحاظ کمی – چندان بد نیست. ناشران بسیاری امروز انتشار مجموعه شعر را جزو مهمترین کارهایی می‌دانند که باید انجام دهند. انتشاراتی‌های بسیاری در ایران از جمله مروارید، نگاه، ثالث، دارینوش، ایلیا، نوید شیراز، داستان سرا یا چشمه و بوتیمار اقدام به چاپ و نشر شعر می‌کنند. به این فهرست دست کم 20 ناشر دیگر نیز می‌توان اضافه کرد. در این میان بعضی از ناشران گاه به گاه مجموعه شعری منتشر می‌کنند، بعضی چند وقتی هستند بی خیال چاپ شعر شدند و بعضی نیز درست مثل یک کارخانه تولیدی مجموعه شعر منتشر می‌کنند. با اینکه در انبوهی از شعر امروز چندان نمی‌توان دنبال مخاطب گشت، اما همین موضوع شاید اجازه دهد ما همچنان ایران را سرزمین شعر بدانیم؟

آنچه مبرهن است، این است که امروز به مراتب مخاطبان کمتری می‌توانیم برای گونه هنری شعر پیدا کنیم و از سوی دیگر ناشران کمتری هم می‌یابیم که بخواهند شعر چاپ کنند.