سرویس تئاتر هنرآنلاین:  بهترین نمایش‌های کمدی معمولاً آن‌هایی‌اند که بر اساس انتخاب یک موضوع بسیار جدی، متناقض و نشان دادن این وجوه متناقض در قالب و ساختار کمدی شکل می‌گیرند. شرط اولیه موفقیت در پردازش چنین موضوعی شناخت تناقضات و هم‌زمان تحلیل و آسیب‌شناسی موضوع است. باید یادآور شد که کاربردی‌ترین شیوه نشان دادن تناقضات موضوع مورد نظر استفاده از ویژگی‌های کارکردی، مدیوم نمایش است. اما شرطی هم بر آن مترتب است؛ نمایش حین رویکرد انتقادی و تحلیلی ضمنی‌اش الزاماً باید تماشاگران را بخنداند و کنشگری حسی و ذهنی آنان را به‌طور هم‌زمان فعال کند.

نمایش "در همین همسایگی" که با برداشت موضوعی و تنظیم و اقتباس محدود از سه اثر "پیک‌نیک در میدان جنگ" اثر فرناندو آرابال، "به سوی شفق" به قلم علی سلیمانی و "جنگ و صلح" اثر لئون تولستوی، توسط جلیل رفیعی نوشته شده و با طراحی و کارگردانی خود او هم‌اکنون در خانه نمایش در حال اجراست، نمونه‌ای از نمایش‌های کمدی فوق‌الذکر به شمار می‌رود.

موضوع نمایش بسیار جدی است و مربوط به جنگ است. دو سرباز از دو جبهه مخالف و متفاوت در دو سنگر مقابل هم هستند و دشمن یکدیگر محسوب می‌شوند. آن‌ها از بس به هم شلیک کرده‌اند، فشنگ‌هایشان تمام شده و هیچ مهمات دیگری ندارند. پی‌درپی هم از طرف فرماندهی با بی‌سیم به آن‌ها دستور می‌رسد که همچنان به جنگ ادامه دهند و این تأکید بر جنگ و جنگ‌طلبی بسیار تأویل‌دار است و مابه‌ازاء برون‌متنی هم دارد. ضمناً سبب می‌شود که ...

وضعیت موردنظر، اجرا را ابتدا به‌صورت کمدی موقعیت در آورده است اما به علت نوع نگاه نویسنده متن به موضوع و تأکید زیاد بر آسیب‌شناسی جنگ و نشان دادن تناقضات آن در موقعیت مورد نظر، اجرا از "کمدی موقعیت" هم فراتر رفته است؛ یعنی خود چنین موقعیتی هم هجو شده و نمایش به یک "هجویه انتقادی بسیار کمیک" که به‌طور نسبی و ضمنی کمی هم "تراژدی" در خود دارد، تبدیل شده است. نمایش به‌طور همزمان "تماتیک" و "پرسوناژمحور" است.

پرسوناژها طراحی شده‌اند و مهم‌تر آن‌که دیالوگ‌های زیادی ندارند. در عوض بر حالات، اداها، اطوار نمایشی و ژست‌ها به‌تناسب ژانر "هجویه" زیاد تأکید شده و همین عملاً به کمیک بودن نمایش خیلی کمک کرده است.

دیالوگ‌های نمایش هم کاربردی و دراماتیک‌اند و مابه‌ازاء محتوایی‌شان بالاست؛ "دشمن از بین نمی‌‌ره، از حالتی به حالت دیگه در می‌آد"، "اختلاف مال بالایی‌هاست"، "آگه نجاتت دادم، به خاطر آینه که خودم از تنهایی توی این خراب شده، نجات پیدا کنم"، "من تا یادم می‌آد همه‌اش جنگ بوده"، "الان نمی‌دونم آگه صلح بشه چه کار کنم" و...

در نمایش "به همین سادگی" به کارگردانی جلیل رفیعی به‌صورت خلاقانه‌ای از "رویکرد کاریکاتوروار" در رابطه با طراحی پرسوناژها و نیز حالت‌ها، ژست‌ها و حتی چهره‌پردازی‌شان استفاده شده است. نمایش در اصل شامل دو پرده کوتاه است؛ پرده اول مربوط به دوره جوانی سربازها و پرده دوم درباره پیر شدن و مرگشان در جبهه و جنگ است.

