سرویس مد و لباس هنرآنلاین: "دختران شیشهگر ایران"... این عنوان سه بانوی جوان عرصه طراحی و ساخت زیورآلات است که با استفاده از متریال شیشه، سالیان سال است که آثار و محصولات هنری خود را بیشتر با الهام از طبیعت، طراحی، تولید و عرضه کردهاند.
نام برندشان نیز "آرتیش" است؛ واژهای به دست آمده از دل تلفیق آرت و آتش.
عطیه عسگری، محبوبه اسکندری و متین میری که هر سه از زمان دانشگاه و تحصیل در رشته صنایع دستی کنار یکدیگر قرار گرفتهاند، به اتفاق مهمان این هفته هنرآنلاین بودند و از روند شکلگیری برند خود تا فعالیتهای جاری و شرایط ساخت زیورآلات با شیشه و خاطرات بعضاً خطرساز کار با این متریال در کنار آتش گفتند.
مشروح گفتوگوی هنرآنلاین با این هنرمند را در ادامه بخوانید:
لطفاً ابتدا از پیشینه فعالیتتان در حوزه مد و لباس به ویژه عرصه تخصصی خود یعنی طراحی و ساخت زیورآلات بگویید.
عطیه عسگری: ما رشته صنایع دستی خواندهایم و در دانشگاه با همدیگر آشنا شدهایم. کار بر روی متریال شیشه مبتنی بر یک هنر مدرن است، اما در قدیم خیلی از شیشه در زیورآلات استفاده میشده. ما سعی کردیم این هنر را دوباره احیا کنیم تا مردم بهتر بتوانند آن را بشناسند. ما سه نفر طبیعت دوست هستیم و سعی میکنیم حس و حال روزانه خودمان را در کارها نشان بدهیم. هدف ما این است که هنر را به زندگی روزمره مردم نزدیک کنیم تا بتوانند با آن حس زندگی کنند. شما اگر مدتی از زیورآلات شیشهای استفاده کنید، آنقدر به آن عادت پیدا میکنید که نمیتوانید آن را از خودتان جدا کنید.
محبوبه اسکندری: من هم یکی از سه دختر شیشهگر ایران هستم.
متین میری: فعالیت ما در زمینه شیشه است و در پس طراحی و ساخت زیورآلات با این ماده جذاب در کنار آتش، همواره تلاش کردهایم که درونیات خود و به ویژه برداشتهای منحصر بفرد از طبیعت را در یک شیء بیجان و در عین حال بسیار زیبای هنری متبلور کنیم.
خانم عسگری، چطور شد که برندتان شکل گرفت؟ شما اشاره کردید که رشته صنایع دستی خواندهاید، چطور شد که از بین انواع شاخههای مختلف صنایع دستی، طراحی و ساخت زیورآلات را انتخاب کردید؟
عطیه عسگری: ما وقتی در دانشگاه با همدیگر آشنا شدیم هنوز این تکنیک را یاد نگرفته بودیم. تکنیکهایی که یاد گرفتیم بسیار متفاوت است. تکنیکهای مثل فیوز یا اسپین بین مردم شناخته شده است. وقتی از دانشگاه فارغالتحصیل شدیم، من به بچهها تأکید کردم که حتماً کارگاه بزنیم. آن موقع شش، هفت نفر بودیم. ابتدا کار کمی سخت پیش رفت و بعضی از دوستان تحمل نکردند و رفتند و در نهایت ما سه نفر باقی ماندیم. من وقتی میخواستم در دانشگاه گرایشم را انتخاب کنم، مدیر گروهمان گفت فقط گرایشهای شیشه و فرش باقی مانده است. من گرایش فرش را دوست نداشتم و با شیشه هم آشنا نبودم و نمیدانستم چطور است. یادم است که جلسه اول دانشگاه به استادم گفتم شیشه خشن است و من نمیتوانم با آن ارتباط برقرار کنم ولی ایشان گفت من به تو قول میدهم اگر مدتی با شیشه کار کنی، دیگر تا آخر عمر نمیتوانی آن را رها کنی و واقعاً همین اتفاق هم برای من افتاد. ما این تکنیک را از یکی از دوستانمان در ایران یاد گرفتیم ولی بعداً به خارج از ایران رفتیم و دورههایی مختلفی را آموزش دیدیم. ما فعلاً در حوزه زیورآلات فوکوس کردهایم اما شاید بعدها این تکنیک را به شاخههای دیگر هم ببریم.
