سرویس موسیقی هنرآنلاین: فروش دقیقه‌ای بلیت کنسرت‌‌های پاپ، اتفاق روز موسیقی ایران است. این اتفاق از نیمه دوم سال گذشته شروع شد و در این روزها به اوج خود رسیده است.

سال 96 با تعداد کنسرت‌های بالا آغاز شد و نکته مهم این بود که اکثر اجراهای صحنه‌ای از تهران به شهرستان‌ها رفت. در نوروز امسال اجراهای متعددی در جشنواره‌های شهرستانی روی صحنه رفت و اکثر آن اجراها نیز سولد اوت شد. پس از نوروز نیز روند برگزاری کنسرت‌ها بدون وقفه ادامه پیدا کرد و در رسانه‌ها مدام خبر شکستن رکوردهای مختلف بلیت‌فروشی منتشر شد.

حامد همایون در جشنواره فجر سال 95، حدود 8 هزار بلیت را در 8 ساعت به فروش رساند. سیروان خسروی در کنسرت اسفند ماه خود این رکورد را با 16 هزار بلیت در کمتر از دو ساعت ارتقاء بخشید و در روزهای اخیر هم مدام خبر فروش چند دقیقه‌ای بلیت کنسرت خواننده‌های نوپا اعلام می‌شود. همه این‌ها اتفاقات خوبی است که در موسیقی پاپ می‌افتد، با این حال نمی‌توان گفت حال امروز این موسیقی گل و بلبل است. موسیقی پاپ با مشکلات متعددی روبرو است که شاید اصلی‌ترینش عدم ثبات خوانندگان باشد.

درست است که بلیت فلان خواننده نوپای امروز در چند دقیقه به فروش می‌رسد و رسانه‌ها هم این خبر را تیتر یک می‌کنند، اما در موسیقی پاپ امروز نگرانی‌های زیادی وجود دارد. این‌که آن خواننده پاپ چقدر دوام می‌آورد، موضوع مهم‌تری از فروش دقیقه‌‌ای بلیت‌هایش است. تجربه چند سال اخیر موسیقی پاپ نشان داده که خواننده‌های هیت این سبک از موسیقی، پس از مدتی آرام آرام از دور خارج می‌شوند. در همین دهه 90، شاید بیش از 20 خواننده در موسیقی پاپ شروع به کار کرده‌اند که در یک فصل یا یک سال مشخص، بیشترین طرفدار را جذب کرده‌اند اما امروز خبری از آن‌ها در صف اول موسیقی پاپیولار کشور نیست.

روند هیت شدن یک خواننده در موسیقی پاپ خیلی عجیب است. امروز چند تنظیم‌کننده مشخص که تعدادشان به تعداد انگشتان یک دست هم نمی‌رسد، آهنگ‌های خوانندگان جوان و نوپای موسیقی پاپ را تنظیم می‌کنند. معمولاً قطعاتی که ساخته می‌شود هم با هوشمندی بالایی فقط برای جذب مخاطب عام تولید می‌شود و هدف اصلی‌اش شنیده شدن است. همچنان که در ابتدای دهه 80 ترانه‌های واسوختی همه‌گیر شده بود و همه خواننده‌ها به آن شکل از موسیقی گرویده بودند، الآن خواننده‌های نو ظهور سعی می‌کنند از سبک خواننده‌هایی که شادتر می‌خوانند تقلید کنند و شعرهای مثبتی اجرا کنند. یک خواننده نو ظهور پاپ با این نگرش کارش را شروع می‌کند و در مدتی کوتاه معروف می‌شود اما چون پشت موسیقی او نگرش خاصی نیست و برای آینده آن فکری نشده، خیلی زود زمین می‌خورد و یک نفر دیگر جایش را می‌گیرد.

بیراه نیست اگر گفته شود که موسیقی پاپ امروز ایران بیش از هر زمان دیگری دارد به سمت تجاری و بازاری بودن حرکت می‌کند. در همین یکی دو سال اخیر، نام‌های جدیدی که در موسیقی پاپ شنیده شده‌اند، هیچ‌کدام با ایدئولوژی خاصی وارد این موسیقی نشده‌اند. همه یک شعر عاشقانه ساده را بر می‌دارند و می‌خوانند. خبری از محتواهای دیگر هم در قطعات‌شان نیست. خیلی از همین خواننده‌ها حتی یک آهنگ هم ندارند که راجع به عشق زمینی صحبت نکرده باشد. در واقع این خواننده‌ها هیچ دغدغه‌ای جز عشق ندارند و این باور کردنی نیست. مگر می‌شود هیچ دغدغه دیگری نداشت؟ اصلاً رمز ماندگاری موسیقی‌ها در آن حرف و دغدغه‌ای است که در کلام‌شان وجود دارد. حتی موسیقی‌های ماندگار عاشقانه هم یک حرفی برای گفتن دارند اما عجیب است که امروز موسیقی‌هایی تولید می‌شود که خیلی ساده و بی دغدغه فقط چند واژه کنار هم چیده شده و با یک خط ملودی ساده خوانده می‌شود. چنین موسیقی‌هایی مشخص است که هیچ‌وقت ماندگار نمی‌شود.