تناقضات کمیکی که در موضوع این نمایش است، عملاً سبب شده که تناقضاتی در نوع روابط و حتی استنباط مقطعی و گاه‌به‌گاه هر دو سرباز شکل گیرد و این نکته جزو ویژگی‌های اجرا محسوب می‌شود زیرا در مقاطعی حتی عبوس‌ترین تماشاگران را هم می‌خنداند.

طراحی صحنه مناسب و دقیقاً در ارتباط با موضوع است اما استفاده از ابزار صحنه نامناسب، عملاً صحنه واقعی جنگ و محل سنگرگیری سربازان را ساختگی و همانند نمایش‌های مدرسه‌ای نشان داده است. حتی شاکله‌ای اتوودیک و تمرینی به آن داده و این آسیب جبران‌ناپذیری به نمایش زده است. فراموش نشود که در اجرا فقط پرسوناژها به خاطر موقعیت و کاری که می‌کنند، کمیک و خنده دارند، نه محیط آن‌ها. ضمناً قطعات رنگارنگی که پرسوناژهای سرباز به عنوان سنگ به طرف هم پرتاب می‌کنند باید با رنگ خاکستری به رنگ سنگ درمی‌آمدند و یا از چیزهای دیگری استفاده می‌شد. نکته مهمی هم در این اجرا پرسش‌برانگیز شده است؛ مشخص نشده که چرا این دو سرباز تا آخر عمرشان در جبهه جنگ می‌مانند و همانجا هم می‌میرند. این موضوع الزاماً باید از طریق دیالوگ‌ها دراماتیزه می‌شد.

در اجرا عنصر "اغراق" کاربری زیادی پیدا کرده و البته این از خصوصیات نمایش‌های کمیک و مخصوصاً "هجویه" است که به متناقض‌تر و در نتیجه به کمیک‌تر شدن نمایش کمک کرده است.

هر دو بازیگر، یعنی محمد دهملایی و جلیل رفیعی (که نقش یکی از بازیگران را هم ایفا می‌کند) بازی‌های زیبا، کمیک و قابل قبولی ارائه می‌دهند. آن‌ها از حرکات بدن، حالات چهره، تغییر صدا و لحن و نیز از ژست‌های خاصی که پر از کمیک نمایی است، استفاده می‌کنند و در نتیجه، تماشاگران مجذوب اجرا می‌شوند.

کاربری موسیقی با صحنه‌های مربوطه که تناقض‌آمیزند، تناسب و هم‌خوانی دارد. طراحی لباس نیز مناسب است. در رابطه با کاربری نور باید گفت که در جاهایی می‌شد از نور موضعی برای تأکید بر موقعیت استفاده کرد. مخصوصاً آنجا که هر دو پرسوناژ در یک صحنه، پشت به هم ظاهر می‌شوند، می‌شد از نور موضعی استفاده کرد و سپس به‌آرامی و به‌تدریج نور را از حالت موضعی به درآورد و تبدیل به نور رها کرد.

جلیل رفیعی در مجموع و در رابطه با طراحی صحنه و انتخاب میزانسن‌های محدود نمایش خوب عمل کرده است اما اجرا از نظر دکور و کاربری ابزار صحنه نمایش، همان‌طور که قبلاً اشاره شد، ضعف اساسی دارد.

این دوئودرام (نمایشی با دو بازیگر) هجوآمیز و انتقادی بسیار پرمحتوا که با رویکردی کمیک، انتقادی و حتی تحلیلی به جنگ و اثرات "ابزورد" آن می‌پردازد، اجرایی "سهل ممتنع " محسوب می‌شود که حین سادگی پر از داده‌های انتقادی است و البته شاخصه دیگری هم دارد؛ حسابی تماشاگران را به موضوعی مثل جنگ می‌خنداند. این داشته‌های نمایشی و کمیک در کل نمایش را مفرح و دیدنی کرده است.