اشاره کردید که منبع الهامتان بیشتر طبیعت است و سعی میکنید با کانسپتهایی که از طبیعت به دست میآورید به طراحی زیورآلات بپردازید. شیشه در طبیعت ما وجود دارد و نقشهای متفاوتی را ایفا میکند. ما در هنرهای مختلف خودمان شیشه را میبینیم. برای اینکه کارتان متفاوت باشد به سراغ چه بزنگاههایی در طبیعت میروید؟
محبوبه اسکندری: اول از همه بگویم که کارگاه ما در یک باغ قشنگ است که چهار فصل را آنجا به وضوح کامل میبینیم و از نزدیک لمس میکنیم. فکر میکنم همین در دل طبیعت بودن باعث میشود که اتفاقات را با جزئیات بیشتر ببینیم. مثلاً در کارگاه ممکن است اتفاقهای عجیب و غریبی بیفتد. فرض کنید بخواهیم برکهمان را رنگ کنیم. ماهیها را از داخل برکه خالی میکنیم و میآوریم در یک استخر بادی میگذاریم. با دیدن همین اتفاقها یک دفعه چیزهای عجیب و غریبی به ذهنمان میرسد که همان تبدیل به کارمان میشود. هفته گذشته متین گفت چقدر دلم برف میخواهد. یکدفعه همان لحظه فکر کرد و گفت بچهها من میخواهم یک مهره به نام "آن شب برفی" بسازم و در نهایت یک مهره بسیار قشنگ خلق کرد. من فکر میکنم به خاطر اینکه در دل طبیعت هستیم یک سری اتفاقات کوچک باعث میشود آثاری خلق شوند که مردم هم با آن ارتباط برقرار میکنند.
خانم میری، شما برای تبلیغات از چه ابزاری استفاده میکنید؟ از زمانی که برندتان شکل گرفت چقدر به شکل گروهی و تیمی تلاش کردید که به یک اتفاق برسید تا یک مسیر تبلیغاتی مستمر، مفید و با محتوا را دنبال کنید؟ اکثر تبلیغات الآن از طریق اینستاگرام است، آیا شما گزینه متفاوتی را برای تبلیغات تجربه کردهاید؟
متین میری: ما وقتی وارد این مسیر شدیم بسیار بی تجربه بودیم و آزمون و خطاهای زیادی داشتیم. ابتدا برای گالریهای مختلف کار میفرستادیم و آنها هم اکثراً جواب ما را نمیدادند. آن موقع هنوز تلگرام فیلتر نشده بود و ما میتوانستیم در کانالهای مختلف تلگرامی تبلیغ کنیم. بعد در ادامه تلگرام فیلتر شد و دیگر نتوانستیم تبلیغ کنیم. گاهی با مجلات کار میکردیم. این یک معظل است که ما هنوز نتوانستهایم یک راه تبلیغاتی درست پیدا کنیم.
