سرویس تجسمی هنر آنلاین: نمایشگاه نقاشی‌های علی زعیم با عنوان "تهران؛ انقلاب مفهومی" در گالری اعتماد دو برپاست. زعیم در این نمایشگاه در یک تقابل با آثار گذشته خود برای نخستین بار دست به کشیدن پرتره زده و زیسته خود در شهر تهران را در فضایی کاملا مینیمالیستی به مخاطب خود عرضه کرده است. او در آثار این نمایشگاه به جای بوم از متریالی استفاده کرده که به عنوان ماده اولیه در تولید کیف و کفش زنانه مصرف می‌شود و حالا روی چهار چوب بوم کشیده شده است که دارای رنگ‌های درخشان فلورسنت و متالیک هستند و از سویی به جنبه‌های پاپ آرت، این مجموعه افزوده است. چیزی که در کلیت آثار زعیم نمایان است. او پس از این تجربه خود که دو سال به طول انجامیده، مطمئن نیست که این مسیر را دنبال می‌کند یا برای تجربه کردن به سراغ راه دیگری می‌رود. در ادامه گفت‌وگوی هنرآنلاین با علی زعیم را بخوانید.

به نظر می‌رسد که در نمایشگاه اخیرتان، رنگ‌بندی، گچ‌کاری‌ها و به کلی آن چه در آثار شما نمود پیدا کرده بیشتر جنبه نشانه دارند تا نماد. با توجه به تفاوتی که میان نشانه و نماد وجود دارد اگر بپذیریم شما بیشتر از نشانه‌ها استفاده کردید فضای آثارتان دست مخاطب را برای برداشت‌های شخصی‌تر باز می‌گذارد. آیا شما چنین قصدی داشتید؟

در این نمایشگاه و در نمایشگاه قبلی در بخش‌هایی از آثار عناصر دکوراتیو گچ‌کاری را نقاشی کرده‌ام که برای ویراستن و آذین‌کردن داخل و خارج ساختمان بکار می‌رود. ‌سیر تاریخی این آثار از اواسط عهد قاجار آغاز می‌شود به خصوص در معماری شهر تهران، به نحوی که این عناصر دکوراتیو توانسته در جغرافیای فرهنگی ما به خوبی جا باز کند. علیرغم آن‌که مقداری نگاه شرقی هم به آن‌ها اضافه شده، ولی همچنان همان فرم‌های دکوراتیو باروک و رمانتیسم در عناصر گچ‌کاری به کار رفته است. در ادامه نمایشگاه قبلی از ‌این گچ‌کاری‌ها در کنار فیگورهای زنانه به عنوان نشانه و نمادهای تجدد بهره بردم. این المان‌های گچ‌کاری با کوچک‌ترین تلنگری خرد شده و هیچ‌ جنبه‌ کاربردی ندارند و فقط به عنوان جنبه‌های زیباشناختی برای تلطیف کردن زندگی ما از آن‌ها استفاده می‌شود که کماکان در عصر ما نیز به حیات خود ادامه می‌دهند. در منازل هم همچنان می‌بینیم که در طراحی نقش‌های پیچک‌ها، فرم‌های طاقچه‌ها، گچ‌کاری‌ها و... از همان اصول معماری گذشته استفاده می‌شود. ما هنوز وارد فضای مینیمالیستی نشده‌ایم و همچنان دغدغه‌های دکوراتیو دوره رومانتیسم در فضای شهری تهران محسوس است.

پس بحث دکوراتیو بودن بیشتر جنبه زیباشناسانه‌ دارد و در آن چندان نباید دنبال مفهوم خاصی گشت. آیا این تعبیر در مورد آثار شما نیز صدق می‌کند؟

اینگونه فکر نمی‌کنم به لحاظ مفهومی، از چندین جنبه قابل بررسی است. نخست جنبه فلسفی اثر که بر اساس آن، تم و ماهیت کار من در مورد زن است، بنابراین من در آثارم در عین جذابیت چهره‌پردازی زنان، خواسته‌ام که بوی خوش زن را هم در آن‌ها نمایان کنم. زنی که به خانواده و جامعه هم مربوط می‌شود و از این‌ رو مرد را هم خواه یا ناخواه وارد قضیه می‌کند. در این آثار جذابیت‌ها و زنانگی‌ و همینطور خواستگاه تاریخی آراستگی و آرایش زنانه و مد که از دوره صفویه در میان زنان ایران سابقه تاریخی دارد، پرداخته‌ام. در این آثار زنان به دنبال هویت خودشان هستند منتها موفق‌ترین ابزارهایی که آن‌ها دارند، طُره‌های موی‌شان و بخشی از نگاه آن‌هاست. که خوب این موضوع برای آشکار ساختن شایستگی‌های زن امروز کافی نیست. از دیدگاه اجتماعی با تکیه بر ادبیات حماسی در پس زمینه کار،مخاطب مواجه با تصویرسازی‌های چاپ سنگی می‌شود در قلمرویی که سلحشوری و اساطیر جنبه‌های برتر زندگی مردانه را تشکیل می‌دهد. در ادامه مفهومی‌ترین جنبه کار من نقشه مناطق بیست و دوگانه تهران است. هر کدام از نام‌های خیابان‌ها بخش‌هایی از تاریخ معاصر تهران ماست که مخاطب را به فکر فرو می‌برد.

