به گزارش سرویس موسیقی هنرآنلاین // همزمان با هفتمین روز درگذشت محمدرضا لطفی، کیوان ساکت میهمان به هنرآنلاین شد تا در نشستی کارنامه هنری محمدرضا لطفی را از نوجوانی و حضور در رادیو، مرکز حفظ و اشاعه، شکل‌گیری گروه شیدا و مهاجرت به خارج و بازگشت به ایران ورق بزند. این هنرمند درباره ویژگی‌های بداهه‌نوازی و تارنوازی محمدرضا لطفی سخن گفت که در ادامه از نظرتان می‌گذرد:

ـ به عنوان سوال اول، محمدرضا لطفی در چه جایگاهی در عرصه موسیقی ایران قرار دارد؟

محمدرضا لطفی یک نوازنده و یک آهنگساز سنتی بود که با تکیه بر موسیقی سنتی و ردیف (که به اصل ردیف خیلی اعتقاد داشت) و تلاش کرد نوازندگی ردیف را به شکل امروزی وارد موسیقی ایرانی کند، چون هنرمندان قبل از او مانند جلیل شهناز، فرهنگ شریف، لطف‌الله مجد و... براساس شالوده ردیف و گوشه‌های ردیف ساز می‌زدند ولی جمله‌پردازی آن‌ها متفاوت با جمله‌پردازی های ردیف بود. محمدرضا لطفی سعی داشت ضمن اینکه از تکنیک‌های مدرن‌تری نسبت به اساتید گذشته استفاده کند و از نوع خاصی ضربی (چهارمضراب) که مخصوص به ردیف بود استفاده کرد. محمدرضا لطفی چند دوره در زندگی هنری‌اش داشت و اصولا معتقد بود موسیقی سنتی و قدیمی به خوبی منتقل نشده است. بنابراین به بازسازی آثار عارف، شیدا، موسی‌خان معروفی و مرتضی نی داوود می‌پرداخت. در دوره اول نوازندگی سعی داشت آثار موسی معروفی و درویش‌خان را بازسازی کند. نوازندگی او در آن دوره شامل "موسم گل"و کارهایی بود که با هنگامه اخوان ارائه داد و هوشنگ ابتهاج می‌گوید هنگامه اخوان فرزند خلف قمر است. در نتیجه محمدرضا لطفی می‌خواست با بازسازی آن آثار قمر و مرتضی‌خان نی داوود را تداعی کند که در این دوره به دلیل اینکه سنش جوان بود آثاری که اجرا می‌کرد صدای سازش به صدای ساز موسی‌خان معروفی بسیار نزدیک بود. زیرا صدای ساز استاد معروفی بسیار پرحجم و درخشان بود. در دوره بعد که دوره دوم بود آشنایی با محمدرضا شجریان و کارهای جشن هنر شیراز و جشن هنر توس بود که تحت تاثیر لطف الله مجد قرار داشت. استاد مجد یک هنرمند خودآموخته بود و محمدرضا شجریان به او بسیار علاقه داشت. محمدرضا لطفی در یک دوره طولانی تحت تاثیر او قرار گرفت البته قبل از آن چون در خدمت سربازی و در سنندج با خانواده کامکارها آشنا شد بود در آن دوره با موسیقی خانقاهی و ساز دف و نواختن ساز تنبور خانقاهی آشنا شد و دف را وارد موسیقی ایرانی کرد؛ زیرا قبل از آن دف را برای مردم نامحرم نمی‌زدند. در نتیجه وصلت با خانواده کامکارها سبب شد آثار خوبی ارائه دهند. دوره سوم رجعت به ردیف بود که به آلمان و امریکا رفت و بعد از برگشتن ضمن اینکه به ردیف اهمیت می‌داد تحت تاثیر ردیف استاد جلیل شهناز قرار گرفت. محمدرضا لطفی خودش اعلام می‌کرد خیلی به مضراب‌های جلیل شهناز و آرایه‌ها علاقه‌مند شده بود که این دوران دوره تتور و تکامل محمدرضا لطفی بود.

