سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: فردا، سه‌شنبه، سالروز درگذشت پیشگام شعر مدرن ایران، میرزاده عشقی است. میرزاده عشقی را می‌توان جزو اولین پیشاهنگان شعر نو و مدرنیسم دوران مشروطه دانست که بیشترین گسستگی فکری از سنّت و رویکرد به تجدد را می‌توان در شعر و اندیشه او سراغ گرفت. اگرچه در استفاده از الفاظ و تشبیهات از خود وسواسی به خرج نداده و در زبان و قلمش از زبان و اصطلاحات محاوره‌ای زیاد استفاده کرده است ولی نشانه‌هایی از مدرنیسم در کلامش پیداست.

مرحوم عشقی یک انقلابی پرشور و احساسی بوده که از شعرش به‌عنوان سلاحی برنده جهت ابراز عقیده‌اش استفاده کرده است. شاید آن‌هایی که دستی به قلم دارند و به وسواس در انتخاب کلمات در زبان زیاد ارزش قائل هستند از سبک بی‌تکلف و ساده عشقی زیاد خوششان نیاید و این نوع سخن گفتن را عیب بدانند که البته باید همین‌گونه باشد ولی این نکته را باید در نظر گرفت که زبان عشقی محصول سن کم او و شرایط جامعه‌ی آن زمان است همان‌گونه که اینجانب در نقد زهره و منوچهر به استفاده از بعضی کلمات در شعر ایراد گرفتم اما باید قبول گرد که عشقی از تریبون شعر حرف‌ها و نظرات خودش را می‌زده شاید هدف او در مرتبه اول ارائه‌ یک کار ادبی نبوده و منظورش بیشتر ارتباط زبانی و کلامی با مردم کوچه‌بازار بوده است.

سید محمدرضا پسر حاج سید ابوالقاسم در شهر همدان تولد یافت از هفت سالگی در آموزشگاه‌های الفت و آلیانس در ادبیات فارسی و زبان فرانسه تحصیل و مدتی به‌عنوان مترجم کار کرد. در 15 سالگی به اصفهان رفت، آنگاه به تهران آمد. در جریان جنگ جهانی اول به ترکیه رفت و چند سالی در استانبول ماندگار شد و مدتی به‌طور مستمع آزاد در رشته علوم اجتماعی و فلسفه در دارالفنون آنجا تحصیل کرد چندی بعد از استانبول به همدان و از آنجا به تهران آمد.

عشقی علاوه بر سرودن اشعار جالب با مضامین تازه، مقاله نیز می‌نوشت و شخصاً روزنامه قرن بیستم را منتشر کرد، اما بیش از 17 شماره از این جریده چاپ نشد. عشقی با نوشتن مقالات و نمایشنامه‌ها و اشعار میهنی شهرتی فراوان یافت.

اپرای رستاخیز شهریاران ایران- ایده‌آل یا سه تابلوی عشقی (۱- شب مهتاب ۲- روز مرگ مریم ۳- سرگذشت پدر مریم) و اشعار مختلف و مقالات متعدد از آثار این شاعر نویسنده است.

به وثوق‌الدوله که قرارداد 1919 را به نفع انگلستان و به زیان ایران بست، تاخت و او را نکوهش بسیار کرد درنتیجه به امر وثوق‌الدوله به زندان افتاد و درنهایت وی به خاطر مخالفت با سردار سپه و جمهوری پیشنهادی او به دست عوامل او کشته شد.

عشقی با مناعت طبع می‌زیست در حالی که سخت گرفتار فقر و تنگدستی بود. و به خلاف عقیده وثوق‌الدوله که گفته بود: "هر کس پول داد برای او باید کار کرد. وجدان، عقیده و مسلک موهوم است." عمل کرد و با کمال آزادگی و وارستگی زیست.

"سه تابلوی مریم"، معروف‌ترین و مطرح‌ترین شعر میرزاده عشقی با این مصرع آغاز می‌شود: اوایل گل سرخ است و انتهای بهار.

ترور عشقی در 12 تیرماه 1303 شمسی اتفاق افتاد. این شاعر شجاع و نوآور همواره رو به آینده داشت، چنانکه نام روزنامه‌اش را هم گذاشته بود: "قرن بیستم". نیما برای نخستین بار منظومه "افسانه" را در همین روزنامه چاپ کرد که آغازگر شعر نو در ایران شد. عشقی با زبان فرانسوی آشنایی داشت، جنگ اول جهانی را دیده بود، در مهاجرت به استانبول با ادبیات جدید عثمانی و تا حدی با شعر جدید اروپایی آشنا شده و تحت تأثیر آن‌ها قرار گرفته بود. عشقی که در تحول شعر فارسی نقش مهمی دارد با شعر "رستاخیز شهریاران" شاید در ایران اولین کسی باشد که برای اپرا شعر سروده است.