خوانندگانی که در سال‌های اخیر معروف می‌شوند، معمولاً پشتیبان‌ها و حامیان قدرتمندی دارند. بعضی از شرکت‌های موسیقی و تهیه‌کنندگان در بولد کردن خواننده‌های جوان تبحر دارند و قبلاً هم نشان داده‌اند که چقدر موفق هستند. البته پرورش دادن خواننده‌های جوان از کارهای با اهمیتی است که تهیه‌کنندگان انجام می‌دهند و برای موسیقی می‌تواند بسیار ضروری باشد اما مهم است که شرکت‌ها و تهیه‌کنندگان چه نوع خوانندگانی را لانسه می‌کنند و چه آموزش‌هایی به آن‌ها می‌دهند. به نظر می‌رسد شرکت‌های موسیقی هم درگیر جریان تجاری موسیقی شده‌اند و اساساً برای‌شان اهمیتی ندارد که موسیقی‌های مورد حمایت‌شان حرفی برای گفتن دارد یا نه. همین که صندلی کنسرت فلان خواننده پر بشود برای‌شان کافی است. واضح است که موسیقی پاپ با این رویکرد به جایی نمی‌رسد.

اگر موسیقی پاپ بعد از انقلاب به سه نسل خوانندگان فعال در دهه 70، خوانندگان فعال در دهه 80 و خوانندگان فعال در دهه 90 تبدیل شود. خوانندگانی که شروع کارشان از ابتدای دهه 90 بوده، کمتر توانسته‌اند خودشان را در جریان موسیقی نگه دارند. از این بین کمترین نوسان را خوانندگانی داشته‌اند که در ابتدا و اواسط دهه 80 فعالیت‌‌شان را شروع کردند. نسل جدیدی که از دل آن‌ها خوانندگانی چون محسن چاوشی، احسان خواجه‌امیری، رضا صادقی، محسن یگانه، سیروان خسروی و فریدون آسرایی درآمد. این خوانندگان همچنان کار خودشان را ادامه می‌دهند و در طول این مسیر خیلی دچار نوسان نشده‌اند. خیلی غیر قابل پیش‌بینی هم نیست که خواننده‌ای چون محسن چاوشی و یا احسان خواجه‌امیری هیچوقت از دور خارج نشود. به نظر می‌رسد این خوانندگان تا حداقل دو دهه دیگر هم بتوانند خودشان را روی پا نگه دارند.

اما آیا واقعاً بعد از نسل خوانندگان دهه 80 هم خواننده‌ای به موسیقی پاپ اضافه شد که بتواند خودش را برای چند سال نگه دارد؟ این اتفاق خیلی کمتر افتاد. در اواخر دهه 80 خوانندگانی چون مهدی یراحی و محمد علیزاده خودشان را مطرح کردند و باقی ماندند اما در شروع دهه 90 تعداد این خوانندگان به مراتب کمتر شد و افراد متعددی در برهه‌های مختلف دیده شدند و پس از مدتی جای خود را به دیگران دادند.

این موضوع که چرا خوانندگان نسل جدید نمی‌توانند برای مدتی بیش از دو سه سال دوام بیاورند و همچنان پرطرفدار بمانند، موضوع گسترده‌ای است و باید در نشست‌های مختلف آن را بررسی کرد اما چند دلیل کلی‌تر و اساسی می‌توان برای آن بر شمرد. مهم‌ترین دلیلش به وجود آمدن همان نگاه تجاری در موسیقی است که باعث می‌شود خوانندگان با رویکرد تولید قطعات 6/8 و قطعات عامه‌پسند وارد موسیقی شوند و موسیقی‌شان موسیقی مصرفی باشد.