عطیه عسگری: بیشتر تبلیغات ما دهان به دهان است. مشتریهایی که خرید میکنند حتماً ما را معرفی میکنند تا اینکه دوباره خودشان برمیگردند. در حال حاضر فقط بلاگرها هستند که از برندها هزینههای گزافی میگیرند و آنها را تبلیغ میکنند وگرنه بچههای صنایع دستی فضاهای ساماندهی شده درستی ندارند که بتوانند خودشان را معرفی کنند. ما واقعاً کارهای بسیار خوبی میبینیم که چیزی از کارهای جهانی کم ندارند اما متأسفانه دیده نمیشوند. هزینه تبلیغات بسیار بالاست و برخی از آنها به دلار پول میگیرند و همین مسئله باعث میشود که فشار مالی زیادی به ما وارد شود. من سفالگرهای خانم بسیار خوبی میبینم که همه آنها کارآفرین هستند. اگر یک جایی باشد که بتوانند خودشان را معرفی کنند فوقالعاده میشود.
یعنی نگاهتان در سطح سازمانها و نهادهای رسمی است.
عطیه عسگری: سازمان صداوسیما ما را خواستند و ما هم رفتیم اما توقعمان این است که به شکل هنریتری این اتفاق بیفتد. از آنجایی که کار ما هنری است، مخاطب ما هم مخاطب هنر است. مخاطب هنر ارزش کار دست را میداند. من گاهی به بچهها میگویم اگر کسی وارد کارگاه شود و از یک تا صد کار را ببیند متوجه میشود که ما داریم کارمان را ارزان میفروشیم چون واقعاً کار سختی است. صفر تا صد کار را خودمان انجام میدهیم. ما واقعاً دوست داریم باشیم، وگرنه از لحاظ اقتصادی هیچ منطقی ندارد. ما به خاطر اینکه مردم با هنر زندگی کنند و آن را لمس کنند این مسیر ادامه میدهیم.
من تصور میکنم طیف مخاطب صنایع دستی مینیمال مثل زیورآلات نسبت به سایر عرصههای هنری وسیعتر است. آیا مخاطبان شما فقط خانمها هستند یا برای آقایان هم کار میکنید؟
محبوبه اسکندری: ما هم کار مردانه داریم و هم کار زنانه. کارهای ست هم داریم. حتی داریم به این فکر میکنیم که ست مادر و دختر ارائه بدهیم.
آیا مردها هم به اندازه خانمها به کارهای شما اقبال نشان میدهند؟
محبوبه اسکندری: بله. حتی مردها بیشتر اقبال نشان میدهند. مخصوصاً وقتی میفهمند ما سه خانم جوان هستیم استقبال میکنند و میگویند ما دوست داریم آینده دخترهای خودمان مثل شما که قوی دارید کار میکنید، باشد. در مجموع پیامهای امیدوارکننده و انرژی بخش بسیاری از مخاطبان میگیریم.
عطیه عسگری: ما یک سری پیغام گرفتهایم که بعد از خواندن آنها گریه کردهایم. گاهی به بچهها میگویم من خودم هیچوقت این کار را نکردهام اما فکر میکنم چقدر کار خوبی است که وقتی بسته به دستتان میرسد به آنها ریاکشن نشان بدهید تا آنها انرژی بگیرند.
محبوبه اسکندری: بدون اینکه ما بخواهیم برایمان عکس و فیلم میفرستند.
خانم میری، درباره مخاطرات این کار بگویید. به هر حال کار با شیشه به خودی خود خطرناک است. برای ساخت آثارتان از چه ابزاری استفاده میکنید؟
متین میری: کار ما مستقیماً با آتش است. همه مهرههایی که ساخته میشود در آتش است. شیشهها در آتش مذاب میشوند و بعد ما به آنها فرم میدهیم. ضمن اینکه خود شیشهها هم میلههای تیزی هستند که خطرآفرین میشوند. البته ما یاد گرفتهایم که چطور با آنها کار کنیم تا کمترین خطر را داشته باشند اما من در کارگاه وقتی راه میروم هم بچهها نگرانم هستند چون کمی شیطون هستم. ما مدام در معرض سوختن هستیم.
محبوبه اسکندری: تمام لباسهای ما به دلیل کار با آتش و شیشه سوراخ است.