عشقی، هم شاعر بود، هم روزنامه‌نگار، هم نمایشنامه‌نویس و هم اپرانویس، هم مقاله‌نویس و هم طنزپرداز. هر یک از این جنبه‌ها نیاز به بررسی جداگانه دارد. آنچه ما می‌خواهیم بدان بپردازیم، عشقی طنزپرداز است:

من که خندم، نه بر اوضاع کنون می‌خندم

من بدین گنبد بی‌سقف و ستون می‌خندم

و آنچه کار دست عشقی داد، همین جنبه طنزپردازی او بود. به عبارت دقیق‌تر، او فدای سبک و شیوه طنزپردازی خود شد: "آرم جمهوری"، "جمهوری‌سوار"، "مظهر جمهوری" و"نوحه جمهوری" شعرهای مهم عشقی‌اند که همه طنزآمیزند. این آثار همراه با کاریکاتور بوده‌اند ولی افسوس که در کلیات مصور عشقی، این کاریکاتورها چاپ نشده است.

همان‌طور که اشاره شد، عشقی قربانی سبک طنزپردازی خود شد. پوشیده‌گویی و پوشیده‌نویسی یکی از اصول اساسی طنزپردازی است، البته تا حدی که اصل مطلب گم نشود. طنز عشقی نه تنها آشکار و مستقیم بود، بلکه از محدوده طنز، به ورطه هجو و فحاشی غلتیده بود. او به‌جای اینکه رندانه و پوشیده بنویسد، عصبی و آشکار می‌نوشت و با نام و نشان به افراد حمله می‌کرد.

عشقی نزدیک‌ترین چهره ادبی معاصر به نیما یوشیج است و این پرسش که گام نخست در تحول شعر فارسی را نیما با منظومه "افسانه" یا عشقی با "سه تابلو مریم" برداشت، هنوز بی‌پاسخ مانده است.

کاربرد واژگان، تلفیق لغات، استفاده از اصطلاحات محاوره‌ای و تلاش برای روزآمد کردن شعر آنجا که به پختگی لازم نرسیده است، نقاط ضعف شعر عصر مشروطه به شمار می‌رود و این در حالی است که همین تجربه‌های خام که شمارشان در شعر عشقی هم کم نیست دریچه‌های تازه‌ای را به روی شعر معاصر و دستاوردهای بعدی آن گشود.

در حقیقت در میان شاعران مشروطه ما با یک تجربه تاریخی روبرو هستیم. هر یک از این شاعران به نسبت قریحه، سواد و علاقه خود با شعر روبرو می‌شوند. عارف در تصنیف‌سازی موفق است و راهی نو برای دیگران پدید می‌آورد و عشقی در استفاده از امکاناتی چون نمایش و موسیقی.

عشقی روزنامه‌نگار است، از سوی دیگر نمایشنامه را در شعر تلفیق می‌کند و دائماً به تجربه‌ای جدید دست می‌زند. شعرش جدا از شعر مشروطه نیست؛ گاه به شعار نزدیک می‌شود و به‌شدت در خدمت مضمون است. در کنار علاقه‌اش به بازی با فرم از واژگان رایج زبان گفتار استفاده می‌کند که گاه موفق است و گاه نیست. البته برخی اوقات تجربه‌های درخشانی نیز دارد. به‌عنوان مثال قطعه‌ی "کلاه نمدی" علیرغم شعارگونه شدنش، با هدف قرائت در قهوه‌خانه‌ها سروده شده و اثری درخشان و ارزشمند است. اگرچه شعر عشقی، آن فخامت شاعران هم‌دوره‌ خود چون بهار و ایرج و عارف را ندارد، اما تنوع و جسارت در تجربه‌گرایی را با درون‌مایه‌ی سیاسی و اجتماعی او را از بقیه‌ شاعران هم عصر خود متمایز کرده.

او در سن سی سالگی کشته شد، شاید اگر مجال بیشتر برای زندگی می‌یافت به آن فخامت مورد نظر می‌رسید و چه بسا شیوه و راهی و سبکی جدید از خود به یادگارمی گذاشت.

"اپرای رستاخیز شهریاران ایران" را عشقی در استانبول نوشت. این منظومه اثر مشاهدات او از ویرانه‌های مدائن هنگام عبور از بغداد و موصل به استانبول بوده ‌است. عشقی از استانبول به همدان رفت و باز به تهران شتافت. او چند سال آخر عمرش را در تهران به سر برد.