به گزارش سرویس تجسمی هنرآنلاین//

بیستم آبان‌ماه، چهارمین دوره فستیوال "پرسبوک" در خانه هنرمندان گشایش یافت. این فستیوال طی چهار دوره یک روند تکاملی منطقی را گذرانده است و در چهارمین دوره‌اش بر خلاف شکل مرسوم جشنواره‌ها و مسابقات هنری رایج، نوید بخش نسل تازه‌ای از جشنواره های هنری شده است. این حرکت تازه شامل حذف بخش‌بندی فستیوال بر اساس رسانه‌های مختلف و ایجاد یک معنا و مفهوم کلی توسط کیوریتورها، علی اتحاد و نیما زاغیان و نوشتن استیتمنت‌های جداگانه برای هر اثر هنری توسط این دو نفر است.

در این دوره با پرهیز از تعیین "موضوع" ، یک پیرنگ به نام "خویشتن ارجاعی" طرح شده بود که با در نظر گرفتن گستردگی مفهومی و در هم تنیدگی آن با اندیشه و هنر معاصر به عنوان تم اصلی دوره چهارم معرفی شد. تداوم جشنواره "پرسبوک" از آن جهت اهمیت دارد که بنیان‌گذاران آن مانند ندا درزی خود هنرمندانی هستند که هیچ‌گونه وابستگی به بخش دولتی ندارند و این هویت مستقل فارغ از اینکه "پرسبوک" مورد قبول و یا رد تعداد دیگری از هنرمندان و هنرجویان باشد یک امتیاز بزرگ محسوب می‌شود.

متاسفانه امسال جشنواره "پرسبوک" که در دو بخش حقیقی و مجازی برگزار شد، مانند بسیاری از اتفاقات هنری اخیر دچار حاشیه‌هایی هم شد که منجر به سرگردانی هنرمندان و مخاطبان و جدال مطبوعاتی کیوریتورها و مسئولین خانه هنرمندان شد.

اما جدا از حاشیه‌های به وجود آمده، بسیاری از آثار، چه از لحاظ کیفیت و چه از لحاظ تطبیق با مفهوم نمایشگاه، در سطح بالایی ارائه شد. متاسفانه در این نوشته کوتاه مجالی برای پرداختن به همه آثار نیست. آثاری از هنرمندان جوانی مانند سارا نیروبخش، ناهید بهبودیان، امیرعلی گلریز، شبنم شعبانی، غزاله نعلبندیان، محسن گرجی و دیگران. اما می توان به سه اثر شاخص در نمایشگاه اشاره کرد.

اثر اول در بخش خارج از مسابقه متعلق به نیکو ترخانی با نام "مصائب دیوار " بود. اثری مکان محور شامل جای خالی صلیب (به لحاظ فیزیکی) و اثر به جا مانده و سایه‌وار از آن بر روی دیوار ، رد خون بر دیوار که از جای میخ‌های زده شده بر صلیب فرضی جاری است و انباشتی از نگاره‌ها و موهای بلند مشکی رها شده در پای صلیب و روی زمین، اشاره ای صریح و بی‌پروا به فقدان دارد. نگاره‌های انباشته شده که ارجاع به جنسیت خود هنرمند به عنوان یک زن راوی در پای صلیب یادآور نقش فرعی زنان در تصاویر مصلوب شدن است. در فقدان صلیب و مصلوب و راویان پای آن این مفهوم "صلیب" است که تقدیس می‌شود.

اثر دوم در بخش مسابقه متعلق به مهسا احسنی با نام "تنها کسی که کتاب را خوانده، نویسنده است". کتابی نمک‌سوز شده و قاب شده که دیگر قابل خواندن نیست. این اثر از دو وجه قابل تبیین است یکی شیء شدگی خود کتاب به عنوان یک کالای فرهنگی و دومی فعل "کتاب خواندن" است.