بنابراین ابزار کار شما، شیشه و آتش است؟
عطیه عسگری: ما کار نقره هم انجام میدهیم. نقره باید ذوب شود اما به طور کلی از آنجا که این کار یک کار فنی است، ابزار زیادی دارد. اگر لیست انبارداری ما را ببینید آنقدر وسیله زیاد داریم که کار کردن با هر کدام از آنها یک سوژه خاص خودش را دارد. آتش هم گاز دارد و هم اکسیژن و هر دوی آنها خطرناک است. ما زخمی شدهایم اما خدا را شکر هنوز سالم هستیم.
امروزه بسیاری از هنرمندان سعی میکنند که یک سری مفاهیم را از طریق هنرشان عرضه کنند. آیا شما دغدغه موضوعات فرهنگی و معضلات اجتماعی هم دارید؟
عطیه عسگری: ما سه نفر زیاد در بطن جامعه نیستیم. شما وقتی وارد وادی هنر میشوید دارای روح متفاوتتری از جامعه میشوید. آسیب بیشتری میخورید و موضوعات جامعه روی شما تأثیر بیشتری میگذارد. روزی که آن اتفاق برای هواپیمای اوکراین رخ داد حال ما بسیار بد بود و اصلاً نمیتوانستیم کار کنیم. شاید همچنان و با گذشت یک سال که به آن واقعه فکر کنیم همان قدر حالمان بد شود. به همین خاطر سعی میکنیم خیلی وارد ماجراهای این چنینی نشویم. ما بسیار ایران دوست هستیم و من همیشه به بچهها میگویم باید بایستیم تا درست شود. بارها شرایطش پیش آمده که از ایران بروم و خارج از اینجا زندگی کنم اما همیشه فکر میکنم این احمقانهترین کاری است که ما میتوانیم انجام بدهیم. اگر ایران را دوست داریم باید بمانیم و با تمام سختیها بسازیم. هدف ما این است که بگوییم سه دختر میتوانند کنار هم کار کنند. امیدوار هستیم که بتوانیم کارآفرینی کنیم و برندمان طوری شود که بتوانیم افراد بیشتری را در کنار خود داشته باشیم.
لطفاً درباره عنوان برندتان بگویید.
عطیه عسگری: نام برند ما "آرتیش" است؛ تلفیق آرت و آتش.
محبوبه اسکندری: ما کارگاهمان را با سختی زیاد راه انداختیم. در سالهای اول آنقدر کارگاهمان حقیرانه بود که من گاهی دل ندارم عکس آن سالها را نگاه کنم. شاید فقط سه میز داشتیم که چراغ روی آن بود. سختیهای زیادی کشیدیم تا کارگاه را به اینجا برسانیم. فکر میکنم این مشکلاتی که شما میگویید بدون شک روی همه ما تأثیر میگذارد و نمیتوانیم بگوییم که تأثیر نگذاشته است ولی وقتی میخواهیم وارد کارگاه شویم تمام دغدغهها و استرسها را پشت در کارگاه میگذاریم. کارگاه ما انرژی زیادی دارد و من فکر میکنم این انرژی به خاطر این است که سه نفری با تمام توانمان آن را ساختیم. وقتی وارد کارگاه میشویم همه چیز را کنار میگذاریم و فقط راجع به کار حرف میزنیم. حالا ممکن است لابلای کار به یک سری اتفاقات اشاره کنیم اما خیلی سریع آن موضوع را از بین میبریم.
متین میری: بچهها درباره بحث اجتماعی این مسئله صحبت کردند. برای من ادبیات خیلی اهمیت دارد و شعر و رمان میخوانم. مثلاً گاهی به یک بیت از سعدی فکر میکنم و وقتی یک مهره میسازم احساس میکنم حال و هوای آن شعر را دارد یا حال و هوای آن رمانی را دارد که تازه تمامش کردهام.
