سرویس مد و لباس هنرآنلاین: شیرین مزداپور هنرمند عرصه دوخت‌های سنتی و سوزن‌دوزی از میان هموطنان زرتشتی‌مان، مهمان این هفته هنرآنلاین بود.

مزداپور سال‌ها است که در زمینه زرتشتی‌دوزی به شکل حرفه‌ای فعالیت می‌کند و در راستای حفظ این میراث کهن، کتابی با عنوان "بازآرایی گل و نقش: تلاشی برای بهره‌جویی از سنت ایرانی کهنی در سوزن دوزی" را با تکیه بر راهنمایی‌ها و همراهی عمه خود، دکتر کتایون مزداپور راهی بازار نشر کرده است.

مشروح گفت‌وگوی هنرآنلاین با شیرین مزداپور را در ادامه بخوانید و بیش از پیش با لباس منحصربفرد هموطنان زرتشتی و هنر زرتشتی‌دوزی آشنا شوید:

خانم مزداپور، لطفاً ابتدا از پیشینه فعالیت‌تان در حوزه مد و لباس بگویید.

رشته‌ای که من در دانشگاه خواندم، طراحی پارچه و لباس بود که در سال 1386 از آن فارغ‌التحصیل شدم. پروژه‌ای که روی آن کار کردم نیز راجع به زرتشتی‌دوزی بود. زرتشتی‌دوزی یک هنر تقریباً فراموش شده بود چون بین 100 تا 120 سال روی آن کار نشده بود. من با راهنمایی عمه‌ام، خانم دکتر کتایون مزداپور و با همکاری خانم دکتر ندا اخوان و با استفاده از موضوع زرتشتی‌دوزی روی پروژه خودم که "بررسی طرح‌های زرتشتی‌دوزی جهت چاپ روی مانتو" بود کار کردم چون گرایش من چاپ بود. از طرح‌های زرتشتی‌دوزی استفاده کردم و چاپ زدم. وقتی درسم تمام شد تصمیم گرفتم که بروم زرتشتی‌دوزی را بیشتر یاد بگیرم. وقتی روی پروژه‌ام کار می‌کردم پژوهش من بیشتر میدانی بود چون کتابی در این زمینه نوشته نشده بود. من مدتی در تهران و یزد گشتم و طرح‌های زرتشتی را گرد‌آوری کردم. جالب است که من فکر می‌کردم در یزد بتوانم کارهای بهتر و بیشتری پیدا کنم ولی بیشتر کارهایی که پیدا کردم روی پوشش شوال بود. وقتی به تهران آمدم کارهایی روی پوشش مکنا هم پیدا کردم.

لطفاً کمی راجع به کتاب "بازآرایی گل و نقش: تلاشی برای بهره‌جویی از سنت ایرانی کهنی در سوزن دوزی" توضیح دهید. حتماً در جریان کار پژوهشی که در زمینه زرتشتی‌دوزی انجام دادید به این نتیجه رسیدید که لازم است یک منبع و مرجع مکتوب هم در این حوزه وجود داشته باشد. چطور شد که کتاب‌تان چاپ و وارد بازار نشر شد؟

من وقتی درسم تمام شد و به تهران آمدم زرتشتی‌دوزی را یاد گرفتم. البته قبل از آن هم یاد گرفته بودم ولی بعد رفتم آن را تکمیل کردم. در خردادماه سال 1389 با کمک خانم جهان‌آرا و خانم همایون بامسی در دانشگاه هنر یک کارگاه برگزار کردیم و پس از آن نیز در موزه ملی هم یک نمایشگاه گذاشتیم. در ادامه خانم دکتر مزداپور گفتند بیاییم این‌ها را گردآوری کرده و تبدیل به کتاب کنیم. ایشان به یکی از شاگردان‌شان، خانم دکتر ندا اخوان که در فرهنگستان هنر کار می‌کرد پیشنهاد دادند که ما بیاییم چنین کاری را انجام بدهیم. پروسه نوشتن کتاب سه، چهار سال طول کشید و در نهایت در سال 1396 منتشر شد. ما دی ماه سال 1395 با همکاری خانم دکتر کتایون مزداپور و خانم نسیم نمازی یک کارگاه آموزشی در فرهنگستان هنر برگزار کردیم که درباره معرفی سوزن‌دوزی زرتشتی بود. من درباره زرتشتی‌دوزی یک سری مقاله‌ در روزنامه‌های"امرداد" و "پارس نامه" نوشته‌ام و در سازمان زنان زرتشتی، خانه فرهنگ و هنر، پردیس علم و فناوری و خانه هفت دست نیز کلاس‌های مختلفی در این زمینه برگزار کرده‌ام.

شیرین مزداپور

در مسیر چاپ کتاب‌تان تا چه اندازه از شما حمایت شد؟ با توجه به اینکه موضوع به حوزه مد و لباس بازمی‌گردد، در این مسیر با چه چالش‌هایی مواجه بودید؟ معمولاً انتشاراتی‌ها نگران این موضوع هستند که آیا چاپ یک کتاب در حوزه مد و لباس می‌تواند برای آن‌ها آورده و سود مالی داشته باشد یا خیر.