ـ به نظر شما کدام دوره برجسته تر است؟

همه دوره‌ها زیبایی خاص خودشان ر دارند ولی دوره میانی که برگرفته از مطالب و حالت‌های موسیقی در کردستان بود و زمانی‌که تحت تاثیر لطف الله مجد بود دوره طلایی لطفی است و یک سری آثاری ساخت که تار تنها یا تار و تنبک بود که در نوع خودش بهترین نمونه‌ها است و می‌توانیم بسته نگار در سه گاه و عشق داند با خوانندگی محمدرضا شجریان و یک اصفهان در کانون چاووش را نام ببریم که واقعا بی نظیر هستند.

ـ آیا می توانیم بگوییم نوازنده‌ای وجود دارد که مانند محمدرضا لطفی ساز بزند؟

من با این موضوع کاملا مخالف هستم. امروزه همه خواننده‌ها از یک نفر تقلید می‌کنند در نتیجه تنوع و خلاقیت از بین رفته است. یوسف صفوت برادر کوچک داریوش صفوت که در ادبیات، فلسفه و شعر استاد بود همیشه می‌گفت هنرمند باید مانند زنبور عسل باشد و روی صدها گل بنشیند و بعد که به کندو برمی‌گردد شاهکار بیافریند. به نظر من نباید این انتظار را داشته باشیم البته خیلی‌ها استاد لطفی را دوست دارند و مانند او ساز می‌زنند ولی به نظر من در موسیقی هر کسی وقتی به درجه استادی و اجتهاد می‌رسد باید ساز خودش را بزند. خود من نیز در یک دوره‌ای تحت تاثیر محمدرضا لطفی بودم ولی در نهایت آنچه که در شرق اهمیت دارد این است که هنرمند صاحب یک تفکر و طرز تلقی خودش چه به لحاظ صدا دهندگی ساز و چه به جهت جمله بندی باشد.

ـ شما در صحبت هایتان گفتید که محمدرضا لطفی آثار گذشتگان را بازسازی می کرد دلیل این کار چه بود؟

به هر حال وجوه خاص هر هنرمندی که در ابتدای راه گام بر می‌دارد بازسازی آثار گذشتگان است. آثاری که محمدرضا لطفی سعی در بازسازی آنها داشت اغلب یا بی‌کیفیت در گذشته ضبط شده بودند یا اصلا ضبط نشده بودند یا آثاری بودند که ضبط مجدد آن‌ها به معرفی آن اثر کمک می‌کرد و این یک امر اجتناب‌ناپذیر بود. الان هم همین طور است مثلا اگر قرار بود آثار بتهوون یا موتزارت یک بار اجرا شود ماندگار نمی‌شد ولی بازسازی و اجرای دوباره آثار بزرگان گذشته با یک نگاه متفاوت همیشه می‌تواند جذابیت‌های خاص خودش را داشته باشد.

ـ درباره ویژگی‌های تارنوازی محمدرضا لطفی صحبت کنید و اینکه او چه تاثیری در موسیقی ایرانی و نوع نواختن ساز تار به وجود آورد؟

به طورکلی تارنوازی استاد لطفی بسیار متفاوت بود. بعد از یک دوره‌ای که همه نوازندگان تار به یک سبک و سیاق تار می‌زدند البته استاد وزیری جدا از آن‌ها است. مانند موسی‌خان معروفی، زرین پنجه، درویش‌خان و.... سه نوازنده ظهور کردند که لطف الله مجد، فرهنگ شریف و جلیل شهناز بودند که به طور دیگری ساز می زدند. به همین دلیل نیز مطرح شدند. زمانی که ایران در آستانه ورود به دنیای جدید بود با آمدن رادیو و ضبط شدن صفحات و.... نوازندگی قدیم نمی‌توانست پاسخگوی نیازهای مردمی باشد که با آثار غرب آشنا شده بودند، زیرا مناسبات زیربنایی جامعه تغییر کرد بود و فرهنگ روبنای این مناسبات بود در نتیجه یک تغییر به وجود آمد که از زمان وزیری آغاز شد و بعد یک وقفه به وجود آمد و در همه سازها تغییر و تحول به وجود آمد. به عنوان مثال ساز نی اصلا وجود نداشت ولی بعد از این دوره این ساز وارد عرصه موسیقی ایرانی شد. در این زمینه نوازندگی تار هم دچار تغییر و تحولات شد و سه نوازنده‌ای که استاد بودند در آن دوره و عصر زندگی می‌کردند و آنها توانستند تفکر جدیدی را در عرص نوازندگی که خیلی متفاوت بود به وجود آورند. در این بین یک نوازنده جوان به نام محمدرضا لطفی ظهور کرد که علاقه به سنت‌ها داشت و با تکنیک جدی پل ارتباطی بین دو تفکر ایجاد کرد. ردیف فقط جنبه آموزشی پیدا کرده بود ولی محمدرضا لطفی به ردیف جنبه اجرایی بخشید. همچنین بعد از مدت‌ها تحت تاثیر لطف‌الله مجد و در سه تار تحت تاثیر ابوالحسن‌خان صبا قرار گرفت. همچنین تاثیر خیلی مستقیم استاد صبا در سه تار محمدرضا لطفی کاملا مشهود است. بعد از این دوره او باز گرایش به نوازندگی استاد جلیل شهناز پیدا کرد که بر پایه محفوظات ردیفی بود. تار جلیل شهناز بسیار مورد توجه جوانان قرار گرفته بود و به عنوان یک شیوه خاص موسیقایی، تار او مطرح شد.