البته رفتن به سمت موسیقی مصرفی یک دلیل جدی دیگر هم می‌تواند داشته باشد. خیلی از خوانندگان جدید وقتی می‌خواهند وارد مارکت موسیقی شوند، اگر بخواهند کارهای جدی‌تر خلق کنند، باید زمان زیادی بگذارند و چند سال خاک بخورند تا تازه بتوانند به موفقیتی نسبی برسند و مخاطب جمع‌آوری کنند. در نتیجه آن‌ها سعی می‌کنند راه را یک شبه بروند و موسیقی‌های عامه‌پسند و مصرفی تولید کنند. البته در این شرایط هم در بلندمدت خیلی عاقبت به خیر نمی‌شوند و موسیقی‌شان به مرور با نقد مواجه می‌شود و کم کم کنار می‌رود. نمونه چنین خواننده‌هایی در سال‌های اخیر زیاد وجود داشته که به یک‌بار کارشان مثل بمب ترکیده و بعد از مدتی مخاطبان آن‌ها به منتقدان‌شان تبدیل شده‌اند. همین حالا هم نمونه‌اش وجود دارد و خواننده‌ای که سال گذشته اتفاقات خوبی برایش افتاد، الآن در شبکه‌های مجازی بیش از همه مورد نقد قرار می‌گیرد و عرصه را بر خود تنگ می‌بیند. این خواننده اگر تصمیم بگیرد یک سری تغییرات در رویکردش ایجاد کند، می‌تواند با موسیقی‌های متنوع‌تر همچنان باقی بماند اما در غیر این‌صورت عمر موسیقی او فقط چند ماه دیگر دوام خواهد آورد.

خیلی از خواننده‌های زیرزمینی هم در کارشان نگاه تجاری دارند. علیرغم آن‌که این خواننده‌ها مجوز ندارند و نمی‌تواند کنسرت بگذارند یا تبلیغات قانونی کنند، اما آن‌ها خوب کارشان را بلد هستند و از راه پخش اینترنتی آثارشان به خوبی کسب درآمد می‌کند. همین چندی پیش بود که یکی از معروف‌ترین خواننده‌های اخیر موسیقی پاپ در یک مصاحبه تصویری گفت حاضر نیست درآمدی که از این راه دارد را کنار بگذارد و وارد مسیر مجاز موسیقی شود. در واقع بعضی از این خوانندگان خودشان به طور علنی می‌گویند که دارند از راه موسیقی ارتزاق می‌کنند و این هنر را تجاری می‌بینند. شاید عشق هم در کنار کار این خواننده‌ها باشد اما فعلاً که کسب درآمد اهمیت بیشتری دارد.

موسیقی روند عجیبی را در پیش گرفته و کم کم واژه طرفدار دارد رنگ می‌بازد. الآن کافی است سری به سالن‌های کنسرت موسیقی بزنید. یک مخاطب برای تماشای کنسرت خواننده x وارد سالن می‌شود اما وقتی کلیپ اجراهای خواننده‌های y و z پیش از آمدن خواننده روی استیج پخش می‌شود، آن مخاطب برای خواننده‌های z و y بیشتر جیغ و هورا می‌کشند. این اتفاق نشان می‌دهد که شنونده‌های موسیقی به مخاطب‌هایی تبدیل شده‌اند که هر چه به گوش‌شان می‌رسد می‌پذیرند. ممکن است آن‌ها در حال حاضر طرفدار 5 خواننده مشخص باشند و سه ماه دیگر هر 5 خواننده محبوب‌شان تغییر کند. در واقع این موضوع نشان می‌دهد که موسیقی مصرفی کار خودش را کرده و تأثیر سوء خودش را روی موسیقی پاپ گذاشته است.

مسیر امروز حرکت موسیقی پاپ مشخص نیست و این موسیقی با روندی که در پیش گرفته دارد به بیراهه می‌رود. در طول سال تعداد قطعاتی که تولید می‌شود و می‌توان در موردش مطمئن بود که آن قطعه 10 سال دیگر هم همچنان جذابیت دارد و ماندگار می‌ماند، کمتر از تعداد انگشتان دو دست است. این در حالی است که از دهه‌های 40 و 50 شمسی بیشتر از 500 آهنگ ماندگار به جای مانده و موسیقی پاپ در دهه‌های 70 و 80 هم در این زمینه موفق عمل کرده است. اما واقعیت این است که در این سال‌ها، برخی از قطعات جدید را حتی دو ماه دیگر هم نمی‌شود گوش کرد و هیچ امیدی به ماندگاری‌شان نیست.

الان شرایط طوری است که امکان دارد بلیت‌های اجرای یک خواننده در کمتر از نیم ساعت به فروش برسد و شما به عنوان یک مخاطب حرفه‌ای موسیقی اصلاً نام آن خواننده را نشنیده باشید. این‌که استقبال از کنسرت‌ها بالا رفته بسیار اتفاق خوبی است اما باید دید از چه نوع کنسرت‌هایی استقبال می‌شود و آن کنسرت‌ها چه آورده‌هایی برای ما دارد. اگر قرار باشد بلیت بعضی از کنسرت‌ها در چند دقیقه سولد اوت شود و روز به روز از مخاطبان موسیقی‌های جدی و حرفه‌ای‌تر بگیرد و کم کند، آن‌وقت کلاه‌مان پس معرکه است. امید است که این روند متوقف شود تا موسیقی پاپ از اضمحلالی که دچارش شده بیرون بیاید.