بلا استثناء در همه آثارتان مردانی با شمایل اساطیری نظاره‌گر زنان هستند که برداشت من از این تصاویر، بیشتر به سمت نگرش نظارت و سلطه مردانه می‌رود. در واقع این آثار برای من نمایان‌گر این بود که زنان همواره در بستری اجتماعی از طرف مردان تحت سلطه قرار دارند و این سلطه باعث محدودیت زنان و در نهایت تغییر در جنس و شکل زیبایی آن‌ها شده است. می‌خواهم بدانم که خودتان چقدر به این‌که آدم‌های در بک‌گراند آثار نظاره‌گر زنان هستند، فکر کرده‌اید؟

همین‌طور است. در این آثار یک عنصر غالب زنان را احاطه کرده. مرد دارای نقش غالب بوده و با همان نگاه سلحشوری در طول تاریخ می‌خواهد که بر زن احاطه کامل داشته باشد. نقاشی‌های چاپ سنگی که اغلب درگیر رویدادهای حماسی هستند به گونه‌ای نقاشی شده که بر گرته‌برداری تاریخی از آن تاکید کند. مثلاً من تکنیک چاپ سنگی را با همان استایل ابتدایی خودش پیاده کردم، یعنی شما اگر در کتب چاپ‌ سنگی هم نگاه کنید، می‌بینید که قلم‌گذاری من دقیقاً همان حس و حال و فضای هنری آن دوران را دارد.

جنبه دوم کار من، بخش تاریخی آن است. من متولد و بزرگ شده تهران هستم و از طرفی همواره دغدغه تاریخ معاصر را داشته‌ام، بنابراین تاریخ 240 ساله تهران را از زمانی که به عنوان پایتخت ایران شناخته شده، بدون هیچ تقدم و تأخری در آثارم به تصویر کشیدم. این موضوع در نقشه شهر تهران که در کارم به آن اشاره کردم قابل ملاحظه است . به نظرم تجربیات گرافیکی مسیر حرفه‌ای کارم را کامل‌تر کرده است. در واقع از دیزاین هم در این جا وام گرفته‌ام. شما اگر به اسامی خیابان‌ها و کوچه‌های شهر تهران توجه کنید، اکثر آن‌ها به اسم مردان نام‌گذاری شده‌اند و کمتر می‌بینید که نام یک زن به عنوان اسم یک کوچه یا خیابان نام‌گذاری شده باشد. که البته در کار من نیز این نکته کاملا مشهود است. این اسامی مردانه همگی از آمال‌ها و آرزوهای انقلابی‌گری خبر می‌دهند. با این مسئله مواجه می‌شویم که اسامی و نمادهای شهرمان که زنان هم در آن زندگی می‌کنند، همگی مردانه‌اند و شاید یک حس شعارگونه‌ای هم همراه‌شان باشد.

آیا میان نقشه‌ها و چهره‌های آثارتان ارتباطی وجود دارد؟ مثلاً به گونه‌ای که بتوان چهره‌ای را نماینده یک محدوده خاص تصور کرد.

خیر. اصلاً این‌گونه نیست. یک مخاطب ممکن است این برداشت را داشته باشد اما اگر شما ارتباط جدی‌تری با آثار برقرار کنید، خواهید دید که یک‌سری اتفاقات بدون تقدم و تأخر در کنار یکدیگر قدم گذاشته‌اند و چهره‌ها و نقشه تهران و گچی‌کاری‌ها در کنار هم یک تصویر واحد است از مجموعه‌ای از تناقض‌ها.

در نهایت یک اثر پاپ‌آرت به وجود آمده است. یک اثر پاپ‌آرت همان چیزی است که شما می‌بینید و چیزی بیشتر از آن‌چه که دیده‌اید و درک کرده‌اید، نیست. جان لنون خواننده فقید انگلیسی می‌گوید از چیزی که نمی‌فهمی متنفر نباش! این جمله در جامعه ما خیلی کاربرد دارد.

من جمله‌ای را سال‌ها پیش شنیدم که می‌گوید زنان همیشه به آینده نگاه می‌کنند و مردها به گذشته. کسی که به آینده نگاه می‌کند، محرک اصلی است و محرک اصلی همیشه در معرض خطر و آسیب قرار می‌گیرد. عقیده شما در این‌باره چیست؟

به نظرم در عصر حاضر زنان و مردان در سفینه‌ای به نام زمین هر دو به آینده نگاه می‌کنند. با بیم و امید و با خطراتی در پیش رو.

