به گزارش هنرآنلاین، استاد احمد ابراهیمی را باید به قول مشهور قدما: "تتمه دوران" دانست. این قول را درباره معمرینی که یادگاری عزیز از دوره ای سپری شده بودند، به کار می برند. پیران و مهتران غالبا باعث افتخار و سرمایه های معنوی زندگی ایرانیان بوده اند، اما برخی از آنها را رتبتی متمایز از همگان خود است. جناب ابراهیمی نیز یکی از این نفایس زنده است. گو این که از عصر او دیگر کسی نمانده است؛ جز استاد عبدالوهاب شهیدی، که خداوند قامت رسایش را سایه گستر نگهدارد، بله، دیگر کسی نمانده است.

وقتی در این جا سخن از "دوران" می کنیم مقصودمان محدود به یک عصر سپری شده و فراموش شده نیست، بلکه معطوف به زمینه ای از فرهنگ موروثی (به اضافه بخش اکتسابی آن) است که زنجیره ای به قدمت خاک و اجدادمان دارد. این زنجیره تا اوایل و حتی اواسط قرن خورشیدی حاضر، با همه ناهمواری های اجتماعی و دشواری های تاریخی - فرهنگی، ادامه یافت و در هر زمینه، چهره های جاویدان به تاریخ هنر و فرهنگ ایرانی اعطا کرد. مجموعه ای از عوامل ( که همه می دانند وباز گویی آنها را نیازی نیست)، به تدریج این زنجیره را ابتدا سست و ضعیف کرد و سپس حکم به انقطاع همیشگی آن داد. اکثر شاگردان، نسل به نسل، در مراتبی پیدا و ناپیدا، از استادان خود جلو که نیفتادند، سهل است، عقب هم افتادند و بدنه قدیم این فرهنگ، دهه به دهه ضعیف تر شد. خلاقیت، جای خود را به تقلید و تکرار داد، ادراک و شهود خلاقه از بین رفت و میراث داری های موزه وار، جای آنها را گرفت و دهه به دهه، صاحب نظران، شاهد متلاشی شدن بقایای بنای رفیع قدیم بودند. اکنون می دانیم و پذیرفته ایم که شرایط تاریخی _ اجتماعی هر دوره ای، هنرمند مخصوص و مختص به همان شرایط را پرورش می دهد و هر عصری، نسل خود و تولید هنری را دارد. همه این ها، جبری و ناگریز هستند. درویش خان و حبیب سماعی تکرارپذیر نبوده و نیستند ولی شاید می شد میراث هنری و روش زندگی و سلوک روحانی آنها را تا حدودی دریافت و حداقل در بخش خودآگاه جامعه حفظ کرد، که درنیافتیم و حفظ نکردیم. فقر حافظه تاریخی، نابسامانی همیشگی زندگی در این ملک به کنار، ورود دیر هنگام و سایل الوصول ضبط و نگهداری نیز عاملی بس موثر شد در این که از بسیاری نفایس فرهنگی مان، چیزی نداشته باشیم. ضبط های خانگی، به صورت عمومیت یافته و قابل دسترس، عمری حدودا پنجاه ساله در این فرهنگ دارند، در حالی که بسیاری از مراجع مان را در فاصله سال های پیش از آن از کف داده ایم.