واقعاً نمیشود از واقعیت گریز داشت. این یک بخشی از زندگیمان است. اما اینکه هنرمند این واقعیت را با رؤیاهای خودش تلطیف میکند و سعی میکند اندوههای بشر را با تکیه بر خلاقیتهای خودش به سمتی ببرد که حداقل حال خوشی به مخاطب دست بدهد، یک ویژگی است که باید وجود داشته باشد. هر چند که به زعم من آن یک ژانر هنری دیگر است که هنرمندان تلاش میکنند در امور سیاسی ورود پیدا کنند و نظریههای فرهنگی بدهند و یا در مقولههایی مثل جامعهشناسی، انسانشناسی و مردمشناسی به شکل جدی و اثرگذار وارد شوند.
متین میری: من کلاً اعتقاد دارم که اگر کار هنری وارد بحثهای سیاسی شود، تاریخ انقضا پیدا میکند. من انتخابش نمیکنم اما شاید خیلیها انتخابش کنند. من همیشه به این موضوع معتقد هستم که ما سه نفر اگر میخواستیم جا بزنیم واقعاً خیلی بهانهها برای انجام این کار وجود داشت. ما همه کارهای کارگاه را خودمان انجام دادهایم. سختیهای خیلی زیادی کشیدهایم. از دور به ما میگویند آفرین چه دوام آوردهاید، اما روزهای خیلی سختی وجود داشته که الآن برای ما دیگر خیلی شیرین است. اما اگر بخواهیم به قسمت اجتماعیاش فکر کنیم من فکر میکنم خیلی موضوعات وجود داشته که کار ما را دقیقاً تحت تأثیر گذاشته است. پارسال به محض اینکه کمپین تبلیغاتی ما شروع شد، اینترنتها قطع شد، سردار سلیمانی به شهادت رسید، برای هواپیمای اوکراینی آن اتفاق افتاد و بعد هم کرونا آمد و کار ما تحت تأثیر این اتفاقات قرار گرفت. ما هر بار که میآمدیم بلند شویم یک اتفاق دیگری افتاد. فعلاً دوام آوردهایم تا ببینیم چه میشود.
خوب است که ریشههای فعالیت شما از 6 سال قبل بوده. افرادی که کارشان را از یکی دو سال قبل شروع کردهاند واقعاً کار خیلی سختی دارند.
متین میری: بله دقیقاً. به همین خاطر میگویم از بچههایی که دارند با سختی کار میکنند و ناامید نمیشوند یک حمایتهایی صورت بگیرد تا ما به هم معرفی شویم و بتوانیم از همدیگر حمایت کنیم.
راجع به کالکشنهایتان توضیح بدهید. مجموعههای مختلفی که در این سالها کاملاً به شکل ساختارمند و مجموعهای به آن پرداختهاید. اصلاً چقدر تعریف سوژه برایتان اهمیت دارد که سوژه محور و تیتر محور پیش بروید و چقدر به صورت دلی یا بر اساس سفارشهایی که میگیرید کار میکنید؟
محبوبه اسکندری: کارهای دلی زیادی داریم. متین بیشتر. یعنی به یکباره یاد چیزی میافتد و اثری را با تکیه بر آن تفکر خلق میکند. یا گاهی پیش میآید که عطیه سرچ میکند و یک سری کارها را پیدا میکند و بعد میآید راجع به آن بحث میکنیم. اما در کنار اینها، ما طبق مناسبتها هم خیلی پیش میرویم. اتفاقاً جلسه دیروزمان راجع به همین بود. مناسبتهای مهم نظیر یلدا را درمیآوریم و بر اساس آن مناسبت با هم صحبت میکنیم و به یک نتیجه میرسیم که کارها را حول همان محور انجام بدهیم. مثلاً برای طرحها یلدایی رنگ قرمز و انار وارد اولویت میشود یا برای روز ولنتاین، روز مادر و بقیه مناسبتها هم محصولاتی را متناسب با آن مناسبتها طراحی میکنیم. بنابراین ما هم کالکشن داریم و هم کارهای دلی که در لحظه خلق شدهاند.
