ابراهیم فروزش کارگردان سینما که در خصوص بحث پیوند سینما و هنرهای تجسمی با خبرنگار تجسمی هنرآنلاین گفتگو کرد،ابتدا درباره موضوع مورد بحث گفت: عدم استفاده از مباحث زیبایی شناسی که در هنرهای تجسمی مطرح است،در سینمای روایتی و سود بیشتر بردن سینمای مستند از آن شاید به این دلیل است که شکل و شمایل سینمای مستند به سمت هنرهای تجسمی است و به نوعی استفاده از این هنر در آن ایجاب میشود. هر چند در هر شکلی از سینما استفاده از هنرهای تجسمی به نفع سینماست. ضمن این که بیشتر سینماگران اولین تجربیات خود را از سینمای مستند آغاز کردهاند .درحال حاضر برخی از این هنرمندان در این حوزه ماندهاند و برخی نیز به سمت سینمای داستانی آمدهاند.
وی ادامه داد:به اعتقاد من تمامی هنرها در درجه اول مستقل هستند و گاهی به دلیل ضرورتی که پیش میآید به کمک هم میآیند مانند موسیقی که به عنوان یک هنر خالص گاهی به کمک تاتر، سینما، نقاشی و ... میآید. کارگردان فیلم خمره افزود: هنرهای تجسمی هم میتواند دخالتی در سینما داشته باشند به معنی اخص نقاشی و مجسمهسازی در سینمای حال حاضر وجود دارد و از آن استفاده میشود، مانند طراحی استوریبورد در دکوپاژ و یا حتی عکاسی؛ هنرهای تجسمی برای نشان دادن هرآن چیزی که از دریچه دوربین فراتر از دید کارگردان قرار میگیرد و نیازمند فضایی برای تجسم این فضای بیرونی است میتواند تاثیرگذار باشد و خالی از این هم نخواهد بود. ضمن اینکه هنرها از بدنه با هم ارتباط دارند و جدا از هم نیستند. فروزش با اشاره به این که در اکثر کشورهای دنیا سینماگران با عرصه هنرهای تجسمی آشنا هستند و از دل این هنرها برخاستهاند اظهار کرد: بله همین طور است اما اینکه اکثریت افرادی که سینما قلمرو ذهنیشان قرار گیرد از هنرهای تجسمی باشند خیر؛ در کشور ما هستند هنرمندانی که از هنرهای تجسمی شروع کرده و به سینما آمدهاند و این عرصه مطلوبشان قرار گرفته است و هنوز هم
علاقه به عکاسی و یا نقاشی دارند. اما کمتر پیش آمده از سینما هنرمندی به سوی هنرهای تجسمی رفته باشد مگر آنکه علاقه داشته و این کار را انجام دهد. این هنرمند پیشکسوت بیان کرد: ما پیش از دنیای بیرون دنیای درونمان را داریم و این دنیا ساخته شده از دنیای بیرون است، زمانی که یک هنرمند جاذبههای بیرونی را گرفته و درون خود هضم میکند و دوباره به بیرون باز پس میدهد خلاقیت انجام داده است و این در تمام عرصهها وجود دارد. اما آنچه که مخاطب در سینما میبیند همان ذهنیتی است که هنرمند از فضای بیرون دریافت کرده و در قالب هنر به خورد مخاطب میدهد. نباید این نکته را فراموش کرد که هر چه این ذهنیت بیرونیتر و عینیتر باشد مخاطب عام را جذب خواهد کرد؛ و اینجاست که هنرهای تجسمی و بنیانهای بصری میتواند به کمک سینماگر بیاید. ضمن این که هنر درغالبی باید خود را به نمایش بگذارد که با توده مردم جامعه ارتباط برقرار کند و نباید این هنر به نوعی باشد که فهم آن برای مخاطب عام سخت باشد.