ـ درباره شکل گیری گروههای عارف و شیدا صحبت کنید.

محمدرضا لطفی، حسین علیزاده و پرویز مشکاتیان در مرکز حفظ و اشاعه کار می‌کردند که توسط داریوش صفوت پایه‌گذاری شده بود و بعد از آن به رادیو رفتند و برنامه‌هایی را اجرا کردند. پیش از انقلاب از مرکز حفظ و اشاعه و رادیو استعفا دادند و استاد لطفی، علیزاده و پرویز مشکاتیان که به شکل یک مثلث بودند کانون چاووش را راه‌اندازی کردند که سالیان سال کار کردند و 10 آلبوم حاصل کار آن دوره بوده است. در همین میان محمدرضا لطفی گروه شیدا را سرپرستی و آهنگسازی می‌کرد و حسین علیزاده و پرویز مشکاتیان گروه عارف را سرپرستی می‌کردند که برای خود من هم این سوال به وجود آمده است زیرا استاد مشکاتیان می‌گفت گروه عارف را من سرپرستی می‌کنم در صورتی که حسین علیزاده هم می‌گوید من این کار را انجام می دادم. این دو گروه فعالیت‌های مستمر داشتند که بعدا استاد لطفی مکتب‌خانه میرزا عبدالله را نیز بنا کرد. این دو گروه که به نام دو شاعر دوره قاجار علی اکبر شیدا و عارف قزوینی نام‌گذاری شده بود در طول این سال‌ها آثار خیلی زیادی ارائه دادند که گروه عارف بعد از رفتن محمدرضا لطفی خیلی فعال بود و من هم جز گروه عارف بودم و اولین برنامه را در سال 1369 در تالار وحدت اجرا کردم که با فوت و درگذشت محمدرضا لطفی و پرویز مشکاتیان این گروه‌ها عملا خاموش شدند.

ـ دلیل استعفای این اساتید از رادیو چه بود؟

من از خود پرویز مشکاتیان شنیدم که دلیل استعفای آن‌ها از رادیو این بود که سمت‌گیری و جهت‌گیری ذهنی آن ها با جریانات سیاسی آن زمان هم سویی نداشت در نتیجه به خاطر اعتراض همه برای فلج کردن کار رادیو به یک باره استعفا دادند.

ـ درباره مجموعه‌ها و آلبوم‌های چاووش صحبت کنید خیلی‌ها می گویند در عرصه موسیقی مانند این آثار تکرار نمی‌شود، چرا؟ و این آثار چه ویژگی های مهمی داشتند؟

تفکر اصلی چاووش به عنوان یک رنسانس در موسیقی ایرانی است، زیرا می‌خواستند همان طور که رنسانس در تاریخ اروپا رخ داد و رجعت به آثار گذشته با یک نگاه جدید بود، این اساتید هم سعی داشتند همچنین اتفاقی را در چاووش‌ها رقم بزنند که تا حدودی موفق شدند و آثار نیمه ضعیف و نیمه قوی هم در آن‌ها وجود دارد. بسیاری از آثار چاووش بسیار زیبا هستند و یک سری از آن‌ها بیشتر سرودهای اوایل انقلاب هستند که این سرودها برای تهییج مردم ساخته شد بود و امروزه عملا کاربرد زیادی ندارند و بقیه آن‌ها به یاد عارف و درویش‌خان است و یک حرکت رنسانس مانند در عرصه موسیقی است.

