سرویس سینمایی هنرآنلاین: شاید قرار بوده فیلم " ساعت 5 عصر" مهران مدیری از نوع کمدی سیاه و طنزی تلخ باشد که از یکسو همان‌طور که می‌خنداند بی‌آنکه بفهمیم چاقویی در قلبمان فرو کند و ما را نسبت به برخی از مشکلاتی که هر روز در جامعه با آن‌ها دست‌به‌گریبان هستیم بی‌پرده روبرو کند.

شاید قرار بوده این فیلم از مشکلاتی که در جامعه وجود دارد صحبت کند تا دلمان به درد بیاید و کمی فکر کنیم. هر چند در انتهای تماشای فیلم به‌روشنی می‌بینیم مهران مدیری کمی راه را به خطا رفته و نه طنزی تلخ که نیشی دردناک به تنمان می‌زند. در این میان نه تنها نمی‌خندیم که از درد به خودمان می‌پیچیم و همه این‌ها نه به خاطر مشکلات اجتماعی، که برای تعریف‌های پوسیده و غبارگرفته ایست که از دو جنس زن و مرد وجود دارد.

داستان از این قرار است که مهرداد پرهام (با بازی سیامک انصاری) همان‌قدر که خوش و خرم از رختخواب سفیدش بیدار می‌شود، تمام روز تلاش می‌کند و انرژی‌اش را می‌گذارد تا انسانی خوب باشد و به همه تا آنجا که می‌تواند کمک کند و در این راه از هیچ کاری دریغ نمی‌کند. مردی که به سادگی به این‌گونه تعریف می‌شود: "مرد قهرمان، حلال مشکلات، دستگیر نیازمندان". البته اگر نگاهی گذرا به اطراف خودمان در جامعه داشته باشیم می‌بینیم که مهران مدیری از مرد داستان تصویری اغراق‌شده، رابین هودی و غیرواقع‌بینانه به نمایش گذاشته است. مردی که با ازخودگذشتگی در طول روز تمام تلاش خود را برای کمک به دیگران انجام می‌دهد، آن هم مرد ایرانی!

در سوی دیگر داستان و نقش مقابل سیامک انصاری، نامزد این مرد فداکار را می‌بینیم (با بازی آزاده صمدی) که برای ادامه تحصیل به پاریس رفته است. از همان ابتدای داستان شاهد تماس‌های تلفنی مکرر او هستیم. زنی با لحنی اغواگرانه که تلاش می‌کند با حیله‌های زنانه و با گفتاری پر از ناز و عشوه از تک‌تک لحظه‌های این مردِ خوب باخبر باشد و گزارش بگیرد. زنی که در همان چند دقیقه اول روح شکاک خود را نمایان می‌کند و تا آخر هر لحظه از سیامک انصاری گزارش وضعیت می‌خواهد و صدالبته مردی که آن‌قدر خوب است که برای استحکام بخشیدن به رابطه، تسلیم شده و در برابر این زنِ دیوصفت صبوری به خرج می‌دهد.

البته پای زن سومی نیز در میان است، زنی که در بیمارستان ظاهر می‌شود. زنی پاک، فرشته صفت، کمک دهنده و با لحن و صدایی که گویی همین چند لحظه پیش از بهشت آمده تا به مرد خوب داستان کمک می‌کند اما نقش این زن آن‌قدر کوتاه است که در میان دیوصفتی‌ها و دیوانگی‌های آزاده صمدی در طول تماشای فیلم به دست فراموشی سپرده می‌شود. کارگردان نقطه اوج داستانش را در انتهای فیلم قرار می‌دهد و به زعم خود می‌خواهد ضربه نهایی را به بیننده بزند و برگ برنده را رو کند. زمانی که مردِ خوب ناخواسته در جریانی اعتراضی گیر می‌افتد و دستگیر می‌شود که البته باز هم ناباورانه برنده ماجرا این مرد است. او که آزاد شده خسته از یک روز پرتلاش و پرمحبت به خانه بازمی‌گردد اما در صحنه آخر باز زن شکاک تماس گرفته و در این لحظه است که با چهره شکست‌خورده زن و صدای کف زدن‌های هم زمان برای مرد پیروز مواجه می‌شویم.

به این ترتیب مهرداد پرهام در این سفر شهری پرپیچ‌وخم خوب بودن و گرفتن دست‌هایی که برای کمک به سویش دراز شده آسیب‌های جسمانی می‌بیند، تمام سر و وضعش به هم می‌ریزد و کثیف و آلوده می‌شود و در نهایت با سیاهی به خانه بازمی‌گردد اما اوست که روسفید داستان است، سفیدی که در صحنه‌های آغازین فیلم سرتاپایش را فرا گرفته است. مهرداد پرهامی که زودتر از پایان فیلم و پیش از دستگیری در درگیری‌های اعتراضی با علامت V پیروزی خود را در این سفر سخت به بیننده گوشزد می‌کند.

در این فیلم به ظاهر طنز باز هم همان نگاه‌های سنتی زنانه و مردانه دیده می‌شود. تقابل مردِ خوب: زن بد، زن پاک. مردی که می‌تواند تکیه‌گاه همه باشد. به همه در هر شرایطی کمک کند. هر سختی را تحمل کند و هیچ اعتراضی نکند. در سوی دیگر اما زنی دیوصفت که برای برآورده شدن خواسته‌ها و نیازهایش از هیچ کاری دریغ نمی‌کند. زنی که مانند کنترلچی در حال کنترل کردن موبه‌موی اتفاقات و ردگیری قدم‌های مرد است و مردِ خوب دستمایه ایست که او بتواند به خواسته‌هایش برسد. به این صورت مهران مدیری نه تنها طنزی تلخ را به نمایش نمی‌گذارد بلکه ناخودآگاه واقعیتی گزنده و دردآور از جامعه سنتی و دیدگاه سست و غبارگرفته از زن و مرد را به خورد بیننده می‌دهد بدون آنکه بخواهد تغییری در این وضعیت ایجاد کند یا از سوی دیگر این وضعیت را نکوهش کرده و تمام داستان را بر مبنای تغییر، روایت کرده باشد.