سرویس تجسمی هنرآنلاین: اگر عبارت "سوژه عکاسی" را جستجو کنید، عمدتاً به پیشنهاداتی برای موضوعات عکاسی برمی‌خورید. گل و گیاه، سنگ و ماسه، طلوع و غروب آفتاب، خانه‌های روستایی، بناهای تاریخی، جانوران، کودکان، پیرمردها و پیرزنان، کارگاه‌های سنتی، خوراکی‌ها، سایه‌ها، ورزش، مهمانی و... که برای تازه کارها و علاقه‌مندان فهرست شده است. گاهی حتی بین "سوژه عکاسی" و "ایده عکاسی" هم تفاوتی به چشم نمی‌خورد. در حال حاضر ساده است که این قبیل فهرست‌ها را ناقص ارزیابی کرده و اضافه کردن موضوعات دیگری را ممکن دانست. اما در عمل و تئوری از چه چیزهایی "می‌شد" و "می‌شود" عکاسی کرد؟ موضوع عکاسی شامل کدام اشیاء، افراد، وقایع، روابط، رخدادهای تصویری، خطوط و سطوح و... می‌شود؟ دوربین‌های عکاسی از آغاز  "عصر عکاسی" تاکنون، به چه چیزهایی نگاه کرده‌اند؟ علاقه، گویایی و تعهد زبان عکاسی تا کجا قابل تعمیم است؟ آیا عکاسی ذاتاً به موضوعات و سوژه‌های خاصی محدود بوده و سرپیچی از آن، ماهیت عکاسی را مختل می‌کند یا می‌تواند بی‌نهایت و رو به گسترش باشد؟ آیا استفاده از موضوعات تازه بدعتی مخرب است یا عامل تعمیق و توسعه؟

با اختراع عکاسی، چندان روشن نبود که این وسیله نوظهور و عجیب چه کاری را باید انجام دهد. بنابراین ناچار شد به اموری بپردازد که می‌توانست. آنچه موضوع کار این پدیده جدید بود به توانائی‌های فنی محدود می‌شد. به ویژه سوژه‌هایی انتخاب می‌شد که ساکن بوده و نوردهی طولانی مدت در مورد آن‌ها میسر باشد. اما همین امکان هم چندان که باید شامل همه موضوعات ممکن نمی‌شد. هرچه می‌گذشت پای عوامل دیگری خارج از حوزه فناوری و صنعت و علم جوان عکاسی، بیشتر به شیوه‌های کاربردی و استفاده این ابزار باز می‌شد. تا جایی که سرانجام عکاسی به پدیده‌ای اجتماعی تبدیل و مشمول دامنه‌ای وسیع از سرگرمی، رسانه و سند تا هنر و... شد. حالا دوربین‌های عکاسی را به سمت چه چیزها و رویدادها و صحنه‌هایی می‌شد نشانه رفت؟

از نظر علمی هر آنچه که با نور و سایه و رنگ و انعکاس قابل تشخیص باشد می‌توانست در معرض نگاه دوربین عکاسی و عکاس باشد. اما عملاً چنین اتفاقی رخ نداد. در قانونی نانوشته و ناگفته، عکس‌ها موضوعات شناخته شده و ثابتی داشتند که تخطی از آن‌ها به فکر هر عکاسی نمی‌رسید. اگر هم می‌رسید جسارت و پذیرشی برای آن وجود نداشت. گویی دوربین عکاسی نباید و نمی‌تواند از هر چیزی که توان فنی عکاسی از آن را دارد، عکس بگیرد. محدودیت موضوعات معدود در مجموع عکس‌های تاریخی، گواه این ادعاست. اما کم کم - علاوه بر پیشرفت صنعتی در ساخت و تولید تجهیزات عکاسی و توسعه و تسهیل آن - ساختارهای فرهنگی و اجتماعی از یک سو و تحولات و تطورات هنری و فکری از سوی دیگر، عکاسانی را به سمت موضوعات جدید و بکر سوق داد. تا جایی که پرتره عوام، عکاسی از مردم کوچه و بازار، حرفه‌ها، طبیعت، امور روزمره، اتفاقات خبری و سیاسی، یادگاری و... به امری عادی تبدیل شد. (البته هنوز مانده بود تا تفکرات عکاسی به نیت مردم‌شناسی، عکاسی مینیمالیستی و فرم، عکاسی تبلیغاتی، استیج و فاین آرت یا سوژه‌هایی مثل عکاسی از خلوت شخصی مشاهیر، عکاسی خیابانی، بازی‌های نور و سایه و خیلی از موضوعات دیگر به شکلی معمول و مرسوم درآید و یا شکستن قواعد بدیهی عکاسی به قاعده‌ای تازه تبدیل شود. هنوز مانده بود تا مرزهای محکمی بین گونه‌های عکاسی، قابل تشخیص باشد. وقوع گونه‌هایی مثل عکاسی ماکرو از حشرات، عکاسی نجومی، عکاسی میکروسکوپی از مقاطع گیاهی، اشعه ایکس، مادون قرمز، عکاسی هوایی، عکاسی زیرآب و... هم مستلزم ابداعات فنی در تجهیزات و لوازم عکاسی بود.)