در وجه اول "حاضر آماده‌ای" است که کارکرد تزئینی پیدا کرده است و از کارکرد فرهنگی خود خارج شده است و وجه دومی آن "کتاب خواندنی" است که باید تباین را از بین ببرد و بین نویسنده و مخاطب رابطه ایجاد کند؛ اما به جای رابطه فاصله می‌اندازد (تبدیل نوشتار نویسنده به گفتار ذهنی مخاطب) و به جای ایجاد ساختار در ساحت اندیشه، دست به ساختارشکنی می‌زند و ناقض ارتباط می‌شود و برای همین بین کتاب‌خوان و کتاب‌نخوان (کسی کتاب را به عنوان شیء هنری می‌بیند) مشابهت وجود دارد.

این اثر ارجاع به خویشتن هنرمندی است که سعی می‌کند افشا کننده مطلق‌گرایی و کوشش در جهت تک بُعدی و تک خوانشی کردن هر مقوله‌ای در جامعه استبداد زده باشد. احسنی جوان با این اثر که نشان‌دهنده روند صحیح از تئوری هنری به اثر هنری است، می‌تواند در سال‌های آینده حضور درخشانی در هنرهای تجسمی ایران داشته باشد، اگر دچار انحراف هنری نشود یعنی تسلیم خواسته‌های دست راستی بازار هنر نشده و از طرفی دچار شعار زدگی روشنفکرانه چپ‌ها نشود.

اثر سوم در بخش مسابقه سردیسی متعلق به فرهاد حسینی با نام "گریز" است . طی دهه‌ها تجربه هنر معاصر نمونه‌های مشهور هنر میرا کم نبوده‌اند ولی تجربه مواجهه با خودنگاره‌ای که در برابر مخاطبان دچار دگردیسی شده و به بو بدل می‌شود دست کم نمونه‌ای کم سابقه به شمار می‌آید.

فرهاد حسینی در خودنگاره‌اش مرثیه‌ای در رسای تباهی٬‌ مرگ و گذار از مرتبه‌ی زیستن می‌سراید. او سردیس خود را از جنس کندر خالص ساخته است.

"گریز" اثری میرا و وابسته به زمان است که طی ارائه آن شاهد تصعیدِ بازنمود چهره هنرمندیم. بوها اساسا از قوی‌ترین ابزارهای باز نمود خاطرات در حافظه بلند مدت انسان‌اند؛ خاطراتی که گرچه جزییات چندانی به همراه ندارد (در قیاس با خاطرات فراخوانده شده به واسطه‌ی بینایی یا شنوایی) لیکن بسیار قدرتمندتر و احساسی‌تر (وابسته‌تر به عواطف انسانی) هستند.

از این راه ترجمه مرگ و نیستی به "تبدیل سردیس به بو" - آن هم بوی کندر که ارجاعات آیینی بسیار دارد- می‌تواند کارکردی تاثیرگذار بیابد.

او در بخشی از شرح خود چنین نوشته است: "کندر به تنهایی برای هنرمند توتمی است که با روند سوختن ارجاعات زیستاری او را نمایان می‌سازد. تجربه‌های دگردیسی که نهایتا به مرگ ختم می‌شوند و همچنین پاکی آتش جاویدان که نوعی کاتارسیس را برای هنرمند و مخاطب به همراه خواهد داشت".

البته دوره چهارم پرسبوک دچار نواقصی هم بود مانند نبود کاتالوگی در روز افتتاحیه که بیانیه خود هنرمندان در کنار تصویر آثارشان چاپ شده باشد (البته قرار بود کاتالوگ دیجیتال در روز اختتامیه در اختیار همه علاقه‌مندان قرار گیرد) و اصولا نداشتن تیم اجرایی قوی (جدا از تیم کیوریتوری) که اجرا کننده تصمیمات کیوریتورها در نحوه چیدمان آثار و دیگر کارها باشد از نقاط ضعف این فستیوال بود .

انتهای پیام/ فرید امین الاسلام