ـ چرا این روند ادامه پیدا نکرد؟

به هرحال کانون چاووش بعد از چند سال و بعد از انقلاب از هم پاشید. در ابتدا حسین علیزاده به خارج رفت و بعد از او محمدرضا لطفی رفت. پرویز مشکاتیان هم به دور از هیاهو در منزل مسکونی خودش به مطالعه و آهنگ‌سازی اشتغال داشت.

ـ دلیل اینکه محمدرضا لطفی مهاجرت کرد مشکلاتی بود که در کشور برای او به وجود آمد یا به خواسته خودش بود؟

واقعا من دلیل این موضوع را نمی‌دانم زیرا قبل از مهاجرت محمدرضا لطفی من او را در کانون چاووش دیدم و قرار کار برای ماه آینده را گذاشتیم ولی ماه بعد که آمدم دیدم نه حسین علیزاده و نه محمدرضا لطفی هیچ کدام نیستند. واقعا دلیل مهاجرت آن‌ها را نمی‌دانم ولی مهاجرتی ناگهانی بود که چندین سال طول کشید.

ـ خیلی‌ها معتقدند اگر محمدرضا لطفی 20 سال از ایران دور نبود در موفقیتش بیشتر تاثیر داشت و جایگاهشان خیلی بهتر بود، نظرتان در این زمینه چیست؟

به هر حال این بدیهی است که موسیقی ما برای این مرز و بوم است و آبشخور این موسیقی ایران است و هرچقدر از این آبشخور دور شویم انگیزه‌ها کمرنگ‌تر می‌شود. این واقعیت است ولی نمی‌توانیم بگوییم که اگر محمدرضا لطفی می‌ماند این اتفاق رخ می‌داد زیرا محمدرضا لطفی نماند و ما جواب این پرسش را نمی‌دانیم.

ـ پرویز مشکاتیان بعد از کنسرت 1386 محمدرضالطفی گفته بود که او نسبت به دهه 50 نه‌تنها پیشرفتی نکرده است بلکه عقب گرد هم کرده است، کمی در این باره صحبت کنید.

آثار محمدرضا لطفی قبل از مهاجرت و بعد از مهاجرت موجود است و من ترجیح می‌دهم این قضاوت را به عهده اهل موسیقی و مردم بگذارم. همچنین قضاوت را به عهده تاریخ می‌گذارم. این را می‌دانم که پرویز مشکاتیان در نیمه‌های آن کنسرت در حین ساز زدن محمدرضا لطفی با قدم‌های محکم سالن را ترک کرد و وقتی به خانه رفت آوا دختر پرویز مشکاتیان که من سال‌ها با این خانواده رفت و آمد داشتم او این را عنوان کرد که پدرم این چنین گفته است. به هر حال در این جور موارد ترجیح می‌دهم از سخن من هیچ برداشتی یا سو برداشتی یا یک تعبیر دیگر نشود در نتیجه به عهده خود مردم می‌گذارم.

ـ کمی درباره تاثیرگذاری آثار محمدرضا لطفی در جامعه صحبت کنید.

یک سال قبل از انقلاب و چند سال بعد از آن به دلیل اینکه هوشنگ ابتهاج رئیس رادیو شده بود امکانات زیادی در اختیار محمدرضا لطفی قرار داد تا او بتواند در هنر موسیقی و نوازندگی رشد کند و این هنر را به تعالی برساند. این موضوع سبب شد تار محمدرضا لطفی مخاطبان زیادی پیدا کند و عده زیادی از جوان‌ها به سوی او گرایش پیدا کنند و آهنگ‌سازی او را در موسیقی ایرانی الگوی خود قرار دهند. حتی دوستان نزدیک محمدرضا لطفی و خانواده کامکارها که نوازندگان چیره دستی هستند یا مجید درخشانی و حمید متبسم هم همین گونه هستند و این موضوع در آثار آن دوره کاملا مشهود است که تحت تاثیر آثار لطفی بودند. من نوازندگی او را ویژه می‌دانم زیرا نوازندگی او یک نوازندگی خاص بود که بیشتر از آهنگسازی او مخاطبان را تحت تاثیر قرار می‌داد.

ـ به نظر شما محمدرضا لطفی آهنگساز خوبی بود یا نوازنده خوبی؟

محمدرضا لطفی هم آهنگ‌های زیبایی ساخته و هم نوازندگی‌های بی‌تظیری به جای گذاشته است که هر دوی آن‌ها را تایید می‌کنم. او یک سری آثار ساخت که بسیار زیباست و شامل داروک و چند سرود انقلابی است و تک‌نوازی‌های خوبی دارد که هنرجویان باید از آن‌ها استفاده کنند.