اگرچه امروزه درک دشواری‌های این نوآوری‌های به ظاهر ساده ولی ساختارشکن و جسورانه و ورود به چنین موضوعاتی چندان ساده نیست و چه بسا که برای عکاسان و مردم امروزی کاملاً بدیهی به نظر می‌رسد، اما انضمام هرکدام از موضوعات مذکور به حوزه اختیارات و دغدغه‌های عکاسی، تحولی شگفت‌انگیز در مسیر تولد و بلوغ عکاسی به معنای امروزینش محسوب می‌شود. حتی در دومین سده اختراع دوربین عکاسی هم که ممکن است به راحتی بتوان ادعا کرد، به غیر از محدودیت‌های اخلاقی و قانونی و تا جایی که به هنر عکاسی مربوط است؛ "عکاس می‌تواند یا مجاز است از هر سوژه و موضوعی عکاسی کند"، عملاً نه چنین چیزی واقع می‌شود و نه خودآگاه و ناخودآگاه باوری برای آن وجود دارد. همچنان در برخی فرهنگ‌ها و جوامع، ممنوعیت‌های رسمی و غیررسمی برای عکاسی از برخی موضوعات تعیین می‌شود. نشانه آن که هنوز هم رفع بعضی ممنوعیت‌ها و یا کشف و ورود گاه‌گاه به برخی موضوعات مقابل دوربین‌های عکاسی که پیشتر مورد توجه نبوده است، موجب شگفتی بیننده شده و نوعی خرق عادت و خلاقیت محسوب می‌شود. تجربه‌ای که با اندکی فاصله زمانی در میان نقاشان و تاریخ هنر نقاشی هم، به عنوان سلف پیر عکاسی، به چشم می‌آید. تا جایی که محدوده و ترکیب موضوعات و سوژه‌ها در آثار هنرمندان یک دوره، به یکی از عوامل مهم دسته‌بندی و سبک‌شناسی شناخته می‌شود.

هنوز هم نمی‌توان به درستی تعیین کرد؛ همه آنچه عکاسان تجربه و تمایلی برای ثبت عکاسانه آن‌ها ندارند، آیا واقعاً ارزش ثبت ندارد و یا حاصل نوعی تابو و ممنوعیت نامعقول و غیرهنرمندانه در ذهن جمعی عکاسی و حداقل؛ ناشی از عدم خلاقیت کافی است؟ یا شاید هنرمندان عکاس هنوز هم فرصت نکرده‌اند و این سوژه‌ها از چشم‌ها پنهان مانده‌اند. آیا همه این پرهیزها تنها به محدودیت‌های فنی عکاسی مربوط می‌شود و یا چقدر تعاریف مرزهای فکری عکاسی در آن نقش دارد؟ آیا در این مهم، عکاسی هم شامل قواعد مُد و همه‌گیری تقلیدی است؟ علاوه بر برخورداری از امکان تنوع موضوعات دیداری، عکاسی تا چه اندازه خود را مجاز به ورود در مباحث فکری و فلسفی و اجتماعی و سیاسی و عرفانی و ادبی و... می‌داند؟ چطور تنوع جهان‌بینی عکاسان در موضوعات و سوژه‌های واحد می‌تواند معنا پیدا کند؟ مرزهای خیالات ذهنی و واقعیات عینی، درون و بیرون عکاس، تجسم و تصور و فهم و نگاه چقدر در تعین سرنوشت موضوعات عکاسی موثر است و آیا این تحولات به تغییر عادات و انتخاب‌های عکاسانه و نیاز و پسند مخاطب منجر خواهد شد؟ عکاسی چقدر در پی مرور جهان بیرونی است و چقدر در پی کشف تصویر یا حتی خلق آن؟ چقدر مصرف‌کننده عالم معلومات و مجسمات است و چقدر تولیدکننده آن؟ مفسر است و یا معرف؟ رابطه، نسبت و محل تلاقی مبانی زیبائی‌شناختی با گروه سوژه‌ها و انتخاب موضوعات عکاسی کجاست؟ آیا ژانرهای متداول، تم و موضوعات فعلی نمایشگاه‌ها، مسابقات و جشنواره‌های عکاسی برای جامعه عکاسی کافی است؟ امیدی به ابداع ژانرهای جدید و پرداختن به موضوعات تازه و بی‌سابقه وجود دارد؟ اعتقاد به حذف این سوالات و حکم به عدم لزوم چنین تعبیری از هنر عکاسی و یا در مقابل؛ پاسخ شخصی هنرمندان به این پرسش‌ها، احوال عکاسان و جایگاه آثار عکاسی و در نتیجه حال و آینده عکاسی را تعیین خواهد کرد.