به گزارش سرویس تجسمی هنرآنلاین/ اگر در مسیر روزانه از نبش خیابان ابوریحان عبور کرده باشید، حتی اگر سرتان گرم گفت وگو با بغل دستی تان باشد، شک ندارم که چشم تان به مرد میان سالی خورده است که کنار پیاده رو نشسته و در حالی که مجموعه ای از نقاشی هایش با خودکار را در معرض فروش گذاشته و مشغول نقاشی کشیدن است. او کسی نیست جز رضا بلوط. با این که دو سال است از محله امیریه به شهرک اندیشه نقل مکان کرده اما هر روز جز روزهای بارانی بساط نقاشی اش را در کوله اش می گذارد و راهی خیابان انقلاب می شود تا ضمن تعامل و گفت وگو با مردم این محله، هم نقاشی کند و هم نقاشی هایش را به فروش برساند. او تمام نقاشی هایش را پنج هزار تومان قیمت گذاشته است و روزانه شاید هنر دوستی بیاید چند نقاشی او را بخرد.

رضا بلوط که این روزها 62 ساله شده در محله امیربهادر تهران متولد شده و سال ها در این منطقه زندگی کرده است، او کارگر بازنشسته کارخانه دخانیات است و سال هاست که جز نقاشی کار دیگری نکرده است.

او درباره چگونه نقاش شدن اش می گوید: کلاس چهارم دبستان بودم که یک روز معلم نقاشی مان به ما گفت که بخاری کلاس را بکشیم. آن زمان ها بخاری ها نفتی بود؛ او تا رفت به دفتر سری بزند و برگردد، من بخاری را کشیدم و دفترم را بستم و مداد را رویش گذاشتم. وقتی معلم به کلاس برگشت؛ نگاهش به من افتاد که نقاشی نمی کنم، علت را جویا شد و من گفتم که نقاشی را کشیده ام. وقتی نقاشی ام را دید تعجب کرد و پرسید مداد تراش داری؟ گفتم نه! از بغل دستی ام پرسید، او یک تراش چهارگوش داشت داد به معلم؛ نگاهی کرد و گفت: نه تراش گرد می خواهم. او وقتی فهمید من تراش گرد ندارم دستی بر سرم کشید و گفت تو نقاش خوبی می شوی. پرسیدم چرا گفت: چون آن قدر در این نقاشی جزئیات را دقیق و کامل کشیده ای که من فکر کردم در بخاری را با تراش کشیده ای. تو اگر زیر بخاری را می دیدی حتما می کشیدی."

ازاین پس رضا بلوط شب قبل از کلاس نقاشی سوژه ای انتخاب می کرد و فردا سرکلاس روی تخته سیاه می کشید تا هم کلاسی هایش از روی او نقاشی کنند. بیشتر سوژه های که بلوط در این دوران می کشید سوژه های ملموس مثل میز، صندلی و وسائلی بود که در زندگی روزمره با آن سر و کار داشته. در نقاشی های این دوره، انسان ها جایگاهی نداشتند و شاید تنها موجود زنده ای که به نقاشی هایش راه پیدا کرد، پرنده بود.

بلوط سال ها به همین شیوه نقاشی کشیدن را ادامه می دهد و تجربیاتی با تکنیک رنگ روغن، مداد کنته و مداد رنگی کسب می کند، اما هیچ کدام از تکنیک ها برای او جذابیتی ندارند و او سالهاست تنها با خودکار نقاشی می کند و بیشتر ترجیح می دهد که نقاشی هایش را با خودکار آبی بکشد. البته او در نقاشی هایش از خودکارهای رنگی استفاده می کند، اما رنگ غالب نقاشی هایش آبی است. او درباره علاقه اش به خودکار آبی می گوید:" خودکار آبی من را آرام می کند، خودکار خیلی خالص است و به خوبی می تواند حس من را منتقل کند.

در یکی از نقاشی های بلوط، رنگ غالب سبز است، درخت هایی با شاخه و برگ که ریشه هایشان در فضا رها شده اند، فضایی آخر زمانی که گویی درخت ها ریشه هایشان را در دست گرفته اند و راه افتاده اند، از او درباره این نقاشی می پرسم: " این نقاشی را من پس از یک نقاشی آزاردهنده کشیدم تا آرام شوم، البته دراین نقاشی شما فضا آرامبخشی را مشاهده نمی کنید. گویی درخت ها از ریشه کنده شده اند."

فضای نقاشی های رضا بلوط بسیار شلوغ هستند و او با خطوط ریز، بخش عمده فضای نقاشی هایش را پر کرده است؛ شلوغی که گاه آزاردهنده هم می شوند.

بلوط درباره این شلوغی می گوید: "من هیچ اصراری برای این کار ندارم. من ناخودآگاهم را با خودکار برروی کاغذ می آورم و بیشتر زمان هایی با خودکار نقاشی می کنم که نمی توانم شعر بنویسم. من اصلا دوست ندارم که ناراحتی ام را به مخاطبانم منتقل کنم. نمی توانم منکر تاثیر محیط و آدم های پیرامون برآثارم نباشم شما می توانید ردپای خیلی ازاتفاقات را درآثارم جستجو کنید. مثلا من نقاشی با نام دار قالی کشیدم که برای کشیدن آن متاثر از اعدام یک معلول در کشور آمریکا و فرد معلولی که در پل عابر پیاده به ناگهان تعادلش را از دست داد، بودم. مردم خیابان انقلاب و مسیر آمد و شدم نیز به نوعی در نقاشی هایم حضور دارند.

هریک از نقاشی های بلوط نام خاص خودشان را دارند؛ گویی تکه از شعرهای خود او هستند. او درباره دلیل نام گذاری نقاشی می‌گوید:" اگرهر یک از ما درزندگی مان یک چراغ در دست بگیریم و روشنایی کمی به جهان بدهیم؛ جهان از سیاهی و ظلمت رهایی پیدا می کند.

دربرخی از نقاشی های او ردپای تاثیر از رمان های معاصر به چشم می خورد، از جمله تاثیر رمان "بوف کور" و شخصیت زن اثیری و پیرمرد خنزر پنزری. او در این خصوص می گوید: من رمان های معاصر را خوانده ام و بهترین نویسنده ای که آثارش را دوست دارم بهرام صادقی و پس از او غلامحسین ساعدی است. از آثار و ذهنیت آنها تاثیر پذیرفته ام؛ اما در نقاشی هایم به هیچ وجه متاثر از صادق هدایت نبوده ام.

رضا بلوط با این که سالهاست که نقاشی می کند، تاکنون به هیچ گالری سرنزده است، اما چندی پیش یکی از گالری داران به او پیشنهاد داد که 24 نقاشی او را خریداری و در گالری به نمایش بگذارد، اما او هنوز علاقه ای به نمایش آثارش در گالری ندارد.

او درباره تاثیرپذیریش از سایر نقاشان می گوید: من دانسته هایم درباره نقاشی تنها منوط به کتاب های است که درباره نقاشی مطالعه کرده ام، مدتی هم هست که دلم نمی خواد نقاشی های سایر نقاشان را ببینیم چون نمی خواهم به طور ناخودآگاه متاثر از آنها باشم.

از او می پرسم آینده بلوط را چگونه می بینید؟ می گوید بلوط یک درخت است و من آینده خودم را سبز و بلند می بینیم البته با خودکارآبی.

انتهای پیام/

گفت وگو : مریم آموسا