ـ کمی درباره بداهه‌نوازی‌های محمدرضا لطفی صحبت کنید.

در یک دوره‌ای بداهه‌نوازی‌های او نزدیک به ردیف بود و با تاکید بسیاری ردیف‌نوازی می‌کرد. در دوره دیگری کلا بداهه‌نوازی‌ها از ردیف دور شد.

ـ خیلی‌ها معتقدند که بهترین اثر محمدرضا لطفی ابوعطایی است که با محمدرضا شجریان در سفارت آلمان اجرا کرده است، نظرتان چیست؟

آن اثر یکی از درخشان‌ترین اجرای دو نفره این دو بزرگوار است. همچنین بسته نگار و... هم خوب هستند ولی اثر ابوعطا خیلی شاخص است و من هم با این نظر موافق هستم.

ـ چرا محمدرضا لطفی از هم نسلان خودش دور بود؟

دلیل این موضوع را از نظر روان‌شناسی نمی‌دانم! این موضوع اتفاقی بود که نزدیک‌ترین دوستانش هم به خاطر آن از استاد لطفی رنجیده شده بودند. زمانی که او به ایران بازگشت یک سری سلسله سخنرانی داشت که در بولتن داخلی شیدا منتشر شد و باعث رنجش دوستان نزدیک و یاران گرمابه و گلستانش شده بود و همان طور که می‌دانید در هیچ کدام از محافل هنری شرکت نمی‌کرد و فعالیت خود را صرف گروه شیدا و مکتب‌خانه میرزا عبدالله کرده بود. من بدون فکر قبلی می‌گویم که شاید انتظار داشت بعد از 20 سال که برمی‌گردد شرایط محیطی و شرایط کاری و هنری همان طور باشد که قبل از انقلاب بود. او انتظار نداشت و تنها واکنشی که توانست انجام دهد دوری کردن از محیطی بود که احساس می‌کرد از آرمان‌های او خیلی فاصله گرفته است و خودش را فقط محدود به محلی کرد که قبل از آن هم در آن جا فعالیت و کار می‌کرد. همچنین من فقط استاد لطفی را به مدت 20 دقیقه در مراسم هفت استاد حسن کسایی در مسجد دیدم که رو به روی من نشسته بودند و خیلی گرفته و غمگین بود و من الان می‌فهمم که بیمار و خیلی بی‌حوصله بود.

ـ شما خاطره ای از محمدرضا لطفی دارید؟

من اولین بار که محمدرضا لطفی را دیدم در مشهد بود و او با گروه شیدا با خوانندگی شهرام ناظری به دعوت پدرم که آن زمان رئیس شورای شهر بود به مشهد آمده بود. یادم می‌آید سر میز ناهار استاد با فاصله یک نفر از سمت چپ رو به روی من نشسته بودند و من آن زمان 16 سالم بود. به او گفتند کیوان هم تار می‌زند، خندید و گفت خیلی خوب است و تا کجا زدی؟ آن زمان من چهار مضراب راست پنجگاه حسین علیزاده را تمرین می‌کردم و برایشان توضیح دادم. بعد گفتم من یک تار خوب می‌خواهم خندید و گفت باید یک کیسه پول جمع کنی و بعد بیا تا من برایت یک تار خوب بخرم. قرار شد فردا من به محل اسکان آن‌ها بروم زمانی‌که رفتم استاد هنوز خواب بودند. بعد از چند ساعت از من خواستند ساز بزنم و استاد گفت مضرابت خیلی بد است و از مجید درخشانی خواست تا مضرابش را به من بدهد. این خاطره همیشه در ذهن من می‌ماند. آن زمان محمدرضا لطفی آن قدر محبوبیت بی‌چون و چرا داشت که همه ما حیرت می‌کردیم.

ـ اگر بخواهید محمدرضا لطفی را در یک جمله تعریف کنید، چه می گویید؟

محمدرضا لطفی نوازنده‌ای عاشق موسیقی ایرانی بود. او عاشق ایران بود و در تمام عمر تلاش کرد تا ارزش‌های موسیقی ایرانی را نمایان کند.

انتهای پیام/

غزاله سعادتی