سرویس نمایش هنرآنلاین، نمایش از یک تاریکی محض آغاز می‌شود. از جایی که جز زمزمه‌ها و فریادهای کابوس مانند چیزی در دل دنیای جنگ‌زده و مردمان جنوب ایران نمی‌روید. تاریکی طولانی مدت ابتدای نمایش انتظار را در دل مخاطب پررنگ می‌کند.

 بازی با عنصر صدا در این نقطه از نمایش، سایر حواس مخاطبان را به چالش می‌کشاند و فضایی اسرارآمیز و پر دلهره ایجاد می‌شود که بخشی از دنیای درونی انسان‌های قرار گرفته در دل جنگ را  به تصویر می‌کشد.

دیالوگ‌های داستان در بدو امر با فرمی شعرگونه اما همراه با پیچیدگی‌های خاص بیان می‌شوند به همین خاطر می‌توان گفت که در همان ابتدای امر "بال پنجم" دنیایی فراتر از واقعیت را نوید می‌دهد. دنیایی که در ادامه با رقص فرشته مرگ مخاطب را بیشتر به سمت خود می‌کشاند و با لذت روایتی بومی همراه می‌کند.

روایت نمایش شکلی خطی دارد اما در دل حرکت‌ها و رفتارهای بازیگران تلاشی برای القا کردن نگاهی پیچیده و مدرن به مخاطب وجود دارد، تلاشی که همراه با موسیقی بومی و زیبای مهدی ساکی تا حدود زیادی نیز موفقیت‌آمیز است.

موسیقی در دل این نمایش، مستقل از داستان نمایش نیست زیرا هر دو در تلاش هستند تا مخاطب را به سمت تعلقات انسانی در آستانه مرگ سوق دهند. اگر چه در بخش‌هایی از نمایش زبان موسیقی رنگ و بویی غریبانه به خود می‌گیرد و از نظر کلامی ارتباط با اغلب مخاطبان را از دست می‌دهد اما جنس صدای مهدی ساکی و نحوه اجرای اثر، این فاصله را به سرعت پر می‌کند تا جایی که می‌توان احساس بودن در دنیای جنوب جنگ‌زده را میان نواهای او یافت.

رقص مرگ در میانه میدانی که مهود درگیر و دار آن است در بخش‌های مهمی از نمایش تبدیل به رقصی کاملاً جنوبی با موسیقی دل‌چسب می‌شود که البته با اجرای بسیار خوب مهدی ساکی همراه است. البته از سوی دیگر این احساس به مخاطب القاء می‌شود که نمایش بیش از تکیه داشتن بر ادبیات بر روی پایه‌های موسیقی استوار است.

نکته دیگر اینجاست که پیچیدگی‌های روایی نمایش تنها تا نقطه اواسط اثر پیش می‌رود چرا که دیالوگ‌های واضح مرگ برای معرفی آنچه که در دل صحنه رخ می‌دهد، کاملاً فضای غیر خطی را به فراموشی می‌برد و مخاطب را با یک روایت ساده رو به رو می‌کند. نوع دیالوگ‌های مرگ که بیشتر شبیه به جستجویی علمی است در دل نمایشی که کاملاً بر مبنای خرده روایت‌های بومی و خاطرات کودکی مهدی ساکی شکل‌گرفته است به راحتی ریتم اثر را دچار گنگی خاصی می‌کند. نوع حرکات و بازی‌ها در برخی از نقاط اثر تا حدود زیادی به سمت پرفورمنس آرت سوق پیدا می‌کند اما در نهایت داستان روندی را که باید، با استفاده از بازیگران به دست می‌آورد.

طراحی صحنه که اثر بهرنگ صمدزادگان هنرمند نقاش است، علاوه بر تصویرگری جنگ و آشفتگی ستون‌های فرو ریخته بخشی از خاطرات کودکی مهدی ساکی را نیز در دل درختان خشک شده و خسته به تصویر می‌کشد. درختانی که در بخش‌هایی از داستان مستقیماً کاراکترها را در برمی‌گیرند و فضایی درونی برای شخصیت‌ها قائل می‌شوند. با این وجود اما به نظر می‌رسد که طراحی صحنه تنها در بخش‌های ابتدایی داستان موردنظر قرار می‌گیرد و عملاً در اواسط نمایش به گوشه‌ای رانده و در خلوت قرار داده می‌شود. گستردگی فضای عکس‌العمل بازیگران نیز از دیگر نکاتی است که مخاطب را بیشتر با دنیای آشفته کاراکترها همراه می‌کند.

حضور در گذشته، حال و آینده داستان را به شکل خاصی عجیب‌تر پیش می‌برد. داستانی که از گذشته ساکی و همراهی او با مادرش آغاز و به حضور دخترش در آینده می‌انجامد.

"بال پنجم" اثری بینارشته‌ای است که به گفته حمید پورآذری در نتیجه گفتمان سه رشته موسیقی، نمایش و هنرهای تجسمی، تصویر شده است. سه رشته‌ای که هر کدام جایگاه قدرتمندی به عنوان عناصر هنری در جامعه امروز به دنبال دارند. با این وجود اما به جرات می‌توان گفت، نقش موسیقی در این اثر بیش از دو عرصه دیگر چهره نشان می‌دهد.

نمایش با وجود پررنگ بودن عنصر موسیقی بازی درخشانی از نظر فرم بدنی و کلامی را از مهدی ساکی نشان می‌دهد، نمایشی که در اغلب بخش‌های داستان تراژدی می‌شود و مخاطب را به عمق درد می‌کشاند.

"بال پنجم" دنیایی درونی از تجربه‌های انسانی جنگ است که البته حضور موسیقی آن را جذاب‌تر و قابل درک‌تر نشان داده است. موسیقی که کاملاً در خدمت روایت داستان پیش می‌رود و حتی در مواقعی وظیفه سایر بخش‌ها را نیز به دوش می‌کشد. با این حال اما می‌توان گفت "بال پنجم" تجربه موفقی از گفتمان سه هنر قدرتمند نمایش، موسیقی و تجسمی است که به طور یقین در آینده نه چندان دور، بیش از پیش دیده خواهد شد.