در چنین وضعی، هنرمندان صاحبدلی که غیر از استعداد هنری خود، دارای حافظه خوب و بیان گرم و فرهنگ اکتسابی بوده اند، در غیاب انجمن ها، سازمان ها و افرادی که کار خطیر تاریخ نویسی برای موسیقی این کشور را باید تقبل کنند، خود تبدیل به یک تاریخ زنده، روایت کننده سیار و « مرجع ناطق» می شوند. همنفس و همآواز جناب ابراهیمی، زنده یاد حسین عمومی در حوزه اصفهان، جناب میرزا علی اکبر خرم ثقفی در حوزه قزوین، مرحوم عبداله طالع همدانی در حوزه تهران پیش از سال های 1330، از این افراد به شمارند. در نسل ها یگذشته، حاج آقا محمد ایرانی مجرد و عبداله دوامی، روایتگران زنده تاریخ عصر خود بودند. اینان، بیش از این که قرار باشد بازگو کننده خشک و بی تغییر وقایع زمان خود باشند، مجموعه ای فرهنگی بودند. سال ها هنر آموزی، اجرا، خلاقیت، حشر و نشر با مردم، تامل و نتیجه گیری از بزرگترین استاد که همانا گذشت زمان است، در ذهن آنها تقطیر شده و اکسیری ساخته بود که توصیف روشن آن بسیار دشوار است. دریک کلام می توان گفت که اینان، بازخوانان و روایتگران ساده یک متن از گوشه ای در ردیف تاشرح مجلسی از هنرمندان در هفتاد سال قبل _ نیستند، چکیده آن هستند و در واقع باید گفت: اینان، اکنون، خود « متن» هستند. از این مجموعه از دانش هنری و ادبی و مهارت و تجربه و مردم شناسی، باید عنصری دیگر را نیز یاد کرد که کیمیای حقیقی آن است؛ اخلاق نیکو و نیز عرفان شخصی، که نه در سخنوری و شعار، بلکه در لحظه لحظه زندگی و عملکرد های این نفایس قدیم، بارز است. مانند شیرینی در عسل که همانند شکر نیست تا به چشم نیز دیده شود، اما ذوب در عسل است و به طعم و تجربه، بر مذاق جان می نشیند و حال را خودش می دارد.

استاد احمد ابراهیمی که تتمه دوران، یادگار عصر ادیب و بنان، اکنون به توصیه دوست هنرمند و قدرشناس اهل موسیقی، جناب رضا مهدوی، کاری پیرانه و پدرانه کرده و جکیده عمر خود را _ که خود نیز چکیده عصر خویش است_ در این چهار لوح فشرده از سوی مرکز موسیقی حوزه هنری با علاقه و حوصله، به ضبط رسانده است. این مجموعه که در نوع خود، اولین کاری است که منتشر می شود، ترکیب دلپسندی است از یادآوری گوشه ها، تصنیف ها ی مهم قدیمی، اشعار کلاسیک نخبه، و خاطره گویی های دارای معنا و جهت گیری اخلاقی _ فرهنگی _ عرفانی، که در مجموع، می توان آن را « متن ماندگار استاد احمد ابراهیمی» دانست. هنرمند خوشنام و درویش مسلک و توانا که در آستانه دهمین دهه از عمر، هنوز معلمی و استادی می کند، هم در هنر و هم در اخلاق و سلوک انسانی. مطلعین دانند که ایشان چه سلوک پر و پیمانی در این راه داشته و از « معلم دیده» ترین هاست. کمتر استادی است که جناب ابراهیمی خوشه ای از خرمن او نچیده باشد. بخصوص ادیب خوانساری، غلامحسین بنان و نورعلی برومند. احمد ابراهیمی در این مجموعه صوتی، تاریخی هنری موسیقی و تاریخ اجتماعی موسیقی را به شیوه خود، گلچین می کند، درهم می آمیزد و روایت می کند، فصاحت بیان و محفوظات چشمگیر او از ادبیات کلاسیک فارسی او، به قصد فاضل مابی و استاد مابی نیست، که او از هرچه از این دست است بی نیاز بوده_ بلکه به خاطر هدفی هنری و اخلاقی است که عرفان شخصی و فروتنی والای این ذات شریف را بازنمایی می کند.

در چینن منظومه ای از خلوص و اصالت، پاره ای جزئیات، واقعی بی اهمیت می شوند. جزئیاتی که حکم بی رحم کهنسالی، پای نامه آن را مهر کرده است. جزئیاتی همچون خروج صدا از نت اصلی در پاره ای لحظه ها، پس و پیش بودن تاریخ روایت استاد در مراجعه به مستندات تاریخی، و از این دست که به قول علامه قزوینی، « معوف» است. به نقالی زیبای او از تاریخ موسیقی مان گوش می کنیم؛ گاه با آواز و گاه با کلام، که هیچکدام تهی از اشعار زیبا و برازنده نیست. نفس گرم استاد احمد ابراهیمی، در این زمان عسرت، یادآور شعری فاخر و کهن است.

پایان پیام/45