کرونا چه تأثیری روی کارتان گذاشته است؟
متین میری: الآن خیلی بهتر شده است. اوایل که ترس بر مردم غلبه کرده بود افت فروش زیادی داشتیم اما خدا را شکر به مرور یک مقدار شرایط بهتر شد. خوشبختانه ما یک سری مشتری ثابت داریم که آنها واقعاً شاهرگهای "آرتیش" هستند. یعنی آنقدر عِرق و لطف به ما دارند که من بعضی وقتها میگویم دوست دارم این موجودات دوستداشتنی را از نزدیک ببینم. انرژی زیادی به ما میدهند و واقعاً برای کار ما ارزش قائل هستند. حمایتهای آنها واقعاً همیشه بوده است. البته شش ماه دوم سال برای همه بیزینسها بهتر است. اما عید پارسال اصلاً خوب نبود.
عطیه عسگری: البته مسئله کرونا باعث شد که خریدهای آنلاین تا اندازه قابل توجهی رونق گرفت.
به نظر شما موضوع طراحی زیورآلات در کشور ما تا چه اندازه قابل رقابت با کشورهای دیگر است؟ اصلاً چقدر از خارج از ایران مشتری دارید و بازخوردهای آنها چگونه بوده است؟
متین میری: یک ویژگی که در زیورآلات ایرانی وجود دارد جنبه سنتی بودن آن است. من سعی میکنم این سنتی بودن را با یک سری المانهای مدرن تلفیق کنم. در کل ما ترجیحمان این است که خیلی به طرحهای سنتی نپردازیم. اما مسئله دیگری که میخواهم در این بخش به آن اشاره کنم کپی کردن است. خود من گاهی یک سری طرحها را در اینستاگرام میبینم و میگویم طراحان ایرانی چه کار خوبی را طراحی کردهاند اما بعد میبینم متأسفانه آن کار کپی است. به نظر من هنوز نتوانستهایم به مرحله رقابت با کشورهای دیگر برسیم. اما در مورد کار خودمان میتوانم بگویم که فیدبک ما خیلی خوب است. البته برای کسانی که از خارج از ایران میخواهند خرید کنند یک سری مشکلات وجود دارد و سختشان است. من حتی یادم است که در فیسبوک با یک شیشهگر آمریکایی صحبت میکردم که از دیدن کارها هیجانزده شده بود و میگفت دوست دارم از کارهای شما داشته باشم. ایرانی بودن کارها برایش جذاب بود.
عطیه عسگری: آثار ما چون شبیه آثار برند پاندورا است، من بارها از مشتریها این پیغام را داشتهام که کار شما از کارهای ایتالیایی بسیار تمیزتر و قشنگتر است. دلیلش هم این است که ما هنوز ماشینی نشدهایم، به خاطر اینکه اگر فروش شما خیلی زیاد شود مجبور میشوید شبیه ماشین کار کنید. برای ما هنوز این جریان رخ نداده است. تک تک ایدههایمان با همان حسی که آن روز داریم، رقم میخورد. ممکن است شما دو مهره را نگاه کنید که شبیه هم باشند اما کاملاً حسهای متفاوتی دارند. واقعاً فکر میکنم کسی هم که کار به دستش میرسد این اتفاق برایش میافتد. الآن یک مهره به اسم "تنهایی" وجود دارد که من آن را دقیقاً در یک روزی که تنها در کارگاه بودم ساختم. اسمش "تنهایی" است و وقتی شما نگاهش میکنید به وضوح احساس تنهایی را در آن میبینید. بنابراین حسهای درونی ما همیشه در کارها وجود دارد، در صورتیکه از برندهایی مثل پاندورا که بزرگ هستند و مجبورند خیلی کارخانهای کار کنند این حس گرفته شده است. من برندهای ایرانی را بسیار دوست دارم و علیرغم اینکه قبول دارم خیلی از کارها کپی است اما معتقدم با کپی کاری است که یاد میگیریم بتوانیم خلق کنیم. ما برندهای ایرانی باید از همدیگر حمایت کنیم تا بتوانیم حرفی برای گفتن داشته باشیم.
