سرویس تجسمی هنرآنلاین: یکی از جدل‌های جذاب و همیشگی تاریخ و فلسفه‌ هنر، رابطه‌ بین اثر و مخاطب بوده است. اینکه کدام یک جهانِ دیگری را می‌سازد یا جهانی برای دیگری. اینکه شکل ارائه اثر چه تاثیری بر مخاطب دارد، یا اینکه مخاطب تحت چه شرایط فرهنگی، جغرافیایی و تاریخی‌ای با آن مواجه می‌شود و حتی مشخصه‌های شخصی‌ مخاطب یا سازنده‌ اثر و بستر خلق‌اش و صدها بحث و گفت‌وگوی دیگر.

عکس‌های مجموعه "به من نگاه کن" عباس کیارستمی در عین اینکه دری می‌گشاید به بازخوانی این نظریات، اما مثل باقی آثار او یگانه است و بیگانه با تفسیر. این عکس‌ها که طی سالیان مختلف در موزه لوور گرفته شده‌اند تصاویر نابی هستند از موزه‌گردی مردم. در تعاریفی ژورنالیستی و حتی نظریه‌ هنری، می‌توان برای توصیف و تفسیر این مجموعه عکس از تعابیری چون نحوه مواجه مردم با اثر، نمایش اثر در موزه، مواجه اثر با مخاطب و غیره استفاده کرد.

عکس های عباس کیارستمی از لوور

قاب‌های کیارستمی اما در چنان پوسته‌ای از کمال بسته شده‌اند که چاره‌ای جز نگاهی فارغ از تفسیر، یکپارچه، بی‌واسطه و در یک کلام نگاهی به سادگی مخصوص کیارستمی برای تماشاگر‌های‌شان باقی نمی‌گذارند. سوژه‌هایی که انتخاب کرده، میزان وضوح سوژه، قاب‌بندی، میزان و اندازه متفاوت فضاهای آزاد در قاب، انتخاب حساب‌شده‌ زاویه نگاه، شدت و قدرت رنگ‌ها، همه و بیش از این‌ها، قاب‌هایی به‌وجود آورده که هر کدام یک اثر هنری مجزاست. سوژه‌ها (بازدیدکننده‌های موزه) چنان با آثار و فضای موزه در هم آمیخته‌اند که هر عکس خود تبدیل به اثر هنری‌ای شده که به هیچ‌شکل مدیون آثار هنری موجود در موزه و عکس‌ها نیست، بلکه این تابلوهای نقاشی‌، تندیس‌ها و فضای موزه است که بدون مردم و سوژه‌هایی که کیارستمی انتخاب کرده دچار فقدان می‌شوند.

عکس های عباس کیارستمی از لوور

در عکس‌های کیارستمی نمی‌شود شاهکارهای موزه را از سوژه‌های انسانی (مخاطبان‌شان) جدا دید و تماشا کرد. گاه حتی اثری در کار نیست و چند نفر خسته از موزه‌گردی روی نیمکت موزه در خوابند! گاه اما مواجه‌شان در سطحی است که گویی تندیسی نیزه‌اش را به سمت کسی نشانه رفته، گویی آثار به سبک جلوه‌های ویژه‌ سینمایی جان گرفته‌اند، با این تفاوت که اینجا فقط با یک فریم طرف هستیم! گاه نگاهِ مسلط زنی در تابلوی نقاشی به زن بازدیدکننده‌ای که در گذر است، با خود می‌گویی کدام‌یک زنده‌ترند؟! یا در عکسی کسی را می‌بینی که در مقابل تابلویی پرجمعیت با کاراکترهای فراوان، سلفی می‌گیرد، اما اگر بخواهی قابی از درون قابی که کیارستمی بسته، انتخاب کنی، محال است بتوانی سوژه‌ اصلی عکاس را حذف کنی و به قاب کاملی برسی. در کتاب‌ها یا سایت‌هایی که نقاشی‌ها را به نمایش می‌گذارند، معمولا برای بزرگ‌نمایی و بهتر دیده‌شدنِ ظرافت‌ها و جزئیات بخشی از قاب را کراپ می‌کنند (بُرش می‌زنند)، عکس‌های کیارستمی دقیقا واجد کمالی از همین جنس است که بتوان از دل‌شان ده‌ها قاب کوچک دیگر بیرون کشید و در قالب قابی مجزا بزرگ‌شان کرد، اما به شرطی (و این شرط خیلی مهم است) که سوژه‌‌ای که هدف عکاس بوده حذف نشود، کیارستمی دوباره همین‌قدر کامل، همین‌قدر سهل اما یگانه، موزه را از آنِ خود کرده است. با تماشای عکس‌ها با لذتی جذاب و ناخواسته به خودتان خواهید گفت: به لوورِ کیارستمی خوش آمدی.