سرویس تئاتر هنرآنلاین: در بسیاری از نمایشنامه‌ها  پرداختن  به موضوع‌ها  و موقعیت ‌های تلخ و ناگوار بهانه موضوعی و محوری شکل‌دهی اثر است.  با وجود این، چنانچه  نگاهی صرفا خبری و یا ناتورالیستی به موضوع بشود، موضوع و موقعیت از هر آنچه هست فراتر نمی‌رود. در این گونه نمایشنامه‌ها نتیجه‌گیری و پایان‌دهی ماجرای اثر، بسیار حائز اهمیت است، زیرا بیم آن می‌رود که پایان برخی از این آثار به رغم متفاوت بودن موضوع از لحاظ نوع  رویکرد نویسنده شبیه به هم باشد و عمده‌تا به یک موقعیت بسته و حتی به گره‌افکنی تازه‌ای منجر  شود که چگونگی آن بعد از به آخر رسیدن متن درابهام بماند؛ اما در بطن همین پایان‌بندی‌های بسته و گره‌دار هم گاهی نتیجه نهایی موضوع  قابل ارزیابی است و می‌توان ماجرا و حوادث را پایان یافته و نتیجه‌مند  تلقی کرد.

نمایش"کلاغ " یا "پرنده سیاه" (که عنوان دوم برای آن به مراتب  تأویل‌آمیزتر و نمایشی‌تر است) اثر "دیوید هروئر" و به کارگردانی "سمانه زندی‌نژاد" که هم‌اکنون در سالن چهارسو از مجموعه سالن‌های تئاتر شهر اجرا می‌شود، در رابطه با موارد فوق‌الذکر نمونه‌ای مثال زدنی است.

یک مرد چند سال قبل رابطه‌ای  نامشروع  با دختری کم سن و سال داشته و هر دو مدتی در حبس بوده‌اند و بعد هرکدام به راه خود رفته‌اند. سال‌ها بعد دختر جوان عکس مرد را که  کارمند دون پایه‌ای است، پشت جلد یک مجله می‌بیند و همین زمینه‌ای برای پیجویی او توسط دختر جوان و شکل‌گیری یک موقعیت بازخواستی و استفسارآمیز می‌شود. نکته  حائز اهمیت در این رابطه آن است که مخاطب هرگز باور نمی‌کند که تصویر چنین کارمندی حتی اگر هم دون پایه نباشد، پشت جلد مجله چاپ شود. از این نقطه ابهام که بگذریم بقیه حوادث متن خود به خود توجیه‌پذیر است.

دختر جوان که به رغم ادعایش دختر با وقار و درستی به نظر نمی‌رسد، مرد را در محل کارش پیدا می‌کند و هر دو برای جلوگیری از جلب نظر دیگران به بخش بهداشتی اداره – یعنی توالت و دستشوئی- می‌روند و آنجا در رابطه با حوادث سال‌های قبل به جدل‌های لفظی و استفسار از همدیگر می‌پردازند. در متن اصلی این  رویاروئی در یک اتاق رُخ می‌دهد و سمانه زندی‌نژاد خلاقانه آن را به مکان توالت تغییر داده است. او  عملا مکان توالت را به یک دادگاه شخصی و بازخواست آنان از همدیگر تبدیل کرده و باید گفت که استفاده از این مکان، مهم‌ترین و تأویل‌آمیزترین ترفند برای تمثیلی کردن این عشاق بی‌بند و بار قدیمی به عنوان "ضایعات انسانی و مواد زائد جامعه" است؛ همه وجوه دراماتیک اجرا در همین نکته تأویل‌آمیز نهفته است. نمایش با مجادله، گله، سرزنش و بازخواستی طولانی آغاز می‌شود و دختر جوان درمی‌یابد که مرد ازدواج  کرده است و  ظاهرا در جایگاه  یک ناپدری فرزند هم  دارد؛ بنابراین تلاش دختر جوان برای احقاق حق یا ازدواج با مرد، عقیم می‌ماند و در پایان هم  داخل  توالت تنها گذاشته می‌شود.

تبدیل محیط توالت و دستشویی به محیطی ُپر از آشغال و روی همدیگر ریختن آشغال‌ها به عنوان بازی، نشانگر بیهودگی و بی‌فایدگی ضایعات گونه خود پرسوناژهاست و نمایش تأکید  دارد بر این که مخاطب، آن‌ها را متعلق به چنین مکانی بداند؛ ضمن آن که، دختر جوان هنوز با تعدادی از مردان رابطه دارد و روی "تی شرت"‌ش هم به زبان انگلیسی نوشته شده "همیشه عاشق".

رفتار و گفتار او بیشتر شبیه  زنان بی‌بند و بار خیابانی است. پایانی هم که کارگردان برای او در نظر گرفته، همان توالت است که در اصل تمثیل وضعیت و شرایطی است که این دو در آن زندگی می‌کنند.

یکی از ضعف‌های متن این است که نویسنده حداقل به طور ضمنی یا جنبی از طریق  دیالوگ‌ها به مسائل اجتماعی و علت‌های این روابط نامشروع اشاره‌ای نمی‌نماید و عمده‌تا به همین دو پرسوناژ و رابطه قبلی‌شان بسنده می‌کند.

میزانسن‌ها به تناسب محیط نامتعارف ملاقات دختر جوان و مرد، خوب و نمایشی است. بازی مرتضی اسماعیل کاشی تاحدی تغییر رویه پرسوناژ و اصلاح کردن زندگی‌اش و نیز محافظه کاری اخلاقی‌اش را نشان می‌دهد، اما بازی دختر جوان که نقش او را سهیلا گلستانی ایفا می‌کند، با روحیه سالم و ادعاهای دختر جوان مبنی بر قصد  ازدواج‌اش، مغایرت دارد و او را همچنان دختری سربه هوا و مایل به روابط نامشروع معرفی می‌کند که البته همین هم می‌تواند یکی از احتمالات مورد نظر متن باشد.

مهم‌ترین نشانه دراماتیک نمایش "کلاغ " به کارگردانی سمانه زندی‌نژاد، مکان توالت و دستشوئی است که ابتکار خود او و تأویلی از نوع عشق و رابطه پرسوناژها و حتی شخصیت آن‌ها است. موسیقی نمایش مناسب نیست و متناقض و مزاحم هم است، چون سنخیتی با مضمون و محتوای نمایش ندارد. طراحی صحنه که توسط شیما میرحمیدی انجام شده، خوب و در راستای موضوع است، خصوصا آن که دکور مکان مورد نظر در انتهایی‌ترین نقطه سالن تدارک دیده شده و همین ویژگی آگاهانه یا  ناخواسته  سبب شده  اقدام  پنهانی پرسوناژها برجسته‌تر جلوه نماید. نور کارکرد خود را دارد. کارگردانی سمانه زندی‌نژاد خوب و پذیرفتنی از کار درآمده و میزانسن‌های حضور و حرکت بازیگران تناقضات و تعارضات آن‌ها را خیلی خوب آشکار کرده است. او با حذف بخش‌های بسیار عریان روابط پرسوناژها و انتخاب مکان توالت برای روبه‌رو شدن آن‌ها، به طریقی متن اصلی را برای اجرا در جامعه ایرانی آدابته، تأویل‌آمیز و تحلیل‌پذیر کرده است. این "درام"  در کل و با توجه به ویژگی‌های نسبی‌اش، اجرایی دیدنی به شمار می‌رود.