سه، چهار سال طول کشید تا این کتاب منتشر شود ولی این‌طور نبود که بخواهند اذیت کنند. در حال حاضر تمام حقوق معنوی این کتاب به فرهنگستان هنر تعلق گرفته است. در حال حاضر کتاب به چاپ سوم و چهارم رسیده اما هر بار با تیراژ کمی آن را چاپ می‌کنند.

کمی درباره هنر زرتشتی‌دوزی توضیح دهید و اجزای لباس هموطنان زرتشتی را معرفی کنید.

من ابتدا می‌خواهم راجع به جامه زنان زرتشتی بگویم. جامه زنان زرتشتی شامل لچک، مکنا، پیراهن تیر و سیخ و شوال نقش است. لچک حالت سه گوشه دارد و جلوی سر قرار می‌گیرد. می‌گویند در قدیم حتی یک تار از موی زنان زرتشتی بیرون نبوده است ولی دلیل آن را نمی‌دانیم. ممکن است به خاطر شرایط جوی آن دوره بوده باشد. جلوی لچک یک یراقی قرار می‌گرفته که آن را زیباتر می‌کرده است. مکنا در حقیقت به طول سه متر و عرض یک متر و 10 سانتی‌متر تا یک متر و 30 سانتی‌متر بوده است. زرتشتی‌ها بیشتر از رنگ‌های شاد و زنده استفاده می‌کردند. مکنا را روی دست‌شان قرار می‌دادند و از زیر چانه آن را به بالا می‌آوردند. یک سمت را ثابت نگه می‌داشتند و سمت بعدی را روی سر می‌آوردند. در قدیم سنجاق قفلی نبوده و به همین خاطر یک چیز دیگری که به آن سایه‌کویی می‌گفتند روی سرشان می‌کشیدند تا مکنا را نگه دارد. پیراهن تیر و سیخ نیز پیراهنی بوده که ترک بوده و در آن از رنگ‌های مختلف استفاده می‌کرده‌اند. این لباس حلقه آستین هم ندارد و خود آستین به صورت راسته است. در قدیم شوال نقش بلند بوده ولی به مرور زمان کوتاه شده است. در آن قسمتی از شوال که در دید بوده و لباس روی آن نمی‌افتاده، از پارچه‌های قشنگ استفاده می‌کرده‌اند. شوال نقش هم به این صورت بوده که باریکه‌های پنج سانتی‌متر را به همدیگر می‌بافته‌اند. مثلاً حدود 20 باریکه را به همدیگر می‌دوختند. پایین و کمر شوال را هم لیفه می‌گذاشتند که مثل نخ بود ولی الآن از کش استفاده می‌کنند. می‌گویند پوشش سر خانم‌ها در قدیم حتی به هفت تکه هم می‌رسیده است. ممکن است الآن برخی از تکه‌های آن را ندانیم. در مورد پاپوش‌شان می‌گویند آن‌هایی که وضع خوبی داشتند از ساغری استفاده می‌کردند ولی آن‌هایی که وضع خوبی نداشتند از گیوه استفاده می‌کردند. در مورد جامه خانم‌ها باید بگویم که سدره هم بوده است. وقتی دخترها یا پسران زرتشتی به سن 15 سالگی می‌رسند، آن‌ها را سدره پوش می‌کنند. سدره یک جامه سفید است که جلوی آن یک کیسه به نام کیسه کرفه وجود دارد و در پشت آن هم یک کیسه دیگر بوده است. یکی از لباس‌هایی که آقایان  می‌پوشیدند همین سدره بوده. پیراهن و قبا (کما به زبان دری) را هم با شلوار و گیوه می‌پوشیدند. روی لباس آقایان به آن صورت زرتشتی‌دوزی انجام نمی‌شده و فقط کلاه دامادی بوده که روی آن زرتشتی‌دوزی انجام می‌شده است.

هنر زرتشتی‌دوزی تا چه میزان در میان هم‌وطنان زرتشتی ما با اقبال مواجه می‌شود؟ نسل جدید چقدر نسبت به حفظ این میراث تمایل دارند؟

متأسفانه تمایل بسیار کمی دارند.

به نظر می‌رسد باید برای حفظ این میراث فرهنگی‌ تلاش بیشتری شود.

من فکر می‌کنم استقبال مسلمان‌ها از این هنر بیشتر است. در قدیم وقتی یک دختر زرتشتی به دنیا می‌آمده، مادر آن دختر از بدو تولد شروع به جمع‌آوری جهزیه عروسی می‌کرده است. خانواده‌ها پنبه و ابریشم لباس را آماده می‌کردند و رنگرزی آن را انجام می‌دادند. دختر وقتی چهار، پنج سالش می‌شده، او را نزد هوستو یا استاد می‌فرستادند تا کارهای مختلف از جمله کارهای خانه و بافتن یا ریسیدن پارچه را یاد بگیرد. از 100 تا 120 سال پیش و از وقتی که مدرسه‌ها باز شد، خانواده‌ها تصمیم گرفتند که بچه‌ها را به مدرسه بفرستند تا در آنجا آموزش ببینند و باسواد شوند. یکی از دلایلی که الآن زرتشتی‌دوزی در بین زرتشتی‌ها به فراموشی سپرده شده، همین تأسیس مدارس است. پس از اینکه کارخانه افشار درست شد و این کارخانه پارچه‌های رنگی آورد، زرتشتی‌ها ترجیح دادند از آن پارچه‌ها که راحت‌تر است و وقت چندانی نمی‌گیرد استفاده کنند چون زرتشتی‌دوزی وقت زیادی می‌گیرد. رابطه‌ای که زرتشتی‌های ایران و هند با همدیگر داشتند هم باعث شده بود که از هند برای آن‌ها پارچه بیاورند ولی زرتشتی‌ها دیگر راغب نبودند که پارچه‌ها را برای بچه‌ها بدوزند و ببافند.