محبوبه اسکندری: ما کارمان را در ایران نمیتوانیم با کسی مقایسه کنیم چون کار مشابه ما اصلاً نیست. فکر میکنم فقط یکی دو نفر باشند که دارند همین تکنیک را کار میکنند و واقعاً نمیشود کار خودمان را با آنها مقایسه کنیم. اما در مورد مقایسه با کار خارجیها میتوانم بگویم که من یک مشتری داشتم که از دستبند یا گردنبندش عکس فرستاده و گفته که من این را از فلان جا خریدهام اما واقعاً کار شما تمیزتر است. یک چیزی که کار ما را خیلی برای همه جذاب کرده، به استثنای خود زیورآلاتی که طراحی کردهایم، بحث بستهبندی کارمان است. فکر میکنم یک سال درگیر این موضوع بودیم. بستهبندیمان بسیار خاص و قشنگ است. البته این حرف مشتری است. مشتری وقتی به محصول میرسد اول از بستهبندی آن هیجانزده میشود. یک قاب چوبی است که در آن قاب یک سری نقاشیهای خوب و معروف را چاپ کردهایم و گذاشتهایم و گردنبند، دستبند و گوشوارهها را از گردن یا گوش شخصیت آن نقاشی آویزان کردهایم. یا یک زمان که کسی بخواهد خانم و همراهش را سورپرایز کند عکس او را به ما میدهد و ما عکسش را چاپ میکنیم و گردنبند یا گوشواره را روی چهره خود او آویزان میکنیم. این خیلی جالب است. خیلی از مشتریهای ما بیشتر هیجان بستهبندی کار را دارند. فکر میکنم که ما به خاطر بستهبندیمان فعلاً بیرقیب هستیم البته که رقیب داشتن خوب است.
تا به حال پیش آمده که کارهای شما را کپی کرده باشند و شما عصبانی شده باشید؟
متین میری: اینطور نبوده که کار ما را عیناً کپی کرده باشند. البته به خاطر نداشتن قانون کپی رایت قطعاً این اتفاق خواهد افتاد.
محبوبه اسکندری: از این اتفاق میترسیم اما در عین حال تصور میکنم دوست هم داریم این اتفاق بیفتد.
در پایان اگر نکتهای باقی مانده است بفرمایید.
متین میری: من احساس میکنم "آرتیش" دیگر هویتم شده است. یعنی اگر من یک روز عضوی از "آرتیش" نباشم هم خودم و هم دیگران فکر میکنند که من دیگر متین سابق نیستم. یعنی انگار مریض هستم و بخشی از بدنم را ندارم.
عطیه عسگری: بیشترین چیزی که ما سه نفر با آن درگیر بودهایم این است که علیرغم سختیها کارمان را انجام دادهایم. خیلیها از دور میگویند سه خانم این همه سال چگونه با هم کردهاید؟ نمیگویم به مشکل بر نخوردهایم. خیلی وقتها با هم به مشکل خوردهایم اما "آرتیش" ما را به همدیگر پیوند داده است. من همیشه میگویم که "آرتیش" بچه ما سه نفر است، عین مادر و پدری که به خاطر بچهشان از خودشان و از خیلی از اتفاقات میگذرند. خیلی دوستش داریم و امیدواریم که بتوانیم موفق شویم و مردم ما را بیشتر بشناسند.
محبوبه اسکندری: بچهها نکتههایی را گفتند که دقیقاً حرف دل من بود. من هم همه جا گفتهام که واقعاً احساس مادر بودن دارم. خودمان متولدش کردهایم و خودمان به وجودش آوردهایم و به هیچ وجه از آن نمیگذریم.