زنان در آثار شما به واسطه تکنیک در نقاشی‌های شما با چیزی شبیه به چسب پوشانده شده‌اند؟ این هم در دایره همان مفهوم سلطه می‌گنجد؟

اشاره خوبی کردید. در این قسمت از کارم به ساخت و ساز عمدا توجهی چندانی نداشتم. در این مجموعه من از دیزاین نیز بهره بردم حضور خطوط عمودی به من این امکان را داد تا لایه‌های نقشه، گچ‌بری‌ها و پرتره‌ها در هم ادغام شوند و شاید تداعی‌کننده بخش‌هایی از هویت ما که کنده و بریده شده است باشد.

در واقع خود همان‌ها، بک‌گراند اصلی کار هستند.

همینطور است.

پروسه این مجموعه چقدر طول کشید؟با توجه به این که شما از متریال متفاوتی استفاده کردید؟

به طور کلی بر روی این مجموعه دو سال کار کردم. حدود یکسال مشغول این بودم که بفهمم چگونه می‌توانم روی جنسی که با آن کیف و کفش زنانه درست می‌کنند، کار کنم. ایده آن هم کاملاً به صورت اتفاقی در من شکل گرفت. سپس روی این جنس مطالعه کردم و از آن‌جا که من تخصص شیمی هم دارم، بالأخره توانستم آن چیزی که روی این صفحه بچسبد و ماندگاری داشته باشد را پیدا کنم. نقاشی کردن بر روی چنین متریالی دشوار است، به نکات فنی مختلفی برای اجرای این کار پرداختم.

این متریال به دلیل رنگ براقی که دارد از نظر مفهومی هم به عمق آثار شما افزوده هر چند که آثار شما به نظر می‌رسد به دنبال معنا و مفهومی ورای آن چه که نشان می‌دهد نیست.

در واقع نکته خلاق این مجموعه استفاده از این جنس بجای کانواس بود. جنسی که به عنوان کیف و کفش زنانه مصرف می‌شود و حالا روی چهار چوب بوم کشیده شده است. همانطور که گفتید رنگ‌های درخشان فلورسنت و متالیک به جنبه‌های پاپ آرت در این مجموعه افزوده است.

علت بزرگ‌تر بودن این قطعات چیست؟ آیا بزرگی آن‌ها مفهوم خاصی دارد یا صرفا جهت راحتی کار آن‌ها را در تابلوهای بزرگ نقاشی کرده‌اید؟

من فکر کردم که اگر اندازه آثار کوچک باشد، نمی‌توانند خودشان را به محیط اطراف‌شان تحمیل کنند. در واقع در آن‌جا، کادر و اندازه خیلی می‌تواند موفق باشد و صورت‌هایی که خیلی بزرگ هستند و صحبت می‌کنند، صراحت لهجه در کار را نشان می‌دهند. با اندازه‌های کوچک می‌توانستم از کنار این آثار رد شده و بگذارم که مهجور بمانند اما جسارت بزرگ کار کردن آن‌ها را داشتم و خواستم دغدغه‌های شهرم تهران را در آن جای دهم.

غیر از این‌ آثار، چهار اثر هم در نمایشگاه وجود دارد که علیرغم این‌که همراه با سایر آثارتان ارائه شده، اما به نظر می‌رسد که متفاوت از بقیه باشند. آن‌ها برای چه زمانی هستند؟

آن 4 اثر در ادامه و از پس بقیه آثار شکل گرفتند. در اینجا خیلی با شهامت و کنش‌گرایانه هر کاری که خواسته‌ام را با کاردک، آب‌رنگ، قلم‌فلزی، اسپری و... انجام داده‌ام. در واقع در این 4 اثر کمتر آن فضای حساب‌شده را داشتم و بخش آزادی و مهارت کار را در آن‌ها جستجو کرده‌ام.

در آن اثر آدم‌های حماسی و نقش برجسته‌ها روی خود چهره‌ها هستند، یعنی بیشترین رد در چهره‌های خود افراد وجود دارد و این‌گونه نیست که نقش‌ها در بک‌گراند و یا هر کجای دیگر باشند، علت رفتن به سمت این تصاویر چه بود؟

شاید ، گفتم در این چهار اثر کمتر به طرح از پیش تعیین شده پرداختم و حس طراحی در آن بیشتر به چشم می‌خورد.

یک حس نوستالژی هم دارند.

بله، شاید همان حس نوستالژیک باشد. شاید با عنوان نمایشگاه "تهران؛ انقلاب مفهومی" ارتباط عمیق‌تری پیدا می‌کنند.

یکی از خوبی‌های برگزاری نمایشگاه این است که ذهن هنرمند را از مسائل جانبی رها کرده و یک حس پویایی به هنرمند می‌دهد که برود و به کار بعدی‌اش فکر کند. این مسیر ادامه پیدا می‌کند؟

بله. این را هم بگویم که من هیچ‌وقت درطول دوره هنری خودم، پرتره نکشیده بودم و حالا با قدری تامل و استراحت باید بیاندیشم که این مسیر را دنبال می‌کنم یا راهی دیگر ...

گفتگو از علیرضا بخشی استوار

گزارش تصویری مرتبط