شیرین مزداپور

زرتشتی‌دوزی بسیار پر نقش و لعاب است. ما می‌دانیم که شعار دین زرتشت پندار، کردار و گفتار نیک است و تأکیدش روی درک خوبی‌های جهان هستی است. این نقش و لعاب‌ها برگرفته از چه چیزی است؟

خیلی از دوستان دنبال این هستند که معنی نمادها را بدانند. مثلاً بدانند که ماهی نماد چه چیزی است؟ طبق مطالعاتی که من داشتم کسی از آن دوران نمانده که به ما بگوید این چیزها چه حکمتی داشته که آن را دوخته‌اند؟ اشکال از خود ماست که دیر به این ماجرا پرداختیم. منظور من این است که ما هر چه بگویم ممکن است آن چیزی نباشد که منظور دوزنده بوده. استادهای تاریخ‌شناسی می‌توانند بگویند که مثلاً ماهی یا طاووس نماد فلان چیز است ولی دقیق نمی‌توانیم بگوییم منظور آن دوزنده چه چیزی بوده؟ واقعاً برخی از نقش‌ها مشخص نیست که چه چیزی هستند. مثلاً خورشید و طاووس را می‌توان تشخیص داد ولی برخی از پرندگان قابل حدس نیستند.

بسیاری از تصاویر انتزاعی به نظر می‌رسند.

بله، انتزاعی هستند. به نظر من تنها چیزی که می‌توانیم بگوییم این است که زرتشی‌ها از چیزهایی که اهریمنی بوده استفاده نمی‌کرده‌اند. مثلاً شما در کار آن‌ها تصویر مار و خرچنگ یا صحنه شکار نمی‌بینید. یزد طاووس نداشته ولی ممکن است به دلیل ارتباط زرتشتیان ایران و پارسیان هند آن‌ها برای خودشان طاووس را تجسم کرده باشند. یک عده می‌گویند یزد ماهی نداشته که این‌ها در کارهای‌شان از ماهی استفاده می‌کنند، در حالی‌که جوی‌های یزد پر از ماهی بوده است.

لطفاً در رابطه با سوزن‌دوزی زرتشتی‌دوزی توضیح دهید که از چه نخی استفاده می‌شود؟ فکر می‌کنم جزو سوزن‌دوزی‌های سخت و ظریف باشد.

در حقیقت هم پارچه و هم نخ زرتشتی‌دوزی، طبیعی بوده است. یعنی نخ ابریشمی یا نخ پنبه‌ای را می‌ریسیدند و رنگرزی می‌کردند. همه کارها را خودشان انجام می‌داده‌اند. نخی هم که برای دوخت استفاده می‌کردند هم طبیعی بوده است. حتی درباره سوزن آن می‌گویند آن‌قدر ظریف بوده که اندازه یک بند انگشت بوده است. دوره‌گردهای یهودی که به کوچه‌های یزد می‌آمدند از این سوزن‌ها می‌خریدند. وقتی می‌خواستند پارچه‌ها را بدوزند اصلاً تصویری را روی پارچه نمی‌کشیدند، بلکه دوزنده هر چیزی به ذهنش می‌رسیده را روی پارچه به تصویر می‌کشانده است. یک چیزی دیگری در مورد مکنا بگویم. نقش‌‌هایی که روی مکنا می‌ساختند اصلاً قرینه نبوده است.

شیرین مزداپور

این روزها مشغول چه کاری هستید؟

من و چند نفر از دوستانم یک گروه به نام گروه "آدخت" را تشکیل دادیم که سفارش می‌گیریم و زرتشتی‌دوزی انجام می‌دهیم. زرتشتی‌دوزی را با چرم ترکیب کرده و کیف پول، آینه، جا پولی و غیره درست می‌کنیم. قبل از کرونا بازار ما خوب بود اما الآن از رونق افتاده است.

در پایان اگر نکته‌ای باقی مانده است بفرمایید.

امیدوارم زرتشتی‌ها بیشتر به زرتشتی‌دوزی اهمیت بدهند. اسم دیگر سوزن‌دوزی زرتشتی‌ها، گل و نقش است. البته در قدیم به آن گبردوزی می‌گفتند اما زرتشتی‌ها گبر را توهین می‌دانند. من تمام این توضیحات را در کتاب خودم آورده‌ام.